حجت الاسلام مومنی: دنیا برای اولیای الهی تجارت خانه است +گزارش تصویری
وارث: مراسم(جلسه شب هشتم) عزاداری ایام دهه دوم فاطمیه با سخنرانی حجت الاسلام مومنی و مداحی ذاکرین اهل بیت علیه السلام حاج محمدرضا طاهری، حاج محمد کمیل، کربلایی حسین طاهری و کربلایی امیر طلاجوران از سوی هیئت ثارالله علیه السلام در مسجد الهادی علیه السلام برگزار شد.
در ادامه متن سخنان حجت الاسلام مومنی را می خوانید:
بحث عبادت، کاملاً عقلانی است و هر عقل سالمی می گوید در برابر عظمت خدا کرنش کن. یعنی هر آنچه که خداوند از تو خواسته انجام دهی، عمل کن و هر آنچه که خواسته است انجام ندهی، ترکش کن. این یعنی کرنش در برابر خدا و یعنی عبادت.
پیامبر صلیاللهعلیهوآله چهار مطلب را به عنوان نشانه های عقل بیان کردند: اگر بتواند این ها را در جوانی بر خود جا بیاندازد، عمری از آن ارتزاق خواهد کرد. مرتب به خود تذکر دهد که دنیا فانی است و لذت ها ماندگار نیست و غم ها نمی ماند. هر آنچه که هست با تمام شواهد بگذرد.
دل نبستن و تعلق نداشتن نسبت به دنیا. دنیا برای اولیای الهی تجارت خانه است. نمی توان از کنارش گذشت اما دلبستگی هم وجهی ندارد. کار کردن برای آخرت و روی آوردن به آخرت.
حضرت زهرا سلاماللهعلیها لباس عروسی اش را به سائل می دهد، یعنی حتی شب عروسی دلبستگی به دنیا ندارد.
طرف کلی هزینه می کند و لباسی گرانقیمت میخرد و آن را به عنوان یادگاری نگه می دارد! شب عروسی، همان لباس عروسی اش را از تن در می آورد و به سائل می دهد. چرا که حضرت میداند وعدۀ قرآن حق است. هر چه را که در راه خدا انفاق کردی، مطمئن باش فوق رغبت به شما بر خواهد گشت.
اگر برای خدا سرمایه گذاری کردیم، بردیم. شخص گرسنه ای نزد پیامبر سلاماللهعلیها آمد و عرض کرد: یا رسول الله صلیاللهعلیهوآله من گرسنه ام. فرمودند: من برای سیر کردنت چیزی ندارم، برو در خانۀ دخترم و از او بخواه. رفت و حضرت زهرا سلاماللهعلیها فرمودند: چیزی برای خوردن ندارم، یک پوستین بود که آن را به او دادند و فرمودند: آن را ببر و ناراحت نباش. گفت: خانم من گرسنه ام و این پوستین برای من رفع گرسنگی نمی کند! حضرت رفتند داخل و گردنبندی قیمتی را برای سائل آوردند. فرمودند: برو شاید این گردنبند را کسی از تو بخرد و سیرت کند.
به مسجد رفت. وقتی گردنبند را دستش دیدند، مقداد گفت: من این گردنبند را از تو میخرم و سیرت می کنم. او را به خانه برد و لباسی نو به او داد و گردنبند را خرید و باری هم به او داد و سیرش کرد. وقتی مرد رفت، گردنبند را در برد یمانی قیمتی گذاشت و به غلامش داد و گفت: من این برد و گردنبند و تو را به پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله بخشیدم. برو محضر پیغمبر خدا صلیاللهعلیهوآله. به محضرشان رفت و گفت: من را به شما بخشیدند، این هم از برد و از گردنبند. ایشان گفتند: من هم تو و گردنبند و برد را به فاطمه سلاماللهعلیها بخشیدم. به خانه حضرت رفت و فرمودند: من این برد و گردنبند را به تو بخشیدم و تو را هم در راه خدا آزاد کردم. وقتی می رفت تبسمی کرد و گفت: عجب انسان با عظمتی و عجب گردنبند گرانقیمتی! عجب برکتی و چه انفاقی!!
مواظب باشید اسباب و وسایل دلبستگی به دنیا را برای خود فراهم نکنید. دنیا برای آدم دلبستگی ایجاد می کند.
پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمودند: هر پیامبری برای خود حواریینی دارد و زبیر از حواریین من است. او مأمور ویژۀ پیامبر صلیاللهعلیهوآله در تمام جنگ ها است. هم رزم امام علی علیهالسلام در جنگ های صدر اسلام بود. جانباز جنگ های صدر اسلام است و فانی امام علی علیهالسلام است. مدافع ایشان در کوچۀ بنی هاشم است. یکی از آن چهار نفری است که به امام علی علیهالسلام لبیک گفت.
چرا زبیر سر از جنگ جمل در می آورد؟ دلبستگی به دنیا! باید در جوانی مدام برای خود تکرار کنی! این جوانی می گذرد و چیزی از آن باقی نمی ماند! تمام جنایت ها در طول تاریخ به علت دلبستگی به دنیا است.
تصور شما این است که سنگین ترین اتفاق در کربلا سر بریدن امام حسین علیهالسلام است؟ از آن سنگین تر هم داریم! در همان کربلا سنگین ترین مصیبتی که هست غارت لباس های تن امام حسین علیهالسلام است که غروب عاشورا اتفاق افتاد. این چه چیزی را رقم می زند؟ جز محبت به دنیا؟ دنیا زیبا و فریبنده است.
در جوانی عمرتان را برای خدا بگذارید. تمام جوانیتان را برای خدا هزینه کنید. چه سرمایه و چه اعضا و جوارحتان را وقف کنید. ضرر نخواهید کرد. برای آخرتت کاری کن. نیت خالص داشته باش. آنقدر بهتر از من و شما آمده اند و رفتند! برای آخرتت کار کن.
این همه سخنران خوش صدا و بیان و خوش مطلب و ملّا و با سواد داریم ولی هنوز می گویند:حجت الاسلام کافی تک است. چرا؟ بخاطر اخلاص. نفسش برای خداست. آن هم نه پشت این سیستم و میکروفن. [اگر این سیستم ها برای من آماده و حاضر نباشد عصبانی می شوم و ترک می کنم] بلکه سیستم های آن زمان! او برای آخرت کار می کرد.
لحظات آخر عمر آیت الله بروجردی(ره) دیدند او در حال گریستن است. گفتند: آقا چرا گریه می کنید؟ فرمودند: دیدید عمرمان تمام شد و کاری نکردیم؟ عمل خالص انجام دهید که حسابگر دقیق دقیق است.
برای شب اول قبر توشه بردارید. پیرمردی می گفت: شبی که به سن بلوغ رسیدم پدرم صبح مرا بیدار کرد و گفت: پسرم من شصت سال سن دارم و تو تازه به سن بلوغ رسیده ای. الان خداوند تکلیفی که از تو می خواهد با تکلیفی که از من می خواهد، یکی است. فرقی با هم نداریم.
حاج آقا جوانیم! بگذارید جوانی کنیم!! این حرف های شیطانی است
درجوانی پاک بودن شیوۀ پیغمبری است / ور نه هر گبری به پیری می شود پرهیزکار
در ادامه این مراسم؛ ذاکرین اهل بیت علیه السلام حاج محمدرضا طاهری، حاج محمد کمیل، کربلایی حسین طاهری و کربلایی امیر طلاجوران به روضه خوانی و سینه زنی پرداختند.