جلسه هفتگی هیئت ریحانه النبی(س) برگزار شد +گزارش تصویری
وارث: جلسه هفتگی هیئت ریحانه النبی سلام الله علیها با سخنرانی حجت الاسلام سید رضا عمادی و مداحی ذاکر اهل بیت علیه السلام کربلایی محمد حسین پویانفر برگزار شد.
در ادامه متن سخنان حجت الاسلام عمادی را می خوانید:
روایات زیادی داریم و قرآن هم اشارات خوبی دارد که جایگاه پیغمبر صلیالله علیه وآله وسلم و ائمه علیهالسلام کجاست. محتوای جامعۀ کبیره هم همین است. می فرماید: کسانی که دور عرش حلقه زده اند، این عظمت را نشان می دهد. یعنی انسان های عرشی که خلقتشان اینچنین و آنچنان است در بین شما زندگی می کنند و یا عبارتی که در آیات و روایات موجود است که عظمت کسی و یا کسانی را درک کنیم که چقدر والا مقام هستند.
درک کردن عظمت لازم است ولی کفایت نمی کند. ما شخصیت ها را بشناسیم، پیغمبر صلیالله علیه وآله وسلم چه کسی بود که چنین جایگاهی پیدا کرد و امیرالمومنین علی علیهالسلام چه کسی بود که چنین جایگاهی پیدا کرد؟ این ها چه کسانی بودند که جوانیمان را می گذاریم تا از آنها پیروی کنیم و تقلید کنیم؟ ذکر عظمت برای شیعه و مسلمان ارادت آور است، اما برای دیگران چطور؟ به هیچ وجه! چون ما به آنها ارادت داریم هر چقدر ذکر عظمت شود، ارادتمان بیشتر می شود. اگر ارادت اولیه نباشد که اتفاقی نمی افتد!
پیغمبر علیهالسلام به جزیرة العرب بین آدم های جاهل به تمام معنا، آمده است که اگر در خصوصیاتشان سیر کنیم، اولین معجزۀ حضرت محمد صلوات الله علیه در این است که توانسته است آنها را به سمت خود بیاورد.
یکی از اعراب خواست وارد منزل شود و قدش بلند بود و سر در کوتاه بود! وارد نشد، گفت: باید خراب کنید، گردنم را خم نخواهم کرد! کسی که گردن خم نمی کند تا وارد ساختمانی شود! حالا می خواهی سرش را به سجده بکشی؟ این مهم است که پیغمبر صلیالله علیه وآله وسلم چه توانایی داشت که توانست این کار را بکند؟
عربی که برای زن و دختر هیچ ارزشی قائل نیست و فرزند خودش را زنده به گور می کند. چه قدرتی می خواهد کاری کنی تا او احترام قائل شود؟ قدرت زیادی می خواهد، معجزه بسیار بزرگی است.
علامه بهرامی بالای 300 معجزه از پیامبر صلیالله علیه وآله وسلم نقل کرده است. ایشان فقط دو یا سه معجزه نداشتند! معجزه های معروفشان شقالقمر و مدالشمس است. علامه بهرامی فقط بالای 300 تا 350 معجزه از ایشان نقل کرده است!
پیامبر اکرم صلیالله علیه وآله وسلم خود می فرمایند: بیش از تمام انبیا اذیت شدم. سلمان فارسی از ایران میرود و حضرت محمد صلوات الله علیه را می بیند و در اولین برخورد با ایشان خم می شود تا پای حضرت محمد صلوات الله علیه را بوسه بزند. در سرزمین فارس پای بزرگان را بوسه می زنند. ما از آنجا آمده ایم. مقایسۀ جغرافیایی نداریم و می خواهم عرض کنم ما از چنین افرادی ابوذر می سازیم! از اینها کمیل و مالک اشتر می سازیم. آنها بسیار متعصب هستند. آنها را از اعتقادشان نمی توان جدا کرد! حالا حضرت محمد صلوات الله علیه آمده است و می خواهد آنها را نرم کند.
ابوذر دزد گردنه گیر بود، همین ابوذری که این همه روایت از زبانش نقل شده است. او که از اصحاب درجه یک حضرت محمد صلوات الله علیه بود، دزد درجه یک گردنه بود. وقتی عاشق پیامبر صلیالله علیه وآله وسلم شدند و گفتند: آقا چه کار کنم؟ حضرت فرمودند: اگر صاحبانشان را می شناسی که پس بده و اگر نه به فقرا بده؛ داد! حتی کفش هایش را. هیچ چیز برایش نماند. از اصحاب صفه شد. آنها افرادی بودند که جا نداشتند و روی سنگ های دور مسجدالنبی می خوابیدند. زمانی بود که پیامبر صلیالله علیه وآله وسلم هم خود چیزی نداشت. به همراه مهاجرین آمد و انصار هم به اندازۀ فضل و بخشش نداشتند. ابوذر می گوید: آقا حالا چه کنم؟ خانه ام و زندگی ام و همه چیزم را دادم. کجا بخوابم؟ فرمودند: سنگ هایی دور مسجد است. ابوذر و زید بن حارث از اصحاب صفه هستند. جایی نداشتند. حضرت محمد صلوات الله علیه پیامبر کمک می کرد و روی این سکوها می خوابیدند و حضرت محمد صلوات الله علیه هم چند شاخه نخل آوردند و سایه بانی تهیه کردند.
چه اتفاقی می افتد که یک نفر همه چیزش را می دهد؟ امروز می توانیم درک کنیم که ابوذری که همه چیز داشت، چه تحولی در دلش ایجاد شده است که همه چیزش را بدهد، حتی کفش هایش را!؟ چه چیزی از پیامبر صلیالله علیه وآله وسلم دیدند؟ پیغمبر صلیالله علیه وآله وسلم کلاس درس نگذاشتند. با جزوه و پول خرج کردن و امکانات و ...! انسان سازی نمی شود.
حرف هایی که میزنم را تا در عمل من نبینید اعتقاداتتان محکم نمی شود. پیامبر صلیالله علیه وآله وسلم می فرمایند: با غیر از زبانتان مردم را دعوت کنید. آدم گاهی مجبور می شود که حرف بزند، اما با این حرف ها کار درست نمی شود. با غیر از زبانتان یعنی با عملتان. همۀ ما مسئول هستیم.
ابوذر شاگرد تئوریک پیغمبر صلیالله علیه وآله وسلم نیست. متحول شده و پیامبر صلیالله علیه وآله وسلم زندگی اش را عوض کرده است. آیات سورۀ حمزه نازل شد که آن موقع آنها مکه بودند. سورۀ حمزه مکی است. سوره همزه
" بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم. وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ ﴿١﴾ الَّذِی جَمَعَ مَالا وَعَدَّدَهُ ﴿٢﴾ یَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ ﴿٣﴾ کَلا لَیُنْبَذَنَّ فِی الْحُطَمَةِ ﴿٤﴾ وَمَا أَدْرَاکَ مَا الْحُطَمَةُ ﴿٥﴾ نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ ﴿٦﴾ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الأفْئِدَةِ ﴿٧﴾إِنَّهَا عَلَیْهِمْ مُؤْصَدَةٌ﴿٨﴾فِی عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ﴿٩﴾" نازل شد و الی آخر... سوره در مورد کسانی است که همه چیز آنها پول است. قرآن می گوید: وای بر شما! مال را جمع می کنند و می شمارند! ذکر و فکرشان پول است. فکر می کنند این پول ماندگار است؟ حُتَمَه یکی از درکات جهنم است که جایگاه آنها آنجاست. چه کسی می داند حُتَمَه کجاست!؟ آتش سوزانندۀ خداست.
با ادعا که کار درست نمی شود. ابوذر فقط رفتار پیامبر صلیالله علیه وآله وسلم را دید. روز به روز عاشق تر شدند. خداوند می فرماید: پیامبر تو که هستی؟ چه خلق بزرگی داری!
در جنگ معروفی به نام ذات الرأس پیامبر صلیالله علیه وآله وسلم با اصحاب از طرفی آمدند و کفار هم از روبرو آمدند، باران شدیدی آمد. بین دو طرف نهری ایجاد شد. موقعیت مناسبی برای استراحت شد. همه خوابیدند و استراحت کردند. حین استراحت یکی از کفار معاند آرام شمشیر را برداشت و به دل آب زد و خودش را به پیامبر صلیالله علیه وآله وسلم رساند. پیامبر چشمش را باز کرد و او را دید. قبل از زدن گفت: از شمشیر من به چه کسی پناه میبری؟ پیغمبر صلیالله علیه وآله وسلم با آرامش تمام فرمود: به خدا پناه میبرم. آنقدر محکم شمشیر را فرود آورد که پایش پیچ خورد و سنگ ریزه ای باعث شد که به زمین بخورد و شمشیر از دستش افتاد و پیامبر صلیالله علیه وآله وسلم بلافاصله شمشیر را برداشت.
ابابیل فرستادند و با سجیل زدند. ابابیل کوچک تر از گنجشک است. ملخ بزرگتر و از گنجشک کوچکتر هستند. سنگ های ریز گِلی در منقار ابابیل! کاه گِل ها را که رها می کردند همانند گوشت جویده شده می شدند! اگر خداوند بخواهد قاعده را به هم میزند.
جا به جا شد و پیامبر صلیالله علیه وآله وسلم فرمودند: از شمشیر من به چه کسی پناه میبری؟ می خواهد ادبش کند و خدا را به او بشناساند. می خواهد بگوید: دیدی چه پناهگاه خوبی است؟ به او پناه ببر.
از شمشیر من به چه کسی پناه میبری؟ او که خدا را قبول ندارد. بُت او هم کاری از دستش بر نمی آید! نگاهی کرد و گفت: به کرم تو! تا این سخن را گفت، پیامبر صلیالله علیه وآله وسلم فرمود: به چه جایی پناه بردی! برو که آزادی. به نهر نگاهی کرد و گفت: عجب آدمی هستی. همان جا ایستاد و شهادتین را گفت. کجا بودی که من تو را نشناختم؟
ما از بد حادثه، اینجا به پناه آمدیم.
در ادامه این مراسم؛ ذاکر اهل بیت علیه السلام کربلایی محمد حسین پویانفر به روضه خوانی و سینه زنی پرداختند.