جشن مبعث حضرت محمد(ص) در هیئت قمر بنی هاشم(ع) شمیران برگزار شد +گزارش تصویری

کد خبر: 32961
مراسم جشن شب مبعث حضرت محمد صلوات الله علیه با سخنرانی حجت الاسلام غروی و مداحی ذاکر اهل بیت علیه السلام کربلایی محمد پور عباسیان در هیئت قمر بنی هاشم علیه السلام شمیران برگزار شد.
وارث:  مراسم جشن شب مبعث حضرت محمد صلوات الله علیه با سخنرانی حجت الاسلام غروی و مداحی ذاکر اهل بیت علیه السلام کربلایی محمد پور عباسیان در هیئت قمر بنی هاشم علیه السلام شمیران برگزار شد.


در ادامه متن سخنان حجت الاسام غروی را می خوانید:

امام کاظم علیه السلام بیشترین عمر امامتشان در زمان هارون رشید ملعون بود. هارون رشید جز خبیث ترین و مکارترین خلفای بن العباس بود. زمان هارون گسترش و قلمرو اسلام غیر قابل تصور بود. تمام منطقۀ ایران بلکه شمال ایران، تمام منطقۀ روم باستان که الان ایتالیا است و تمام منطقۀ حبشه تا شاخ آفریقا در حیطۀ هارون رشید بود.

معروف است که یک روز در ایوان کاخش نشسته بود، کاخ های مختلفی هم داشتند، کاخ احمر و اخضر و.... بادی آمد که تکه ابری را با خود میبرد، گفت: برو هر جا بباری عاقبت مالیاتش را برای ما می آورند. همین طور هم بود. تمام این منطقه در اختیار او بود.

چرا هارون رشید امام کاظم علیه السلام را یا 9 و یا 14 سال در زندان نگه داشت؟ موسی بن جعفر علیه السلام بیشتر عمرشان را در زندان ها به سر می بردند. آن هم زندان انفرادی. زندان هایی که در ته چاه بود که به هیچ وجه من الوجوه با کسی در ارتباط نباشد.

هارون انسان مکاری بود که ظاهری جلا داشت. حتی وقتی می خواست امام را به زندان بیندازد کنار قبر پیامبر رفت و دو رکعت نماز خواند و دستش را بلند کرد، گفت: یا رسول الله صلی الله علیه و آله خودت میدانی من دوست ندارم پسرت را محبوس کنم. برای اینکه جامعۀ اسلامی امن شود و دینی که آوردی پایدار شود، مجبورم او را به زندان بیندازم. پسر پیغمبر صلی الله علیه و آله را زندانی کرده و منت هم می گذارد! خلاصه هارون آدم سیاست مداری بود، برای اینکه اسلام و تشیع را از بین ببرد دست به جنگ نرم زد. علمایی که اهل عمل و دین نبودند را به دربار آورد و هزینه می کرد تا در دین و در ذهن مردم شبهه بیندازند.

ابن کمونه ملعون یکی از اشخاصی است که شبهه های عجیبی در دین قرار داد. بسیار باسواد و بسیار بی دین بود. هارون افرادی مثل او را آورد که شبهه ایجاد کنند. مردم ساده بودند. با کوچکترین حرفی ذهنشان بهم می ریزد. امام کاظم علیه السلام این شبهه ها را جواب میدادند و مردم تا در ذهنشان شبهه ای می افتاد در خانۀ ایشان می آمدند.

هارون دید هر شبهه ای که در دین می گیرند را او جواب می دهد. تصمیم گرفت که او را از مردم جدا کند و او را در زندان های مخوفی محبوس کرد. اما او کسی است که متصل به علم الهی است. حضرت موسی بن جعفر علیه السلام هم همان کسی است که هارون ملعون در مقابل تشیع انجام میداد را در مقابل خودش انجام داد. حضرت علیه السلام شیعه های خالص اما زرنگ را به دربار هارون رشید فرستاد، همانند علی بن یقطین. او شیعۀ موسی بن جعفر علیه السلام بود اما وزیر هارون رشید بود. هارون در سایه و آهسته آهسته اسلام را از بین میبرد، حضرت علیه السلام هم عده ای از شیعیان خالص را به دربار فرستاد و فرمودند: شما از شیعیان و کیان اسلام محافظت کنید.

حضرت علیه السلام به علی بن یقطین فرموده بودند: من مواظبت هستم و غمی نداشته باش.

چه غم دیوار امّت را که دارد چون تو پشتیبان / چه باک از موج بحر آن را که باشد نوح کشتی بان

بلغَ العلی بِکمالِه کشفَ الدُّجی بِجَمالِه / حَسنتْ جَمیعُ خِصالِه صلّوا علیه و آله

در دربار هارون گفتند: علی بن یقطین شیعۀ موسی ابن جعفر علیه السلام است. هارون گفت: نه. عین چشمانش به او اعتماد دارم. گفتند: ما ثابت می کنیم. گفت: چگونه؟ گفتند: روز عید قربان شما عبایی بسیار خوب و کمی بلند به او بده، علی بن یقطین تمام هدیه های خوب را به موسی بن جعفر علیه السلام می دهد. شما او را یک روز صدا کن و از او عبا را بخواه تا رسوا شود و به خانۀ موسی بن جعفر علیه السلام بفرست و آنجا عبا را در می آورد. هارون گفت: اگر ثابت کردید که او شیعۀ موسی بن جعفر علیه السلام است زنده زنده تکه تکه اش کنید. عید شد و آن هدیه را از او گرفت. او هم به منزل برد. جاسوس گذاشتند تا در خانۀ علی بن یقطین مواظب باشد. او عبا را گذاشت در یک بقچۀ ترمه و عطر و گلاب زد و به خادمش گفت: به موسی بن جعفر علیه السلام بده. خادم رفت و دست خالی بازگشت.

مدعی خواست كه از بیخ كند ریشه ما / غافل از آنكه خدا هست در اندیشه ما

همیشه نقش آخر را خدا بازی می کند. علی بن یقطین نماز شب می خواند که متوجه شد، در زدند و خادم موسی بن جعفر علیه السلام است، عبا را بازگرداند و گفت: موسی بن جعفر علیه السلام عبا را داد و سلام رساند و گفت: علی ابن یقطین این عبا نزدت بماند، تو به این عبا بیشتر از ما نیاز داری. او تعجب کرد. فردا هارون او را خواست و گفت: عبایی که برایت فرستادم چرا استفاده نکردی؟ گفت: خیلی بلند بود و به ما نمی خورد. گفت: چه کردی؟ گفت: در منزل است. دشمنان خندیدند و گفتند: دروغ می گوید! گفت: چرا دروغ بگویم؟ گفتند: اگر عبا در خانه ات است بیاورش. گفت: چرا من بیاورم؟ غلام مورد اطمینانت را به خانه بفرست که در فلان اتاق، در فلان تاقچه و فلان ترمه، عبا پیچیده شده است. رفتند و عبا را آوردند و علی بن یقطین سرش را بلند کرد و تازه فهمید موسی بن جعفر علیه السلام که کادو را پس فرستاد و گفت: بیشتر از من نیاز داری! منظور چه بوده است. سرشان را پایین انداختند، غافل از اینکه موسی بن جعفر علیه السلام به کُر وصل است و علمش لدنی است.

حضرت علیه السلام همان طور با هارون مقابله کرد. تا اینکه یک روز میلاد و عیدی شاعری در مقابل هارون شعری را در وصف هارون خواند. نام شاعر ابوالعطاعیه است. همیشه حکام ظلم و سلاطین خوششان می آید که کسی در مقابلشان تعریفشان کنند.

ابوالعطاعیه شعر زیبایی در وصفش خواند و او هم لذت برد و گفت: هر چه بخواهی به تو خواهم داد. گفت: پس اجازه بده امشب با عیالم مشورت کنم. گفت: برو و مشورت کن. به خانه آمد و گفت: هارون تعهد داده است که هر چه بخواهم خواهد داد. زن شیعۀ بسیار خالص بود. گفت: ما همه چیز داریم و بیشتر داشته باشیم که چه؟ سالیان سال است که پسر پیغمبر صلوات الله علیه موسی بن جعفر علیه السلام در زندان است. به هارون بگو آزادی موسی بن جعفر علیه السلام را می خواهم. او هم فکر کرد و فردا به دربار رفت و هارون گفت: چه می خواهی؟ گفت: آزادی موسی بن جعفر علیه السلام را می خواهم. این حرف را که شنید کَاَنَ دنیا بر سرش ریخت! گفت: ابوالعطاعیه سه روز دیگر به زندان بیایید و او را ببرید.

قربانی آماده کردند و جلو در زندان ایستاده بودند و شیعیان دیدند که عبا بر روی بدن موسی بن جعفر علیه السلام کشیدند خواستند که بدنشان را حرکت بدهند که متوجه شدند ایشان به شهادت رسیده است.

کفنی داشت ز خاک و کفنی داشت ز خون / تا نگویند حسین بن علی بی کفن است

در ادامه این مراسم؛ ذاکر اهل بیت علیه السلام کربلایی محمد پور عباسیان به مدیحه خوانی پرداختند.