حاج مهدی توکلی : مهم این است که ما بدانیم خدا مولاست و ما عبد هستیم! + گزارش تصویری
وارث : جشن میلاد حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام در حسینیه کوهی با سخنرانی حاج مهدی توکلی و مداحی حاج مصطفی سماواتی برگزار شد.
در ادامه بخش هایی از سخنان حاج مهدی توکلی را می خوانید:
بحثمان را در ارتباط با دعای ماه رجب ادامه می دهیم. امام می فرمایند: " الهم انی اسئلک صبر شاکرین لک" خداوندا ما از تو عاجزانه در خواست می کنیم تا به ما صبر کسانی را بدهی که وقتی مصیبت می بینند، شکر می کنند. یعنی مصیبت را نعمت میدانند و خداوند به آنها معرفتی داده است که بلا را نعمت می دانند. در مقام صبر و در بلا شکر خدا را به جا می آورند. می فرمایند: " قد عمل الخائفین الملک " خداوندا به ما توفیق بده تا عمل صالح انجام دهیم ولی اوج پیدا نکنیم و از تو بترسیم.
برخی گناه می کنند و از خداوند نمی ترسند. برخی هم کل ماه رجب را روزه می گیرند باز هم از خدا می ترسند. هم نماز شب می خوانند و هم می ترسند و طلبکار نیستند و سر خدا منت نمی گذارند." ویقین العابدین علیک" و می فرماید: " انت علی العظیم و انا عبدک فقیر" چیزی که بسیار مهم است، این است که آدم رابطۀ خود را با خدایش درک کند. خیلی مهم است که ما بدانیم خداوند مولاست و ما عبد هستیم.
اغلب انحرافات بشر آن است که فراموش می کند چه کاره است. یا نمیداند و یا غافل است. می فرماید: من صاحب تو هستم و تو بندۀ من هستی.
عبد چه وظیفه ای دارد؟ وظیفه دارد از مولای خود اطاعت کند. در مورد ملائک می فرماید: " عباده المکرمون" ملائکه بندۀ خدا هستند. آنها در گفتار هم از خداوند سبقت نمی گیرند. اگر ما بنده باشیم، هیچ وقت نمی گوییم: به نظر من! همیشه نظر، نظر خداست.
یک بار امام (ره) در تلویزیون دندان هایش را روی هم فشار داد و عصبانی شد. فرمود: انقدر نگو من! بگو مکتب من. نگو نظر من این است. بگو نظر خدا! بنده نظر خدا را می گوید.
به غلامی گفتند: تو چه می خوری؟ گفت: هر چه اربابم دهد. گفتند: چی می پوشی؟ گفت: هر چه اربابم دهد. شب ها چه ساعتی می خوابی؟ گفت: هر وقت اربابم دستور دهد. به عبد می گویند: چه می خوری؟ می گوید: هر چه خدا اجازه دهد. عبد نگاه می کند که اربابش چه می گوید.
به موسی علیهالسلام می گویند: موسی علیهالسلام فراموش نکنی! تو بنده ای و خدا نیستی! من خدا هستم. من باید فرمان دهم و تو باید فرمان بگیری.
ابراهیم علیهالسلام خواب دید که باید پسرش را قربانی کند. به پسرش گفت: نظر تو چیست؟ گفت: خدا نظرش را داده است. دنبال چاقو برو. در گفتار از خداوند سبقت نمی گیرند و هر چه خدا بگوید، می گویند.
موسی ابن جعفر علیهالسلام در کوچه های مدینه از پشت در خانۀ بُشر رد میشد، (بُشر مرد ثروتمندی در مدینه بود.) او فسق راه انداخته بود و نوازنده ها می نواختند و رقاصه ها و کنیزها می رقصیدند. (قدیم گناه کردن بسیار دشوار بود. کسی هم اگر می خواست گناه کند، باید نوازنده ها و رقاصه ها را دعوت می کرد. چون ضبط و نوار و رادیو و تلویزیون نبود. زنده انجام میدادند و هزینۀ زیادی داشت.) موسی ابن جعفر علیهالسلام می فرماید: عجب صدایی! (کنیز دم در آمد تا خاکروبه را دور بیندازد) از کنیزک پرسید: صاحب این خانه عبد است یا آزاد است؟ گفت: او بُشر است. حداقل 50 غلام و 100 کنیز دارد. فرمود: پس آزاد است، اگر بنده بود، جرأت این کارها را نداشت. کدام بنده به خود اجازه می دهد که گناه کند؟ او ارباب و مالک و صاحب ندارد. کنیز رفت و بُشر پرسید: چرا دیر آمدی؟ گفت: موسی ابن جعفر علیهالسلام سوالی پرسید و ایستادم تا جوابش را بدهم. گفتگو را به بُشر گفت. ناگهان در وجودش لرزشی ایجاد شد و پا برهنه دنبال موسی ابن جعفر علیهالسلام رفت! خودش را به پای موسی ابن جعفر علیهالسلام انداخت و گفت: حق با شماست. من می خواهم بنده شوم، دستم را بگیر و در مسیر بندگی کمکم کن. تا آخر عمرش پا برهنه راه می رفت. می پرسیدند: چرا کفش به پا نداری؟ گفت: می خواهم فراموش نکنم که بنده هستم.
امام علی علیهالسلام در مناجات مسجد کوفه اش از ابتدا تا انتهایش مدام گفتند: خدایا فراموش نمیکنم که تو ارباب هستی و من عبد. تو بزرگی و من کوچک. و غیره. می خواهد بگوید: تمام دین همین است.
در کتاب مدینةالمعاجز آمده است: جبرئیل خدمت پیامبر صلیالله علیه وآله وسلم رسید و در مقابل امام علی علیهالسلام کوچک شد. ما می گوییم: کوچکی کرد! نهایت تواضع را کرد. رسول خدا صلیالله علیه وآله وسلم فرمودند: چقدر در مقابل علی علیهالسلام کوچک شدی! گفت: او معلم من است. وقتی خداوند مرا خلق کرد، فرمود: جبرئیل تو کیستی و من کیستم؟ ایشان دستش را روی شانه ام گذاشت و فرمود: تو پروردگار بلندمرتبه ای و من بندۀ تو هستم و نامم جبرئیل است. ایشان معلم من است چون جایگاهم را در مقابل خدا نشان داد.
خداوند در قرآن فرموده است: همۀ شما فقیر هستید و چیزی ندارید. خداوند خطاب به پیامبر صلیالله علیه وآله وسلم می فرماید: تو میت هستی و مرده ای. می فرمایند: من که حرکت می کنم! فرمود: من حرکتت می دهم. من بلندت می کنم و می نشانمت و به حرف می آورمت.
ما همه شیران ولی شیر علم / حمله مان از باد باشد دم به دم