حجت الاسلام حسن آبادی: اینکه در روضۀ حضرت زهرا(س) می نشینیم تا عمر داریم، نمک گیریم! +گزارش تصویری

کد خبر: 28041
جلسه شب دوم روضه هفتگی در حسینیه فاطمه الزهرا سلام الله علیها با سخنرانی حجت الاسلام حسن آبادی و مداحی حاج سعید حدادیان، کربلایی محمد حسین حدادیان، کربلایی حسین طاهری و کربلایی وحید یوسفی برگزار شد.

وارث:  جلسه شب دوم روضه هفتگی در حسینیه فاطمه الزهرا سلام الله علیها با سخنرانی حجت الاسلام حسن آبادی و مداحی حاج سعید حدادیان، کربلایی محمد حسین حدادیان، کربلایی حسین طاهری و کربلایی وحید یوسفی برگزار شد.

در ادامه متن سخنان حجت الاسلام حسن آبادی را می خوانید: 

یعقوب لیث گروهی داشت، آنها عده ای که اموال حرام جمع می کردند، پول هایشان را می گرفتند و بین فقرا تقسیم می کردند. یکی از آنها به یعقوب گفت: چرا دَله دزدی کنیم و کم کم به مردم بدهیم؟ بیایید به خزانۀ شاه بزنیم. گفت: مگر خزانۀ شاه شوخی است؟ گفت: من طرحش را دارم. (خزانه بهترین جای قصر است و با ارزش ترین چیزها در آن نگهداری می شود.) گفت: چگونه؟ گفت: از بیرون شهر کانال و تونلی می زنیم و از زیر قصر بیرون می آییم و همه را خالی می کنیم و می رویم. گفت: این شدنی نیست! از زیر زمین راه را پیدا نمی کنیم! گفت: من نقشه اش را می کشم. خلاصه یعقوب قانع شد.

یکی دو ماه بر روی نقشه کار کردند، نزدیک به 10 ماه هم حفر آن طول کشید. شاید بعد از یک سال طرح و برنامه ریزی توانستند به خزانۀ شاه برسند. به خزانه رفتند و تمام داراییه شاه را کیسه کردند.

زمان بازگشت، یعقوب متوجه برق زدن چیزی شد، در تاریکی آن شیء براق را با دهانش گاز گرفت که ببیند طلا است یا نه! متوجه شد که نمک است. به اطرافیانش گفت: هر چه که برداشتید سر جایش بگذارید و بروید. گفتند: ما مدت هاست روی نقشه کار کردیم، حالا که به خزانه رسیدیم برویم؟ گفت: بگذارید و بروید. گفتند: برای چی؟ گفت: من فرمانده ام و دستور می دهم چیزی نبرید. گذاشتند و رفتند.

صبح خزانه دار آمد و دید تونلی است و تمام اموال شاه کیسه شده است. چرتکه ای زد و متوجه شد چیزی از خزانه کم نشده است. شاه را آورد و گفت: من نمیدانم چه شد و چه کسانی بودند ولی می توانستند تمام اموالتان را ببرند و هیچ چیزی با خود نبردند. یک اشرفی هم کم نیست. پادشاه گفت: آنها که بودند؟ چرا نبردند؟!

شاه دستور داد جارچی ها در شهر اعلام کردند: دزد هر که بود در امان است، فقط به ما بگوید چرا چیزی با خود نبرده است. صدا به یعقوب رسید و تصمیم گرفت برود. به دربار رفت و گفت: دزد من هستم. پادشاه گفت: من قول دادم و سر قولم هستم؛ تو می توانستی تمام اموال را ببری، چرا چیزی نبردی؟ گفت: تمام اموالت را جمع کردم ، گوشه ای چیز براقی دیدم و متوجه شدم نمک است و با خود گفتم: دور از مروت است که نمکت را خوردم و نمکدانت را بشکنم. هر چه بود گذاشتم و رفتم.

حالا یکی یک سوزن به من بزند که مَشتی روزی چند بار نمک خدا را می خوری؟ و چند هزار برابرش نمکدان خدا را می شکنی؟

لطف حق با تو مداراها کند       چون که از حد بگذرد رسوا کند

برادر من یک ذره معرفت زندگیمان گونه ای شود که اگر نمک خوردیم، نمکدانش را نشکنیم.

پادشاه آنقدر از یعقوب خوشش آمد که نگو. گفت: دنبال فرماندۀ سپاه بودم که امانتدار باشد، تو را امینم می کنم. یعقوب لیث فرمانده شد و بعدها هم سلسلۀ صفاریان را تاسیس کرد.

نمک فقط خوردنی ها نیست. همین نفس کشیدن و همین حفظ آبرو و همین امام حسینی شدنت و غیره همه و همه نمک گیر بودنت در برابر خداست. اینکه در روضۀ حضرت زهرا سلام‌الله علیها می نشینی تا عمر داری اجدادت نمک گیرند.

هر کسی که در برزخ واسطۀ رسیدن ما به اینجاست به شرطی که دشمن اهل بیت علیه‌السلام نباشد، از اشکی که در این مراسم ها می ریزیم فیض می برد.

 همه ایل و تبارم دلشان مضطر توست           خوش به حال پدرم که پسرش نوکر توست

آنقدر نمکدان می شکنم! اینجا نمک امام حسین علیه‌السلام را می خورم و دم در که نرسیده، چشم هایم یک طرف است و زبانم طرفی دیگر و نمکدانش را می شکنم باز تحویلم می گیرد و فردا به روضه می برد. اگر مرا رها کنی، تو را رها نمی کنم. اینگونه نیست. آنها بسیار زیاد هوایمان را دارند این ما هستیم که دست از آنها می کشیم. باید بگوییم: اگر تو را رها کنم، مرا رها نمی کنی.

مدام تو را به جلسات می برد. این لطف آنهاست. ولی جایی کاسه لبریز می شود. خداوند ما را از آن زمان حفظ کند!

خدا اجابت خود را در دعا مخفی کرده است. هیچ دعایی را کوچک نشمار. همان یک دعایی که می کنی مستجاب می شود و تو نمیدانی. ما بسیاری از دعاها را توجه نمی کنیم. در روایات داریم برخی از مکان ها دعا مستجاب است؛ مثلاً تحت قبۀ سیدالشهدا علیه‌السلام. می گوید: ما رفتیم و بال بال زدیم و حاجتمان را ندادند!

خدا وعده داده است که شما دعا کنید و من هم مستجاب می کنم. امر کردیم شما را به دعا و ضمانت کردیم که اجابتش می کنیم. یک مشکلی وجود دارد دعا می کنیم و مستجاب نمی شود. خیلی ها اینگونه اند و حتی نسبت به خدا بدبین می شوند! خداوند خلف وعده نمی کند. « ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ » ما در ادْعُونِي مانده ایم. دعا کردن بلد نیستیم. دعاهایمان لنگ می زند و به همین دلیل مستجاب نمی شود.

" اَللّهُمَّ اغْفِرْ لىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَحْبِسُ الدُّعاَّءَ " یعنی دعا حبس می شود. هر کاری که دلم بخواهد می کنم. هر طور که دلم بخواهد زندگی می کنم و هر جایی که دلم بخواهد می روم و هر چه چشمم بخواهد می بیند و هر طور که زبانم بخواهد می چرخانمش بعد هم از خدا توقع زیادی دارم. طبق طبق حاجت در خانۀ خدا می برم و وقتی نمی گیرم به خدا بدبین می شوم. امام حسین علیه‌السلام هم حاجتم را نداد! العیاذباالله.. آبی از امام حسین علیه‌السلام هم گرم نمی شود! مَشتی خودت می لنگی چرا پای امام حسین علیه‌السلام می اندازی؟!

روایات را ببینید، کدام عوامل است که نمی گذارد دعا مستجاب شود. گناهانی می کنیم که ما را گیر می اندازد. مثلاً لقمۀ حرام زمین گیر می کند. یکی از خواص لقمۀ حرام عدم اجابت دعاست. یکی دیگر از آثار عجیب لقمۀ حرام امام کشی است.

هر گناهی که می کنیم (زبانم لال!) سیلی ای به صورت امام زمان عج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف می زنیم.

تا مست علوفه ایم، مردن بهتر           بی برگ و شکوفه ایم، مردن بهتر

از غیبت طولانی مولا پیداست            ما مردم کوفه ایم؛ مردن بهتر

پیامبر صلي‌الله عليه وآله فرمود: در آخر زمان امت من با عناوین مختلف رشوه خوار می شوند.

اسم آن را چه گذاشتند؟ می گویند: پول چایی من چه می شود؟ می گویند: شیرینی من را نمی دهی؟! کسی که می دهد و کسی که می گیرد جفتشان در آتشند و تکلیف مشخص است.

پیامبر صلي‌الله عليه وآله فرمود: آخر زمان تمام امت من ربا خوار می شوند. کسانی که ربا نمی خورند و نمی خواهند بخورند باز هم گَردی از ربا بر سفره هایشان می نشیند.

دعا بالا نمی رود. اولین گرۀ اجابت دعاهایمان، لقمه هایمان است. خداوند قول داده است ولی لقمه خراب است!

در باک ماشین باید بنزین بریزی تا حرکت کند، اگر هر مادۀ مایع قیمتی جز بنزین بریزی حرکت نمی کند. دعا برای اینکه به خدا برسد سوخت می خواهد و سوختش لقمۀ حلال است.

دعاهای ما حبس می شود و به خدا نمی رسد. خدایا پناه می برم به تو از دعاهایی که می کنم و نمی شنوی! و نسبت به تو بدبین می شوم.

بعضی مواقع خدا اشخاصی را بسیار دوست دارد و عشق می ورزد. روایت داریم: مومن که در خانه خدا میرود و دعا می کند، خداوند می فرماید: ملائک حاجتش را به او ندهید! بگذارید باز هم نزدمان بیاید، صدا که می زند لذت می بریم، بگذارید بیاید. فرمود: حاجتتان را بخواهید، نمک سفره هایتان را هم بخواهید. خداوند خیلی ها را دوست دارد. ادامه روایت می گوید: خداوند از برخی بدش می آید و می فرماید: اوه اوه هر چه می خواهد به او بدهید تا برود! این طرف ها پیدایش نشود، صدایش را نشنوم. برخی حرف نزده خداوند می گوید: بدهید، بروند.

بدترین عذاب این است که خدا بگوید: بدهید و برود، من نمی خواهم ببینمش و حرفش را بشنوم، بدهید برود پی کارش. آدم بیچاره می شود.

علما می گویند: خداوند انسان ها را در خوف و رجا قرار داده است. اگر حاجتت را بدهد می گوییم: خدایا نکند من از آنهایی باشم که ردم کرده ای؟ خدا خودش چنین کرده است، که نفهمیم.

آیت‌الله بهجت(ره) می فرمایند: خدا حاجات را تبدیل می کند.

بچه شما کبریت و بنزین از شما می خواهد، هر چقدر گریه می کند و پا می کوبد شما کبریت و بنزین به او نمی دهید چون می دانید آتش به پا می کند و دست و پایش می سوزد. آن لحظه کودک می گوید: عجب پدر و مادر بدی! بزرگتر که شود می فهمد. خیلی از حاجاتی که می خواهیم برایمان خوب نیست. ضرر دارد و ما نمی فهمیم. خدایی که طبق روایات از مادر مهربان تر است می داند و حاجتمان را نمی دهد.

یکی از عرفا می فرمود: چهل سال حاجتی داشتم و خدا نمیداد. بعد از چهل سال درکم که بیشتر شد و مکاشفه ای کردم فهمیدم این دعا برایم بلا بود و به سجده افتادم که خدایا شکرت که به من ندادی.

آیت‌الله بهجت(ره) مثالی زدند و فرمودند: در قبۀ امام حسین علیه‌السلام دعا می کنی و چیزی می خواهی، فکر نکنید دعایتان باطل شده! عینکتان را عوض کنید. خداوند دعا را باطل نمی کند، تبدیل به خیر می کند.

دعا باطل نمی شود. یا نقد می دهند یا به حسابت می ریزند تا برداشت کنی.

در ادامه این مراسم؛ ذاکرین اهل بیت علیه السلام حاج سعید حدادیان، کربلایی محمد حسین حدادیان، کربلایی حسین طاهری و کربلایی وحید یوسفی به روضه خوانی و سینه زنی پرداختند.