حجت الاسلام علی پناه: به همان یک مسئله ای که از دین آموخته ایم، عمل کنیم +گزارش تصویری
وارث: مراسم جشن ایام ولادت امام علی علیه السلام حجت الاسلام علی پناه و مداحی ذاکرین اهل بیت علیه السلام حاج سید مجید بنی فاطمه و کربلاییی مسعود اصلانی در هیئت مهدیه تهرانپارس برگزار شد.
در ادامه متن سخنان حجت الاسلام علی پناه را می خوانید:
راوی نقل می کند که من در محضر امیرالمومنین علیه السلام شرف یاب شدم و از حضرت تقاضای موعظه کردم. خدمت امام جواد علیه السلام عرض کردم : " پسر پیغمبر من را موعظه کنید به من توشه ای بدهید و توصیه ای کنید."
چنین نقل کرده است زمانی که من این سوال را از امام جواد علیه السلام کردم. امام جواد علیه السلام نیم نگاهی به من کردند و یک سوالی پرسیدند. فرمودند: " آمده ای که این موعظه ها را از من بشنوی و سپس بروید و در زندگی تان پیاده کنید؟ یا تنها آمده ای که از من سوالی کنید."
خیلی از اوقات زمانی که با یک عالم ربانی و یا یک ولی خدا روبه رو می شویم او را سوال پیچ می کنیم وقتش را می گیریم اما در آخر به دنبال عمل آن سخنان نیستیم و مشکل اساسی ما نیز همین است که نوعا در کمیت عمل مان لنگ می زند و گرنه من طلبه، حدیث و تفسیر دیده ام به احکام دین خدا تسلط دارد و وظایف خودم را هم خوب می شناسم اما خیلی اوقات حال عمل کردن به همین دانسته های دینی را ندارم . مشکل ما این است که کُمیت عمل مان لنگ می زند.
بزرگواری در همین تهران ما سال های سال زندگی کرد و نور وجودش موجب روشن شدن مسیر زندگی خیلی از خوبان آن روزگار شد به نام مرحوم آشیخ مرتضی زاهد رضوان الله تعالی علیه؛ ایشان از علمای ربانی بودند که وقتی فوت کردند دیگر جایشان پر نشد. فرموده اند : " زمانی که عالم ربانی میمرد، نه هر آخوند و عمامه به سری؛ به قول سعدی :
عارف و زاهد و صوفی همه طفلان ره اند/ مرد اگر هست به جز عالم ربانی نیست
یک اتفاقی بدی می افتد و در دین خدا رخنه و خلأیی ایجاد می شود که این خلأ، این رخنه و این خسارت دیگر جبران نخواهد شد" و به هیچ واسطه ای پر نمی شود واقعا زمانی که خوبان از دنیا می روند دیگر جای خالی ایشان پر نمی شود :
جان تشنه لب را آبی نمی دهد کس/گویا ولی شناسان رفتند از این ولایت
آنقدر ایشان ؛ حاج شیخ مرتضی زاهد،نازنین و نفس اش اثر گذار بود که در محضر این عالم ربانی شخصیتی مانند حاج آقا فخر تهرانی تربیت شد و در محضر این عالم ربانی راه رفته سید بزرگواری مانند عبد الکریم پینه دوز به آن مقامات بلند معنوی رسید که مغازه کفاشی ایشان در بازار تهران به شهادت خوبانی که در آن روزگار زندگی می کردند مکان رفت و آمد امام زمان عجل الله بوده است.
میان عاشق و معشوق رمزی است/چه داند آنکه اشتر می چراند
من چه می فهمم که این خوبان با مولی خودشان چه ارتباط صمیمانه تنگ و تنگی داشته اند. حال ببینید آن استادی که توانسته است یک همچین شاگردانی را پرورش دهد چه انسان صاحب نفسی بوده است.
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت/وای از آن مست که با مردم هوشیار چه کرد
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر/وه که با خرمن مجنون دل افکار چه کرد
از مرحوم آیت الله حاج میرزا عبدالعلی تهرانی، پدر مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی و حضرت آیت الله حاج آقا مرتضی تهرانی پرسیدند : " حاج آشیخ مرتضی زاهد، این بزرگوار چه کرد که به این مقامات رسیدند و انقدر صاحب نفس و صاحب اثر شد؟ " ایشان یک پاسخ دقیق دادند و فرمودند: " آنچه که درباره آشیخ مرتضی زاهد مسلم است این است که مرحوم آشیخ مرتضی به هر آنچه که از دین آموخته بود مو به مو عمل کرد و چون عامل به وظایفش بود آ شیخ مرتضی زاهد شد "
حالا بنده ای که پای این منبرها بزرگ شده ام همه این حرف ها را بلد هستم و وظیفه خودم را خوب می شناسم اما خودمانیم خیلی از اوقات حال عمل کردن به این دانسته های دینی را ندارم جوانان! دین خدا از ما نخواسته است که لزوماً مجتهد شویم هیچ امامی هم این را از ما نخواسته است که برویم و به همه زوایا و ابعاد دین، اشراف پیدا کنیم این را از ما مطالبه نکردند و نخواستند. اما یک چیز را خواستند و فرمودند : " به همان چیزهایی که آموخته اید ولو اینکه محدود و اندک است عمل کنید"
خیلی از محضر محروم آیت الله عظما بهجت رفع الله درجات تقاضا موعظه می کردند و به ایشان می گفتند آقا شما که عارف راه رفته ای هستید، شما که طی طریق کرده اید و سالک واصل هستید یک توشه ای نیز به ما بدهید ایشان در کتاب به خیلی از افراد یا این حدیث شریف نبوی را قرائت می فرمودند و یا مکتوب می کردند که خاتم انبیا صلی الله علیه و آله فرمودند "مَن تَعَلَّمَ العِلمَ و َعَمِلَ بِهِ و َعَلَّمَ لِلّهِ؛ هر کس به هر آنچه که از دین می داند عمل کند آن چیزهایی هم که نمی داند خدا به او یاد می دهد " این حدیث خیلی مهم است. بعد می شود مصداق این بیت شعر :
نگار من که به مکتب نرفت و خط نا نوشته/ به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
ظاهرا مدرسه نرفته است و استاد و فضل و دانشی را ندیده است اما از افراد استاد دیده و مدرسه رفته هم جلو می زند. امثال شیخ رجبعلی خیاط ها و مرشد چلویی ها و کربلایی کاظم ساروقی ها استاد دیده بودند؟ باسواد بودند؟ و در کلاس و مدرسه ای حضور پیدا کرده بودند؟ ابدا تنها راه رسیدن به قرب الهی و رسیدن به جوار حق تعالی درس خواندن نیست.
البته اگر کسی درس بخواند و مجتهد بشود و بعد در مسیر سلوک قدم بگذارد قطعاً بیشتر پیشرفت می کند ما مقامات و اولیا خدا را با هم یکی نمی دانیم مقامی که برای آیت الله قاضی قائل هستیم برای مقام آشیخ رجبعلی خیاط که قائل نیستیم این کجا و او کجا؟!
اما عزیزان یک راه میانبر هم داریم و تنها راه رسیدن به قرب درس خواندن و مجتهد و ملا شدن نیست قرآن یک راه نزدیک تر معرفی می کند و می فرمایند : "اتقو الله و معلم الله" در دو عبارت است. تو تقوا داشته باش نه در تراز سلمان و ابوذرها اشتباه نشود تقوا داشته باش در حد دانسته های دینی خودت خدا هم معلم و مربی و استاد تو می شود و علومی را در ظرف وجود تو می ریزد که در هیچ مدرسه ای پیدا نمی کنی و هیچ استادی نمی تواند تعلیم دهد.
کربلایی کاظم سارقی یک کشاورز بی سواد بود و شما باورتان می شود که از نوشتن اسم و فامیل خودش هم عاجز بود یک مسئله شرعی یاد گرفت و به همان یک مسئله عمل کرد و شد کربلایی کاظم، حالا بنده همه مسئله های شرعی را می دانم و ادعایم هم می شود که اگر در این تبلیغاتی که برای من چاپ می کنند بنویسند خطیب توانا حضرت حجت السلام و المسلمین فلانی من ناراحت هم می شوم و ادعاها را چهارتا تریلی هم نمی تواند بکشد و به احکام دین خدا هم تسلط دارم و وظایف خودم را هم خوب می شناسم اما خیلی از اوقات حال عمل کردن به این دانسته ها را ندارم لذا هر روز تاریک تر از قبل می شوم و هر روز پسرفت و درجا می زنم این بنده خدا یک مسئله شرعی را یاد گرفته بود آن را هم مطالعه نکرده بود چون سواد نداشت از منبری ها آموخته بود و به همان یک مسئله عمل کرد یاد گرفته بود اگر به مالی زکات تعلق گرفت و زکاتش را پرداخت نکردند و تزکیه اش نکردند تصرف بر آن مال حرام است. به 9 چیز هم زکات تعلق می گرد یکی از آنها گندم است . ایشان هم برای یک ارباب پولدار گندم داری می کرد و می دانست آن ارباب اهل پرداخت زکات نیست به سراغ اش رفت و گفت از تو خواهش می کنم زکات بده تا این حقوقی هم که به ما میدهی صاف و پاک و طاهر باشد و ما لقمه حلال به سفرمان ببریم و لقمه حلال در سفره مان بگذاریم و لقمه حلال بر سفره زن و بچه هایمان بگذاریم گفت باشه اما اعتنا نکرد . بار دوم گفت مجددا اعتنا نکرد. مرتبه سوم نزد ارباب رفت و گفت من می دانم تو زکات بده نیستی من هم دیگر برای تو کار نمی کنم. خداحافظ. ارباب گفت : " چی خدا حافظ وایسا، کربلایی کاظم تو بهترین کارگر مایی کجایی می خواهی بروی به تو چه که من زکات می دهم یا نمی دهم " تو اینجا بمان کارت را انجام بده من هم حواسم به تو است و حمایت ات می کنم و حقوق ات را بیشتر می کنم " گفت : ببین پول ات مال خودت نخواستم ؛ لقمه حرام به کارمن نمی آید "
به همان یک مسئله ای که از دین آموخته بود، عمل کرد. می گوید زمانی که با ارباب خداحافظی کردم و بیرون آمدم دلم ریخت و گفتم خدایا من خودم راه رسیدن روزی ام را بستم من خودم موقعیت دنیایم را از دست دادم هم اکنون با زن و بچه خودم چطوری امرار معاش کنم ؟ چطوری باید روزگار را بگذرونم و از کجا بیاورم تا نان بخورم؟ خدایا من به خاطر تو این کار ار کردم به خودت پناه می برم.
جوانی به سراغ من می آید و می گوید حاج آقا من در اداره ای کار می کنم که در آن اداره هفت، هشت تا دختر بزک کرده بی حیا کار می کنند اگر من بخواهم در آن فضا باشم باید در روز با آن ها ارتباط بگیرم و اگر ارتباط بگیرم دینم به باد می رود چه کنم؟
می گویم: کارت را رها بکن و شغل ات را عوض بکن یک نگاهی به من می کند و می گوید ظاهرا نفس ات از جای گرم در می اید. نه نفس من از جای گرم در نمی آید اما خدا غیور است تو به خاطر خدا چشم هایت را از روی این موقعیت ببند و ببین چطور جای دیگری یک راه دیگر برایت باز می کند که حیران می مانی قرآن می گوید : " خدا روزی رسان است " و رزق تو دست خودش است . پشت سرش هم یک تاکید می آورد " بر روزی رسانی خودش هم خیلی مقتدر است "
مرحوم علامه امینی قدس الله سره می فرمودند: " در یک برهه زمانی در نجف فقر خیلی به من فشار آورد به حرم مولی رفتم و قرآن را باز کردم و این آیه را آوردم " خداوند روزی دهند است و در روزی رسانی خودش هم خیلی مقتدر است " این آیه را مقابل ضریح مولی گرفتم و گفتم خدای علی این حرف تو هست یا نیست؟ قسم می خوردم به ذات مقدس امیرالمومنین علیه السلام که از آن به بعد دیگر رنگ فقر را ندیدم می دانید مشکل ما چیست؟ ما هنوز به خدا اعتماد کافی نداریم. رفیق ما یک چک ضمانتی برای ما می نویسد و ما هزار جور به روی آن حساب باز می کنیم که چک حاجی فلانی است و برگشت نمی خورد و من ببرم وام را گرفته ام. در قرآن مجید چک های ضمانتی خدا را می بینم می خوانم اما رویش حساب باز نمی کنم و اعتماد به خدا ندارم حافظ خیلی زیبا نقل می کند:
بنده پیر خراباتم که لطفش دایم است/ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست
جوانان مردم دور از شان همه شما خوبان مانند دیوار سیاه مطبخ هستند که نمی شود به آنها تکیه داد اگر در این عالم بشود به یک نفر تکیه کرد آن یک نفر تنها خود ذات حق تعالی است و لا غیر ، در همین دعایی که در ماه رجب می خوانیم در صدر این دعا اشاره می کند به همین نکته " خدایا هرکس به غیر از تو اتصال کرد باخت و ضرر کرد و دود این اتکا به غیر از خدا مستقیم به چشم خودش رفت." به این خدا بیشتر اعتماد کنیم که رزق ما دست خدا است به خاطر خدا به موقعیت دنیایی پشت پا بزن و ببین چطور به شما عنایت می کند.
کربلایی کاظم دلم شکسته بود که خدایا من اکنون با یک ارباب خداحافظی کردم از این به بعد نان زن و بچه ام از کچا می آید؟ به امام زاده رفتم تا یک توسلی به ذوات مقدس معصومین علیهم السلام پیدا کنم تا یک عنایتی بشود. تا پایم را گذاشتم در آن امامزاده معروف ساروق حال خوشی پیدا کردم و برقی زد و خودم را در محضر قلب تپنده عالم امکان حضرت ولی الله اعظم علیه السلام دیدم . آقا دست راستشان را جلو آوردند پنجه دست راستشان را در سینه من گذاشتند احساس کردم با این تصرف حضرت به یک باره کلما انزل الله رفتدر ظرف وجود من و کسی که تا آن لحظه قادر به نوشتن اسم و فامیل خودش نبود از آن لحظه به بعد می شود حافظ کل قرآن مجید آن هم نه حافظی که کلمات وحی تنها در ذهن اش نقش بسته است و طوطی وار تنها آن ها را می خواند بلکه حافظ کلی که نور و باطن آیات را می دید .
اولین کسی که ایشان را کشف کرد شهید مظلوم شهید نواب صفوی رضوان الله تعالی بودند که ایشان را بردند خدمت مراجع و بزرگان قم و ایشان را امتحان کردند و دیدند جداً به ایشان عنایت شده است گاهی طلبه ها از پدران ما امتحانات سختی می گرفتند مثلا یک و به واوی که به قصد قرآن و یک واو به قصد غیر قرآن می نوشتند و می گذاشتند مقابل اش و می گفتند کدام یک به قصد قرآن نوشته شده است . انگشت می گذاشت بر روی " واوی " که به قصد قرآن نوشته شده است می گفتند " واو " که دیگر با " واو " تفاوتی ندارد از کجا فهمیدی این " واو " برای قرآن است و آن یکی نیست؟ می فرمود از این نور ساطع است و از آن یکی نور ساطع نیست.
متن کتب های حوزه را می گذاشتند مقابل شان در متن کتاب های حوزه که تمام اش عربی اش به عنوان شاهد و مثال آیات قرآن فراوان به کار رفته است اما اعراب ندارد که بدانی کجای متن است و کجا آیه است تشخیص اینکه کجا متن کتاب است و کجا قرآن است تنها برای اهل خبره ممکن است و او هم بی سواد بود متن را مقابل اش می گذاشتند، می پرسیدند کربلایی کاظم کجایش متن قرآن است و کجا متن کتاب است انگشت می گذاشت و از ابتدا تا انتهای آیه را نشان می داد و می فرمود این آیه قرآن است و مابقی متن است می پرسیدند تو که بی سواد هستی از کجا فهمیدی ؟ فرمود: از کلمات این چند سطر نور به چشم من متصاعد می شود. مشخص می شود این قرآن است و بقیه اش نیست.
اواخر عمرشان یک حرف عجیبی زدند و فرمودند: " حیف مردم چون از امتحان من لذت می برند تنها از ظاهر آیه سوال می کنند و چیزی از باطن آیات از من نمی خواهند یعنی حتی یک بطنی از آیات تو در توی آیات را به او داده بودند به یک کشاورز بی سواد، بی جهت نیست که مرشد چلویی می گوید:
در میخانه که باز است چرا حافظ گفت /دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
راه باز است تا من چقدر قابلیت گرفتن فیض را داشته باشم. قرآن می گوید اگر تقوا داشته باشید خدا معلم تو می شود و علومی را در ظرف وجودت میریزد که این علوم در هیچ مدرسه ای نیست و هیچ استادی نمی تواند به تو تعلیم دهد.
میرزای قمی می گوید من سفری به نجف کردم و خدمت رفیق صمیمی خودم مرحوم آیت الله بحرالعلوم رسیدم و گفتم سید من و تو درس را با هم شروع کردیم استادید ما هم یکی بودند و استعداد و شرایط تحصیل ما نیز در یک سطح بود اما چی شد که تو جلو افتادی و سید بحر العلوم شدی ؟ خود میرزا انسان بزرگی است اما میرزا با همه عظمت اش می گوید سید چی شد تو جلو افتادی که هشت بار محضر امام زمان عجل الله رسیدی ؛ تنها فقیهی است که هشت بار چشم اش به جمال جمال اللهی یوسف حضرت فاطمه سلام الله علیه روشن شد بنده با قطعیت عرض می کنم در بین فقهای اعظام جهان تشیع هیچ کس مانند علامه بحرالعلوم نیست. فرمود: " میرزا این سر من را می بینید در هشت تشرف به محضر مبارک حضرت بقیه الله علیه السلام، آقا هشت بار سر من را به سینه مقدس خود چسباندند و علوم ومعارف از سینه حجت خدا به سینه من وارد شد "
درسی نبود هر آنچه در سینه بود
همه علوم هم در مدرسه گیرتان نمی آید خیلی از علوم را خدا باید در ظرف وجودتان بریزد شرط اش هم این است که عامل به وظایف ات باشید لذا در اینجا زمانی که راوی از وجود نازنین مولای ما امام جواد علیه السلام تقاضای موعظه می کند. آقا در همان ابتدا از ایشان می پرسند : " تقبلوا، آمده ای بشنوی تا بعد به کار ببندی یا نه تنها آمده ای حرف بشنوی؟ " به محضر امام جواد علیه السلام عرض کردم: پدرو مادرم فدای شما قول می دهم هر موعظه ای که از شما بشنوم در زندگی ام مو به مو پیاده کنم." حضرت علیه السلام شش موعظه فرمودند؛ به نظر میرسد موعظه آخر از بقیه مهم تر است چون در صدر موعظه آخر یکی از ادات تنبیه به کار رفته است:
می فرمایند اعلم یعنی اگر تا این جا را گوش نکرده ای حرفی نیست اما از اینجا به بعد را حواست را جمع کن می خواهم حرف مهمی بزنم." اعلم؛ این دنیا هرجا بروی در محضر خدا هستی و چشم خدا تو را می بیند پس ببین داری چه کار می کنید حال که در محضر خدا هستی مراقب رفتارت باشد.
شخصی به خدمت سیدالشهدا علیه السلام رسید و گفت : " به دادم برس گناه به من لذت داده است و دیگر نمی توانم ترک اش کنم دیگر نمی توانم ترک گناه کنم" پناه می بریم به خدا از آن لحظه ای که گناه به ما لذت داد و دیگر دست بردار نیستیم. گناه هم شیرینی و جذابیت دارد . گفت آقا جان گناه به من مزه کرده است و ذاعقه ام تغییر کرده است به دادم برس در منجلاب معصیت غرق می شوم امام علیه السلام فرمودند: اگر می تونید این پنچ حدیثی که به تو یاد می دهم را انجام بدهید هر کاری خواستی بکنی انجام بده و آزادی تا هر گناهی که خواستی انجام بدهی را مرتکب شوی.
یکی از آن پنج موارد این است: " برو بگرد یک جایگاهی پیدا کن که در آن جایگاه خدا نتواند تو را ببیند و در آن جایگاه از چشم خدا می توانی خودت را پنهان کنی اگر یک چنین جایی را پیدا کردی هر کاری که خواستی انجام بدهی را انجام بده "
استاد فقید ما مرحوم آیت الله مجتهدی می فرمودند :
" اگر طلبه ها ما اگر از کل آیات کریمه قرآن همین یک آیه را باور کنیم برای ما کافی است "
"ألَم يَعلَم بأنَّ اللهَ يَري؛ آيا نمي دانيد كه خداوند مي بيند."
نیمه شب به پشت چراغ قرمز سر چهار راه می رسم که نه عابر و نه افسری و نه ماشینی در حال تردد است و خیلی راحت می توانم چراغ قرمز را رد کنم اما تا چشمم به دوربین پلیس می افتد سریعا ترمز می گیرم چرا که دوربین تخلف ما را سبت می کند و اگر چراغ قرمز را رد کنم جریمه می شوم و باید جریمه بپردازم خوب چه کاری است؟ چند لحظه و چند ثانیه صبر می کنم و در عوض جریمه پرداخت نمی کنم یعنی به خاطر یک دوربین پلیس چراغ قرمز پلیس را رد نمی کنم.
خدایا شرمنده هستم که شب جمعه می خواهم اینطور با تو حرف بزنم. ای کاش در همین اندازه، نه بیشتر به دوربین های خدا که برای مشاهده از ما تعبیه شده است حساب باز می کردم که اگر این اتفاق می افتاد وضع من خیلی بهتر از من بود. جوان ها قرآن می گوید و این حرف من نیست که هفت دوربین شبانه روز متصل و بیست و چهار ساعته نه مقطعی و سر چهار راه از کل زندگی ما فیلم می گیرد حواسمان است که داریم زیر هفت تا دوربین زندگی می کنیم و زندگی ما دارد ضبط می شود.
مثلا یکی از این هفت دوربینی که قرآن به آن اشاره می کند زمین زیر پای ما است. که فیلم می گیرد و در قیامت هم به آن گزارش می دهد "يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا" با دقت و با جزئیات هم گزارش می دهد. امام صادق علیه السلام فرمودند: قیامت که می شود می گوید خدا، فلان بنده تو در فلان نقطه از زمین در فلان روز و در فلان ساعت فلان کار خیر را کرد. یا نعوذبه الله مرتکب فلان گناه شد و با جزئیات گزارش می دهد. من تصور می کنم که زمین زیر پایم فهم و ادراک ندارد. قرآن می گوید این زمین در حال فیلم گرفتن است و به من و شما می فهماند که زمین با من و شما حرف می زند. امام صادق علیه السلام فرمودند زمین به اهل معصیت تشر می زند و او یک بحث دیگر است.
جـمله ذرات عـالـــــــم در نهان با تـــــو مي گويند روزان و شبـان/ما سمیعیم و بصیریم و خوشیم. با شما نامحرمان ما خامشیم
وگرنه نطق خاک و آب و گل ، مخصوص حواس اهل دل است . این زمین به اهل معصیت تشر می زند که پشت من راه می روید و گناه می کنید و می خندید بالاخره که روزی می دیدید و شما در دل من قرار می دهند و آنگاه من می دانم و شماها می دانید و چنان فشاری به شما وارد می کنم که آن خنده ها و قهقهه های مستانه را فراموش می کنید و و چنان حیوانات ام را به جانتان می اندازم که آن خنده ها را فراموش کنید. لذا فرمودند: همین زمین زیر پای ما به نشانه سه اعتراض فریاد می زند :
1) آنجایی که خون مظلومی به ناحق ریخته شود.
2) آنجایی که یک بدبختی زنا می کند و بعد غسل می کند و قطره قطره های غسل اش که به زمین می چکد داد زمین بلند می شود .
3) آنجایی که یک غافلی خواب اش می برد و نماز صبح اش قضا می شود.
داد زمین بلند می شود و اعتراض می کند به همین خاطر به ما امر کرده اند که در حین نماز خواندن مقید به یک جای خواص نباشید و دائم مکان نماز خواندنتان را عوض کنید چرا که در قیامت قطعات بیشتری از این زمین به نفع شما شهادت خواهند داد.
در حالات رسول ترک نقل می کنم که زمانی که توبه کرد و حسینی شد واقعا حسینی شد و گفت:
من نمی گویم سمندر باش یا پروانه باش اصلا به من چه که بخواهم برای شما ها تعیین تکلیف بکنم و این حرف ها اصلا به من نیامده است. من نمی گویم سمندر باش یا پروانه باش اما رفیقان یک چیز را می خواهم به شما بگویم آن هم از سر خیر خواهی و دلسوزی است که اگر به فکر سوختن افتادید، مردانه باشید. یعنی اگر تو را در مجلس امیرالمومنین علیه السلام دیدند تو را دیگر در مجلس گناه نبینند.
یادش بخیر راه کربلا تازه باز شده بود می خواستیم به همراه دوستان مشرف به کربلا بشویم و خدمت یکی از بزرگان رسیدم و گفتم به حمدالله وصال پا داده است و ما می خواهیم به کربلا مشرف شویم. گفت: خوشا به حالت قدر خودت را بدان .
امام صادق علیه السلام فرمودند: " آنقدر برکات با آثار زیارت امام حسین علیه السلام عظیم و غیرقابل وصف است که اگر می فهمیدید در زیارت جد ما چه برکات و آثار بزرگی نهفته است از شوق می مردید."
دوستانی که می توانید مشرف شوید قدر بدانید این راه همیشه باز نمی ماند در طول تاریخ تشیع، ده ها بار بسته شده است و مجددا باز شده است.
مرحوم ابن قولویه در کتاب شریف خود که سند شیعه است در کتاب کامل الزیارات روایت دارد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که اگر کسی بتواند به کربلا برود و نرود عاق پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و اولادشان خواهد بود.
اگر می توانید بروید این فرصت خوب امروز را مغتنم بشمارید. ببینید راه سوریه بسته شد ما مشرف می شدیم حرم حضرت زینب سلام الله علیه و حرم حضرت رقیه سلام الله علیه مشرف می شدیم و تصور می کردیم این راه حالا، حالا باز است اما دید بسته شد و چند سال است داغ اش به دل ما مانده است که از نزدیک یک سلام و عرض ادب بدهیم.
کربلا رفتن خیلی خوب است و اصلاً قیمت ندارد. استاد ما فرمودند: " خوش به حالت به کربلا میروی من هم دعا کن و قدر خودت هم بدان اما عزیزم شمر و خولی و حرمله که لعنت خدا هم بر یک یکشان باد به کربلا رفتند، کربلا رفتن که مقصد نیست حسینی شدن مقصد است و هیئتی شدن و یاعلی، یا علی گفتن تنها در محاورات مقصد نیست با تقوا شدن و نورانی شدن و آدم شدن و در سیر تکاملی گام نهادن مقصد است.
در مدح امیرالمومنین علیه السلام یک شعری را سرودم و ذیل ابیاتش این یک بیت را گفتم که
حاجب اگر معامله حشر با علی است/ من ضامن ام تو هر چه خواهی گناه کن
مثل آن بنده خدایی که گفت اگر فردای قیامت ما را از در بهشت راه ندهند یک یا علی می گویم و از دیوار می پریم که خیال کند بهشت خانه خاله است . امام سجاد علیه السلام ناله می زند می گویند : "تعاملنی به عدلک" بعد آقا می خواهد یک یا علی بگوید از دیوار بپرد آنقدر یعنی حساب و کتاب خدا کشکی است که به تو اجازه می دهند همچنین کاری را انجام بدهی از این خبر ها نیست.
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به حضرت زهرا سلام الله علیه که هر دو آنها گرداننده صحنه قیامت هستند، فرمودند: زهرا جان خیال نکنی دختر من هستی. قیامت کار صاف است قیامت تو هستی و اعمالت.
حاجب اگر معامله حشو با علی است/من ضامن ام تو هر چه خواهی گناه کن
شب آقا را در خواب دیدم که فرمودند آفرین حاجب شعرت خیلی زیبا است اما حاجب این بیت اش را درست کن او هم زرنگی کرد که یا امیرالمومنین علیه السلام ذوق من دیگر بهتر از این مرا مدد نمی کند چه بگویم که به امضا شما برسد؟ فرمود: حاجب مگر شک داری که می گویی " اگر "
امام صادق علیه السلام فرمودند : هرکس برای ما خانواده بیتی را بسراید خدا بیتی را در عوض این یک بیت در بهشت برای او می سازد.
آقایان امشب بنده در منبر می گویم که ان شالله به مدد آقا امیرالمومنین علیه السلام از گفتن این کلام بر می آیم و همه کاره قیامت حضرت امیرالمومنین علیه السلام است و شک نکنید، میزان العمال هستند دیگر مگر در زیارت مولی عرض نمی کنیم "السلام علیک یا میزان الاعمال" همه کاره خدا و ترازو سنجش خدا و کسی که خدا در قیامت بنده هایش را محک می زند و با آنها رفتار می کند. مگر نداریم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: به ولایت امام علی علیه السلام واردبهشت می شوند و به بغض امام علی علیه السلام وارد جهنم می شوند. امام علی علیه السلام باید بگوید چه کسی به بهشت برود و چه کسی به جهنم وارد شود. ما شک نداریم که همه کاره روز قیامت حضرت مولی علیه السلام است
حاجب تو هم محکم حرف بزن و بگو :
حاجب یقین معامله حشر با علی است/ شرم از رخ علی کن و ترک گناه کن
شیعه امیرالمومنین علیه السلام گِرد گناه نمی گردد. شیعه امام علی علیه السلام ضرب المثل تقوا است. اگر به من طلبه رو سیاه بگویند جدی ترین مطالبه امیرالمومنین علیه السلام از شیعیانش چه است؟ من می گویم یک درخواست دارد و آن این است که بکوشید تا بالاخره آراسته به زیور تقوا شوید.
داستان عثمان بن حنیف را چندین بار شنیده اید: در مجلسی که در آن ریخت و پاش بود شرکت کرد و فقرا را راه نمی دادند خبر به گوش مولی رسید و آقا نوشتند از زمانی که این نامه به دست تو می رسد تو دیگر ازل هستی، تو به عنوان کارگزار امیرالمومنین غلط کردی در مجلسی شرکت کردی که در آن اسراف می شد و فقرا را راه نمی دادند چون این کار بد را کردی دیگر از چشمان من افتادی عدالت نداری و به درد حکومت عدالت محور علی نمی خوری خداحافظ.
بعد آقا در این نامه فرمودند: عثمان بن حنیف تو که مرا می شناسی و مرام من علی را می شناسی و توقعات من را می دانی. منی که امام تو هستم و اگر اشاره کنم همه عالم به پای من می افتند از کل این دنیا رنگارنگ به دو لباس اکتفا کرده ام و از کل غذاهای لذیذ به دو قرص نان بسنده کرده ام. من می دانم شما نمی توانید این طور زندگی کنید و ما هم این را از شما نمی خواهم . امیرالمومنین علیه السلام هیچگاه از ما نخواستند مانند ایشان رفتار کنیم اما من علی یک چیز از شما می خواهم و آن این است که با تقوا و خدا ترسی خودتان مرا یاری کنید و کاری کنید سراسر زندگیتان بوی خدا بگیرد.
تا موذن می گوید الله اکبر می گوید الان نماز پشت سر امام علی علیه السلام می چسبد. نماز را که سلام می دهد و بوی نهار بلند می شود می گوید هان سفره علی خالی است و نهایتا در آن سفره یک نمک است نهار در سفره معاویه می چسبد و نهار را بر سر سفره آن ملعون می خورد. تا در هیئت است امیرالمومنین علیه السلام است و یا علی می گوید. اما شب ازدواج فرزندش چیز دیگری می شود و در مهمانی رفتار دیگری می کند و در کوچه خیابان و پشت فرمان ماشین اش متفاوت است. اگر بگویند از شیعیان امام علی علیه السلام است انسان نمی تواند باور کند که این دوستدار امام علی علیه السلام آنقدر راحت زبان به فحاشی باز می کند و این دوستدار امام علی علیه السلام بود و در مجلس گناه شکرت کرد؟ این دوست دار امام علی علیه السلام بود و سرش در خیابان مانند پنکه سقفی می چرخید؟ دروغ می گوید در هیئت گویی همه دوستدار امیرالمومنین علیه السلام و ولایتی هستند اگر در فضا کار و در مغازه هم امیرالمومنینی بودی هنر کردی. اگر با زن و بچه ات نشستی و ولایتی و امیرالمومنینی علیه السلام رفتار کردی هنر کردی.
رسول ترک، زمانی که توبه کرد همه زندگی اش بوی اهل بیت علیه السلام را گرفت. دوست اش گفت: با او که به مسجد می رفتیم مانند مرغ پرکنده بود و دو رکعت نماز اینجا می خواند چهار رکعت جای دیگری یک بار گفتم رسول تو آبروی آدم را می بری من دیگر با تو مسجد نمی آیم مانند آدم یک جا بایست و نماز بخوان این دیگر چه کاری است؟ بغض کرد و اشک اش سرازیر شد و گفت می دانی داستان چیست؟ این زمین زیر پای من قبل از توبه کردن من شاهد گناهم بوده است حالا می خواهم نماز خواندنم را ببیند بلکه قیامت آبرویم را نزد خدا نبرد "يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا"
چیکار کنیم که باورمان شود که اکنون خدا ما را می بیند؟
ما همه این وعده های خدا را پذیرفته ایم اما یک سوال، چندتا از این حقیقت ها را باور هم کرده ایم ؟
آقای گلپایگانی رحمت الله علیه بر جنازه امام رحمت الله علیه نماز میت می خواند و تب می کند و به بستر می افتد. پرسیدم چی شد ؟ گفت وقتی دیدم این آقا با این عظمت پیکر بی جانشان به زمین افتاده است پشت ام لرزید! به این مرگ باوری می گویند.
شیخ شوشتری به منبر می نشست و به دسته منبر می زد و می گفت : " آی مردم به حضرت عباس علیه السلام ، قیامتی هم هست. " و با همین جمله زار ، زار گریه می کردند و آنقدر گریه می کرد که از هوش می رفت و به این قیامت باوری می گویند که امام موسی بن جعفر علیه السلام فرمودند: " این باور کمترین چیزی است که بین مردم تقسیم شده است " هیچ چیز کمتر از یقین بین مردم تقسیم نشده است. چطور به این باور برسیم یک نسخه برایتان می پیچم که بر می گردم به بحث، چه کنیم که به این باور برسیم؟ به هر چه که از دین یاد گرفته ایم زیاد عمل کنیم اگر دید دایره اطلاعاتیتان کم و محدود است و خیلی از دین چیزی بلد نیستید مشکلی نیست به همان اطلاعات کم تان زیاد عمل کنید.
دیدید یک نفر که میمیرد پزشکی قانونی بالای سرش می آید و دکتر می فرستند، دکتر نیز طرف را معاینه می کند و گواهی فوت را صادر می کند که او مرده و برای کارهای تدفین اش آماده شوید. دکتر است و درس خوانده است حاضر است بایستد و ده دلیل علمی هم بیاورد که مرده است اما حالا به همان آقای دکتر که علم دارد اما یقیین ندارد بگو بی زحمت شما که گواهی فوت را صادر کردی و میدانی این بنده خدا دیگر هیچ لطمه ای نمی تواند به تو بزند و مرده است و حاضری دلیل علمی بیاوری بیا و کنار جنازه بخواب می گوید من شرمنده تو هستم مرا معاف کن. به مرده شور بگو بیا کنار مرده بخواب. می گوید امروز خانه ام هم نمی رویم کلی مرده شسته ایم و دیگر جان نداریم، سرش را کنار سر مرده می گذارد و اگر سردش باشد مقداری از کفن مرده بر روی خود می گذارد و همان دقیقه هم خواب اش می برد چرا که زیاد مرده شسته است علم ندارد و نمی تواند مانند پزشک دلیل علمی بیاورد که این شخص مرده است اما چون زیاد مرده شسته است باور کرده است که دیگر از ناحیه این جنازه هیچ خطری او را تهدید نخواهد کرد و از مردها نباید ترسید و باید از زنده ها بترسیم. ما هم اگر به دانسته های دینی و معرفتیمان زیاد عمل کنیم ولو اینکه به اندک باوری از بهشت و جهنم، قبر و محاسبه و قیامت باشد آن وقت هر حرفی را نمی توانیم بزنیم و هر لقمه ای را نمی توانیم بخوریم و نمی توانیم با هر کسی راه برویم و هر کاری که دلمان می خواهد را نمی توانیم انجام بدهیم .
خدایا قسم می دهیم به موالید بزرگ این ماه خصوصا امام جواد علیه السلام و امام علی علیه السلام توفیق فهم این سخنان و عمل به وظایفمان را به همه ما کرامت بفرماید.
در ادامه این مراسم؛ ذاکرین اهل بیت علیه السلام حاج سید مجید بنی فاطمه و کربلاییی مسعود اصلانی به مدیحه خوانی پرداختند.
/م.س215