ترویج انفاق علوی در بهار فاطمی
وارث: حضرت آیت الله جوادی آملی در نوشتاری چیستی مفهوم و شاخصههای انفاق در اسلام و قرآن را تبیین کردهاند.
چیستی مفهوم انفاق
در آغاز باید اذعان نمود، انسان مالک حقيقي چيزي نيست، بلکه نمايندۀ مالک حقيقي است و بايد مطابق فرمان او در مال خود تصرف کند: «وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفينَ فيهِ» [1] و از آنچه شما را جانشين و نماينده(خود) در آن قرار داده انفاق كنيد.
اگر کسي بگويد: من با کوشش خود، مال فراهم کرده ام، گفتار او همان منطق باطل قاروني است که مي گفت: «قالَ إِنَّما أُوتيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدي» (قارون) گفت: «اين ثروت را به وسيله دانشى كه نزد من است به دست آوردهام!. [2] لذا وجه مناسبت آن است که انفاق، نسبتي به خداوند بي نياز و نسبتي به مخلوق محتاج دارد. اینچنین است که خداوند در قرآن کریم فرمود: «مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ»[3] حکایت کساني که اموال خود را در راه خدا انفاق ميکنند، همچون حکایت دانهاي است که هفت خوشه برویاند که در هر خوشهاي صد دانه باشد تا به هفتصد برابر برسد؛ و در فراز دوم این آیه بیان شده است «وَاللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ»[4]؛ و خداوند براي هر که بخواهد آن را دو چندان ميکند؛ که البته این «یضاعف» یا به معنای چند برابر است یا همان دو چندان است که این دو چندان 700 است که میشود 1400 و در فراز پایانی این آیه می فرماید: «وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ» [5]؛ و خداوند را بخششي گسترده است و ميداند چه کسي درخورِ بخشش است؛ که هیچ کس اندازه آن را به غیر از خداوند نمیداند.
شاخصه های انفاق مطلوب در اسلام
1. اجتناب از افراط و تفریط در انفاق
از جملۀ «وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ» [6]) می توان به این نکته رهنمون شد که اولاً، پرهيزکاران، بخشي از روزيِ خود را انفاق مي کنند، نه همه آن را، و اين تعديل و پرهيز از افراط و تفريط دستور قرآن کريم درباره مقدار انفاق است: «وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً».[7]
2. انفاق؛ روزیِ خداوند
ثانياً، بايد آنچه را انفاق مي کنند، روزيِ خدا بدانند، نه مال خود (رزقنا) و اين بينش توحيدي را قرآن کريم به انسان ها مي دهد: «وَ ما بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ» [8])، «وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ الَّذي آتاكُمْ» [9]
3. انفاق از طیبات
انفاق بايد از مال حلال باشد؛ چون مال حرام، رزق الله نيست، بلکه مبغوض خداست. از اين رو قرآن کريم مي فرمايد: از طيبات انفاق کنيد: «أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُمْ» [10] گرچه اصل مال، روزي خداست، ولي مال حلالِ هر کس روزي خاص اوست و خداوند دستور انفاق از رزق خاص انفاق کننده داده است.
4. اکرام فقیر مهم ترین شاخصه در انفاق
هدف از انفاق به فقیر، اطعام نیست بلکه اکرام است؛ لذا به انفاق سِرّی توصیه شده است؛ زمانی اکرام در انفاق محقق میشود که کسی نفهمد حتی کسی که انفاق را دریافت میکند؛ به همین علت است که در روایات آمده به نحوی انفاق کنید که اگر با دست راست انفاق کردید، دست چپ با خبر نشود. مقصود از دست چپ و راست این است که نه تنها دیگران نفهمند، خودِ گیرنده هم نفهمد.
5. انفاق تشویقی و اعلان علنی
گاهی انفاق ها باید برای تشویق مردم آشکارا باشد. انسان گاهی برای کار خیری مانند ساختن مسجد، حسینیه و بیمارستان دعوت میشود؛ در این کارهای خیر اگر علنی انفاق شود دو ثواب، مستحق فرد است؛ یک ثواب کار خیر و انفاقی است که انجام داده و ثواب دیگر از آن جهت است که دیگران را برای انجام این کار خیر تشویق کرده است. 6. انفاق مقوله ای عام و فراگیر
بدیهی است انفاق نبايد محدود به مال باشد، بلکه علم، عقل، قدرت، جاه و جان نيز مورد انفاق است؛ زيرا همه اينها از مصاديق رزق الهي است که به بنده خود عطا کرده است؛ و از اين رو خداوند در بخشی از آيۀ سوم از سورۀ بقره فرمود: «مِمَّا رَزَقْناهُمْ» و نفرمود: مِن اموالِهم. بنابراين، متّقين نه تنها از مال، که از هر چه خداي رزّاق روزيشان کرده، انفاق مي کنند و چنين انفاقي است که زمينۀ بهره گيري از هدايت قرآني را فراهم مي سازد.
7. استمرار و تداوم؛ شرط بنیادین انفاق مطلوب
بر مبنای آیه شریفه «وَ الَّذينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً» [11] و كسانى كه هر گاه انفاق كنند، نه اسراف مىنمايند و نه سختگيرى؛ بلكه در ميان اين دو، حدّ اعتدالى دارند.
باید گفت: معنی آیه شریفه این نیست که اگر بخواهند انفاق کنند چنین می کنند، بلکه به این معنی است که همیشه انفاق می کنند و صفات انفاقشان این گونه است که افراط و تفریط ندارد و منزّه از اسراف و تقتیر است؛ یعنی در هستۀ مرکزی عدل زندگی می کنند. انفاق هم به عنوان نمونه ای از این زندگی مطرح می شود و همه زندگی عباد الرحمان بر اساس عدل که از بهترین فضائل اخلاقی و انسانی است، بنا شده است.
آثار بی بدیل انفاق
1. تحکیم ارتباط با خداوند
انفاق در مرحلۀ اول مايۀ تحکيم ارتباط بندگان با خداست و در مرحلۀ بعد و در پرتو توجه به خدا، در تحکيم پيوند با يکديگر موثر است؛ و تحقق این مهم در صورتي در تحکيم پيوند مردمي اولاً و ايجاد تقرب الهي ثانياً، سودمند است که تنها براي ابتغاء وجه الله باشد؛ يعني سهم حقيقي در انفاق مالي براي پيوند با خداست، گرچه در برخي موارد، انتفاع جامعه نيز مطرح است.
2. انفاق موجب فزونی نعمت
واژه انفاق در قرآن کريم درباره اعطاي الهي نيز به کار رفته است؛ و معلوم است که انفاق الهي مايه کاهش ملک او نيست، بلکه انفاق او زمينه افزوني نعمت، جود و کَرَم بيشتر او مي گردد: «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ» [12]، (ولا تزيده کثره العطاء الا جوداً وکرماً)[13]
بنابراین، در اين گونه موارد سخن از زوال و نابودي متاع مورد انفاق نيست؛ در نتيجه بايد گفت: در کاربرد قرآني انفاق، چنين معنايي لحاظ نشده است، بلکه هم در موارد زوال و هم در موارد افزوني و هم در موارد يکسان بودن به کار رفته است.
3. انفاق توأم با تکریم موجب ازدیاد نعمت و فضل
بی شک انفاقِ مال اگر با حُسن فعلي و فاعلي همراه باشد، يعني هم مال حلال باشد و هم اعطاي آن از سر اخلاص و بر پايه احترام و تکريم انجام گيرد، نه ترحّم و تحقير، با زوال و نابودي همراه نيست و نه تنها خداوند از فضل خود چيزي را جايگزين آن مي کند: «وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ» [14])، و هر چيزى را(در راه او) انفاق كنيد، عوض آن را مىدهد(و جاى آن را پر مىكند. بلکه آن را مضاعف مي کند: «مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في سَبيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ في كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ» [15] كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مىكنند، همانند بذرى هستند كه هفت خوشه بروياند؛ كه در هر خوشه، يكصد دانه باشد؛ و خداوند آن را براى هر كس بخواهد(و شايستگى داشته باشد)، دو يا چند برابر مىكند؛ و خدا(از نظر قدرت و رحمت،) وسيع، و(به همه چيز) داناست.
بدين جهت، اهل تقوا انفاق را غنيمت و کافران آن را غرامت و خسارت مي شمارند: «وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ يَتَّخِذُ ما يُنْفِقُ مَغْرَماً» گروهى از(اين) اعراب باديهنشين، چيزى را كه(در راه خدا) انفاق مىكنند،غرامت محسوب مىدارند. [16] در برخي از نصوص روايي براي ترغيب به انفاق چنين آمده است: «وَ مَنْ أَيْقَنَ بِالْخَلَفِ جَادَ بِالْعَطِيَّۀ» و هر كس به جبران و تلافى يقين داشته باشد در عطا و بخشش سخاوت به خرج دهد. [17].
4. انفاق، راه درمان بخل
قرآن کریم مسأله انفاق را از آن جهت که به حسب ظاهر، کمبود و نقص است، تحلیل میکند که این نقص صوری، ازدیاد معنوی را در بردارد. گرچه انفاق به حسب ظاهر از دست دادنِ مال است؛ اما این مالی که مورد انفاق شد، مانند همان آبی که از نهر گرفته شود، فوراً آنجا را خدای سبحان پر میکند و انسان از آن جهت که طبعاً به دنیا علاقه مند است، مال را که وسیلۀ معیشت میداند، دوست دارد و طبعاً انسان، بخیل و مُمسِک است و اگر خزاین عالَم طبیعت را هم به انسان بدهند، سعی میکند که این خزاین را به خود اختصاص دهد. قرآن کریم چون شفای بیماری های درونی است، اوّل دردها را بازگو میکند، سپس راه شفا و درمان را هم تشریح میکند؛ به انسان میگوید «تو مریضی»، زیرا طبعاً مُمْسک و بخیلی و این بخل و امساک، مرض است؛ و این قرآن که شفای بیماری هاست، راه درمان انسان را از این بیماریِ درونی هم بیان میکند؛ چون قرآن مدّعی است که تمام اوصاف نفسانی را درمان میکند و معتقد است، انسان طبعاً بخیل است و این بخل هم مرض است، آنگاه راه درمان را هم بیان می کند تا انسان در اثر تقوای مالی، سالم از مرض شود. امّا اینکه انسان طبعاً مُمْسِک است و مال دوست، در سوره «اسراء» آیه 100 این چنین فرمود: ﴿قُل لَوْ أَنتُمْ تَمْلِکُونَ خَزَائِنَ رَحْمَةِ رَبِّی إِذاً لأَمْسَکْتُمْ﴾؛ اگر همه خزاین رحمت حق را شما میداشتید، در اثر آن بخل و امساکی که دارید، سعی میکردید به کسی ندهید-خواه رحمت های معنوی، خواه رحمت های مادّی- اگر شما خزاین رحمت حق را میداشتید هر آینه امساک و بخل میورزیدید، چرا؟، ﴿خَشْیَةَ الأَنفَاقِ﴾؛ میترسیدید تمام شود. لذا خداوند در سوره «اسراء» فرمود: «انسان مریض است؛ انسانی که طبعش این چنین باشد، این مریض است» [و] برای اینکه این مرض را درمان کند، میفرماید: آنچه در اختیار انسان است، خواه جان، خواه مال، خواه علم و سایر کمالات که قابل انفاق است، این از یک طرف مالِ خود او نبود [و] خدای سبحان به او داد (این در آغازِ کار)؛ در پایان کار هم برای انسان ابدی نیست، از انسان میگیرند -چه بخواهد، چه نخواهد- بین آن آغاز و این انجام هم انسان مالک نیست، بلکه نمایندۀ مالک است و مستخلَف است.
پینوشت:
[1] سورۀ حدید، آیۀ7.
[2] سورۀ قصص،آیۀ78.
[3] سورۀ بقره، آیۀ 61
[4] همان
[5] همان
[6] سورۀ بقره آیۀ 3.
[7] سورۀ اسراء؛ آیۀ 29.
[8] سوره نحل، آيه 53.
[9] سوره نور، آيه 33.
[10] سوره بقره، آيه 267.
[11] سورۀ فرقان، آیۀ 67.
[12] سورۀ ابراهیم آیۀ 7.
[13] مفاتیح الجنان، دعای افتتاح
[14] سورة سبأ | آية : 39 .
[15] سورۀ بقره، آیۀ 61
[16] سوره توبه، آيه 98..
[17] نهج البلاغه، حکمت
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله العظمی جوادی آملی
/م.س 215