جشن شب ولادت حضرت علی(ع) در هیئت ریحانه النبی(س) برگزار شد +گزارش تصویری

کد خبر: 32202
مراسم جشن شب ولادت حضرت علی علیه السلام با سخنرانی حجت الاسلام کرمی، شعر خوانی مصطفی صابرخراسانی، سیدحمیدرضا برقعی و مداحی کربلایی محمدحسین پویانفر، حاج حامد خمسه و دیگر ذاکرین اهل بیت علیه السلام در هیئت ریحانه النبی سلام الله علیها برگزار شد.

وارث: مراسم جشن شب ولادت حضرت علی علیه السلام با سخنرانی حجت الاسلام کرمی، شعر خوانی مصطفی صابرخراسانی، سیدحمیدرضا برقعی و مداحی کربلایی محمدحسین پویانفر، حاج حامد خمسه و دیگر ذاکرین اهل بیت علیه السلام در هیئت ریحانه النبی سلام الله علیها برگزار شد.

در ادامه متن سخنان حجت الاسلام کرمی را می خوانید:

 

نور وجود امیرالمومنین علی علیه‌السلام قبل از پیدایش همۀ عوالِم، متاع و سکنۀ عالم بالا و ملائک مقرب ذات اقدس احدیت بوده است. حضرت محمد صلوات الله علیه فرمودند: " کنت انا نبیه و علی امیرنا و آدم بین الماء و تین " من بودم، پیغمبر بودم و علی بود.

 امیرالمومنین علی علیه‌السلام بود، در چه تاریخی؟ خدا هنوز با آب و گل آدم علیه‌السلام بازی می کرد. فرمودند: ما تکبیر گفتیم که ملائک تکبیر گفتن را یاد گرفتند. سبحان الله لا اله الا الله را ملائک از ما آموختند. فرمود: جبرئیل هم از ما گرفت و به خودمان تحویل داد.

وجود مقدس سیدالشهداء علیه‌السلام در شب عاشورا از واقعیتی پرده برداری کردند. رمز خروج شیطان و مخاطب به خطاب " اخرج منها مذءوما مدحورا " شدنش این بود که به نور ولایت امیرالمومنین علی علیه‌السلام سجده نکرد. مسأله سجده به آدم علیه‌السلام نبود. فرمود: علی جان! تو با همۀ انبیا بودی، در همۀ شدائد انبیای الهی را یاری کردی. امیرالمومنین علی علیه‌السلام فرمود: با توسل به نام من ابراهیم خلیل الرحمن علیه‌السلام در منجنیق نشست.

داستان حضرت ابراهیم علیه‌السلام را در کتب درسی خوانده اید. حضرت در پنج مرحله مورد ابتلا بود. یعنی خداوند از حضرت ابراهیم علیه‌السلام پنج امتحان گرفت. یکی از آن امتحانات این بود که در ایام جوانی، آغاز مبارزۀ حضرت ابراهیم علیه‌السلام با بت پرستی بود، در آن قضیه که مردم برای عیدشان به خارج از شهر رفتند، (که برخی از اهل تحقیق می گویند: روز 13 فروردین که روز طبیعت نامیدند، این سنت برای آن دوره بود.) ابراهیم خلیل الرحمن علیه‌السلام که فرصت پیدا کرد و وارد بتکده شد و آنها را شکست و تبر را به گردن بت بزرگ انداخت، چنین روزی در شهر، چنین خلوتی دست داد.

با تفاسیر مذکور در کتب مدون فن، حضرت ابراهیم علیه‌السلام را گرفتند. حکمی که حکومت صادر کرد، اعدام بود ولی فرم خاصی از اعدام بود که جنبۀ جامعه شناسی و روانشناسی به جهت پیشگیری و تکرار جرم در آن رعایت شده بود. فرم خشنی از اعدام را در نظر گرفته بودند که عزیزان میدانند، قرار بود حضرت ابراهیم علیه‌السلام را در منجنیق بگذارند و شکاف بین دو کوه را پر از هیزم کنند و فراخوان عمومی دهند و به تمام قُوام و بلاد مکلف شدند که برای این اعدام هیزم بفرستند.

جهت روانی اش چه بود؟ حضرت ابراهیم علیه‌السلام معونۀ خاکستر شدنش دو تنۀ درخت بود. چهار چوب می گذاشتند، حضرت ابراهیم علیه‌السلام خاکستر میشد. چرا چنین آتش معظمی را ایجاد کردند؟ چه هدفی را دنبال کردند که بخشنامه شد هیزم بفرستند؟ در روایت داریم، تنها جایی که هیزم نداد اصفهان بود و خداوند هم جایزه ای داد که خداوند هیچ وقت این شهر را از حجت خود خالی نگذاشت.

به یاد داشته باشید که یکی از جهات پیشگیری جرم برخورد چکشی کردن با مجرم است. چرا به همۀ بلاد بخشنامه کردند؟ برای اینکه وقتی همه در جرم مشارکت کردند، دیگر کسی به عنوان مدعی و خواهان به عنوان کسی که بخواهد یقۀ شخصی را بگیرد. دست روی هر کسی بگذاری سُمش لای در است و متهم است. فلذا برای اینکه کسی پیگیری نکند، همه را شریک کردند.

جوانی را در منجنیق گذاشتند و شرایط، شرایطی ملتهب و فضا، فضایی مخوف و مهیب و وحشتناک است. مسائل تحریک روانی و ارعاب همه مهیا است. این جوان بر منجنیق نشسته و حکم را قرائت می کنند و اَن قریب است که ضامن این منجنیق رها شود. کم و زیاد بودن آتش مهم نیست ولی زیاد بودنش تأثیرات روانی دارد! می خواهند او را درون آتش بیندازند که جبرئیل به ذات اقدس احدیت گفت: خدایا! این جوان برای احقاق حقایق در این مسیر قدم گذاشته است و به اینجا رسیده! برای تو فدا شده است؛ می خواهی دست روی دست بگذاری و حبیبت را در این آتش بسوزانند؟ نمی خواهی کاری کنی؟ خطاب رسید: چرا! تو و همۀ ملائک را امر می کنم که در کنار خلیلم حاضر شوید (به شرط اینکه اجازه بدهد) تمام مقدمات را فراهم کنید و او را نجات دهید.

جناب جبرئیل پیام را ابلاغ کردند و خدمت ابراهیم علیه‌السلام حاضر شدند و فرمودند: من جبرئیل هستم و این ها همه ملائک مقرب هستند و از جانب خدا اذن دارند که اگر شما بخواهید آتش را خاموش کنیم و دودمانشان را به باد دهیم و دمار از روزگارشان در آوریم. برایت کاری انجام دهیم؟ حضرت علیه السلام دستشان را روی سینۀ جبرئیل گذاشتند و فرمودند: به تو و ملائک هیچ احتیاجی ندارم.

فخر رازی ذیل آیۀ: " ادعوا ربکم تضرعا و خفیتا ان رحمة الله قریب من المحسنین "داستان حضرت ابراهیم علیه‌السلام را نقل کرده است و ده دلیل آورده است که انسان نباید دعا کند؛ یکی از دلایلش این است که وقتی جبرئیل به حضرت ابراهیم علیه‌السلام گفت: برایت کاری کنیم؟ فرمود: هیچ احتیاجی به شما ندارم، او مرا دیده است و به تمام شئون من واقف است و به همۀ خفایا و زوایای کار مسلط است. او آتش را میبیند و تناسب رِقَت جلد و دقت عزم و نحیفی بدن مرا هم با این آتش می بیند. اگر مصلحت الهی اقتضا کند، دستم را خواهد گرفت و به شما هیچ احتیاجی ندارم. حضرت ابراهیم علیه‌السلام با طمأنینه و وقاری نشست و ضامن را رها کردند و حضرت که در دل آتش قرار گرفت، قرآن می فرماید: خدا به آتش دستور داد که هم سرد و هم سلامت باش. چون اگر سلامت را نمی فرمود، برودت به حدی میرسید که حضرت یخ میزد. آتش برای حضرت ابراهیم علیه‌السلام گلستان شد.

حضرت ابراهیم علیه‌السلام پیر شد. قرآن می فرماید: دو ملک از جانب خدا مأمور بودند که روی کرۀ زمین به صورت انسان بیایند و مهمان او شوند و بشارت اسحاق از ساره را به او بدهند. بگویند: خدا می خواهد فرزندی به نام اسحاق به تو بدهد. وقتی ملائک خدمت حضرت علیه‌السلام رسیدند، حضرت ابراهیم علیه‌السلام با دیدن آنها ترسیدند و دلشان خالی شد. فکر کرد نیتشان سوء قصد است و با جان او طرفند. جبرئیل تعجب کرد و گفت: خدایا! دو صحنه را نمی توان با هم جفت کرد! خطاب رسید: کدام صحنه ها؟ گفت: خدایا! او جوان بود و اول مسیر، آتش روشن بود و مرگ هم نزدیک! برای کمک به او رفتم که گفت: هیچ احتیاجی ندارم و با سکینه و طمأنینه بر منجنیق نشست، کَاَنّا هیچ اتفاقی نیفتاده است. حالا که پیر شده است چرا ترسید؟ این ترس و آن شجاعت چه توجیهی دارد؟ خطاب رسید: از خودش سوال کن. خدمت حضرت خلیل الرحمن علیه‌السلام نازل شد و گفت: در جوانیتان خدمت رسیدم، پیشنهاد کمک دادم تا آتش را برایتان خاموش کنیم ولی دست رد به سینۀ ما زدید. چرا الان در پیری دو آدم دیدید، ترسیدید؟ فرمودند: روزی که مرا در منجنیق گذاشتند، جوان بودم و حامل نوریۀ فرزندم علی ابن ابی طالب علیه‌السلام بودم و میدانستم با وجود نور او اگر مابین زمین و آسمان بسیج شوند، بخواهند به من آسیب برسانند، عقیمند. سوپاپ اطمینان داشتم و به اتکا فرزندم به آتش رفتم. اما امروز این نطفه از من به حضرت اسماعیل ملحق شده است. من هم دیگر اطمینان زمان جوانی را ندارم.

طبق نقل موثق تاریخ سلمان فارسی بالای 300 سال عمر کرد. حدود 250 سالگی بود که از پیامبر صلی‌الله علیه وآله وسلم سوالی پرسید: (منبع این روایت: کتاب "ارشادالقلوب" دیلمی بخش دوم، که احادیثی از اهل سنت در فضائل امیرالمومنین علی علیه‌السلام نقل کرده است.) یا رسول الله! سفره ای آماده و اسبی زین کرده و جاده ای آسفالته و راهی سهل الوصول که بی دغدغه باشد که با اقتضائات و تناسب سن و سالم به بهشت برسم، به من بده! (پیامبر صلی‌الله علیه وآله وسلم نه فقط به سلمان بلکه به تمام افراد در تمام زمان ها این آدرس را میدهد) فرمودند: ای سلمان! خدا 17 رکعت نماز در 5 وقت به عبادش واجب کرده است. از یک رکعت هم گذشت نمی کند. اگر داشتی در اقیانوس غرق میشدی، اذان ظهر را شنیدی خداوند نماز ظهر آن روز را از تو می خواهد.

پیامبر از جایی عبور می کردند که سگ پیسی زده ای دیدند و وقوف ایشان کمی طولانی شد و اصحاب متعجب شدند که پیغمبری که بسیار به رعایت صرف وقت توصیه می کند، چطور وقتش را صرف این سگ کرده است! گفتند: یا رسول الله! وقوفتان طولانی شد! فرمودند: داشتم به مناجاتش گوش میدادم. گفتند: در مناجاتش چه می گفت؟ فرمودند: " الحمدلله الذی جعل نصیبک من الدنیا کلها الکلبی " سپاس و ستایش خداوندی را که همۀ سهم و بهرۀ من از خلقت را سگ شدن قرار داد. الحمدالله که سگ شدم و آدم بی نماز نشدم.

سلمان اگر خداوند به بنده ای طول عمر عنایت کند، به قدری که 124000 پیغمبر را درک کند و در تمام جنگ ها شرکت کند، همۀ روزهای عمرش را روزه بگیرد و تمام شب های عمرش احیا بگیرد و در تمام این مدت لبش از ذکر نیفتد و غذایی جز آب و خاکستر نداشته باشد و مطابق کوه ابوقُبیس طلا و نقره در راه خدا انفاق کند و در مقدس ترین جای کرۀ زمین بین رُکن و مقام کشته شود، اگر محبت امیرالمومنین علی علیه‌السلام در دلش نباشد و بغض پسرعمو را در دل داشته باشد با چنین پروندۀ حجیمی خدا با صورت در درک افضل جهنم با منافقین در یک جا قرارش می دهد.

امام صادق علیه‌السلام فرمودند: هر کسی زیر طاق آسمان خنکای ولایت ما را در قلب احساس و لمس می کند، خدا را به دروازۀ همۀ نعمت ها و پایه های تمام نعمت های الهی را شکر کند. به ایشان گفتند: دروازۀ همۀ نعمت ها و پایه های تمام نعمت های الهی چیست؟ فرمودند: حلال زادگی. کسی که خنکای ولایت امیرالمومنین علی علیه‌السلام را در دلش احساس کرد، هر جا نشست و حالش خوب بود مادرش را دعا کند، چنین مادری به همسرش خیانت نکرده است.

در ادامه این مراسم؛ کربلایی محمدحسین پویانفر، حاج حامد خمسه و دیگر ذاکرین اهل بیت علیه السلام به مولودی خوانی پرداختند.