نمازگزار چطور به علم الیقین برسد؟

کد خبر: 33196
نمازگزار هرگاه از دو سویه خشم و گمراهی رهید بر صراط مستقیم راه پویید و عبادتش را بر پایه اخلاص کامل به درگاه خداوند متعال عرضه داشت به "یقین" یعنی به عین الیقین می رسد و آنچه با برهان فهمیده به چشم می بیند.

وارث: چرا در نماز از ضمیر جمع استفاده می کنیم و می گوییم نعبد: شاید قصد نمازگزار از آوردن متکلم مع الغیر "نعبد" - یکی از-  وجوه زیر باشد:

یک:  نمازگزار نیز در صف سایر موجوداتی قرار دارد که خداوند را عبادت می کنند زیرا خداوند تبارک و تعالی پروردگار جهانیان است که همه آن ها پروردگار واحد خویش را می پرستند.

دو:  نمازگزار نیز در مجموعه نمازگزاران راکع و ساجد است، کسانی که خدا به ما دستور داده با آن ها باشیم چنان که فرمود: "و ارکعوا مع الرّاکعین."

سه:  نمازگزار، همراه قلب و سایر اعضا و جواح درونی و بیرونی که همه به پیشوای خویش یعنی عقل قاهر اقتدا کرده و همگی خداوند متعال را عبادت می کنند زیرا انسان مؤمن به تنهایی خود جماعتی است چنان که مجلسی اول قدس سره نیز به این نظر رسیده است.

به هر تقدیر سالک در طی راه عبادتی که بنده می تواند به وسیله آن به مولی برسد و معقول او مشهود گردد، نیازمند به کمک است و چون ربوبیّت منحصر به خداوند متعالی است کسی جز خدا نمی تواند کمک کار او باشد؛ از این رو در مناجات می گوید: "ایّاک نستعین" فقط از تو کمک می جوییم. با تقدیم کلمه ای که مقدم شدن آن افاده حصر می کند.

چون خداوند سبحان کسی را که از او یاری بطلبند کمک می کند به نمازگزار نیز بنابر استدعای او کمک می رساند و به راه راست کسانی هدایت شان می کند که خدا ایشان را گرامی داشته است؛ یعنی با پیامبران، راستان و شهیدان و شایستگانند و آنان چه نیکو همدمی هستند. پس این گروه همان کسانی هستند که در راه راست قرار گرفته - و نعمت به آنان ارزانی شده است - همان کسانی که خدای سبحان را عبادت می کنند و با او به مناجات می پردازند. نمازگزار خود را با آنان می بیند و ایشان کسانی هستند که عمل شایسته را با کار زشت درنیامیختند بلکه ایشان کسانی هستند که از خون افراط و کثافت تفریط خلاص شده و از خشم و گمراهی رهیده و گفتند پروردگار ما الله است و در این راه پایداری از خود نشان دادند در نتیجه فرشتگان نویددهنده برایشان فرود می آیند.

نمازگزار چطور به عین الیقین برسد؟

نمازگزار هرگاه از دو سویه خشم و گمراهی رهید بر صراط مستقیم راه پویید و عبادتش را بر پایه اخلاص کامل به درگاه خداوند متعال عرضه داشت به "یقین" یعنی به عین الیقین می رسد و آنچه با برهان فهمیده به چشم می بیند و آنچه را قرآن در این آیه به او نوید داده می یابد: "و اعبد ربّک حتّی یأتیک الیقین" هدف این آیه بیان فایده است نه غایت؛ زیرا معنای آیه این است که از برکات و فواید عبادت به مرتبه یقین رسیدن است نه این که مقصود آیه محدود کردن عبادت و تعیین حدّ و مرز آن به یقین باشد به گونه ای که وقتی یقین حاصل شد دیگر نیازی به عبادت نباشد و عبادت به کفشی ماند که وقتی راه پوی به وادی مقدس یقین رسید لازم باشد آن را از پای درآورد بلکه عبادت به مانند دو مقدمه در علم منطق است که برای رسیدن به نتیجه ضروری است.

عبادت نردبان و وسیله ترقی به درجه برتر و بالاتر است به گونه ای که لازم است هر دو مقدمه در حدوث و بقا تا پایان رسیدن به نتیجه حفظ شوند و نردبان برای رسیدن به اوج کمال همچنان محفوظ بماند که اگر دو مقدمه از بین بروند نتیجه از بین می رود و هرگاه نردبان سقوط کند انسان سرنگون می گردد همانند سرنگونی شیطان رانده شده از درگاه خداوند متعال که به او گفته شد: "فاهبط منها فما یکون لک ان تتکبّر فیها / از آن مقام فرو شو، تو را نرسد که در آن جایگاه تکبّر ورزی"

مناجات و رازگویی مراتب دارد

نمازگزاری که پروردگارش را مناجات می کند گاهی نجوا و رازگویی او بدون هرگونه واسطه ای از قبیل حجاب و فرستاده تحقق می پذیرد و گاهی نجوای او از فراسوی حجاب است و زمانی با وساطت فرستاده و رسول صورت می گیرد. چنان که خدای سبحان هنگام مکالمه با بنده خویش جز با یکی از سه نحو سخن نمی گوید. این مطلب را در سوره "شوری" چنین بیان فرموده است: " و ما کان لبشر ان یکلّمه الله الّا وحیا او من وراء حجاب او یرسل رسولا فیوحی باذنه ما یشاء انّه علی حکیم / و هیچ بشری را نرسد که خدا با او سخن گوید جز از راه وحی، یا از فراسوی حجابی یا فرستاده ای بفرستد  و به اذن او هرچه بخواهد وحی نماید آری اوست بلندمرنبه سنجیده  کار".

 

تکلّم بنده با خدا نیز به یکی از سه نحو میسّر است

علت سه قسم بودن ارتباط مزبور آن است که موجود ممکن همواره از تکلّم یا استماع بدون واسطه ناتوان است تنها برخی از نوادر روزگار، احیانا درخور پذیرفتن وحی بدون واسطه هستند و چون سخن گفتن بنده با مولای خود متفرع بر تکلّم خدا با او از طرق یکی از سه راه مزبور است تکلّم بنده با خدا نیز به یکی از سه نحو میسّر است. در این باره ناچار دو نکته را متذکر می شویم:

یک. خدایی که میان انسان و دل او حایل است، از نمازگزاری که با همه وجود به مناجات او پرداخته، نزدیک تر از خود او به خویش است، چه رسد به غیر. از این رو از جانب خداوند هیچ واسطه و حجابی در کار نیست بلکه واسطه و حجاب از جانب شنونده ای است که همواره گوش فرا می دهد.

دو. حجاب منتفی در قسم اول از اقسام سه گانه حجاب نسبی است یعنی نسبت به دو قسم دیگر که یکی قسم دوم بود که ارتباط از فراسوی حجاب باشد و دیگری قسم سوم، جایی که واسطه رسول باشد حجاب منتفی است ولی در مقایسه با خود به ناچار آن نیز حجاب است زیرا "ممکن" است و ممکنِ محدود همه هستی آن، حدّ و تقید و تشخّص آن، همگی حجابی است از شهود وجود خالصِ مطلق و آن کسی که از هرگونه حدّ، منزّه و از هرگونه قید مبرّاست. بنابراین حجابی بین نمازگزار و بین خدای سبحان جز خودش وجود ندارد. چنان که برخی نصوص بدان اشاره می کند.

 

حجاب از ناحیه انسان است نه از جانب خدای سبحان

از اینجا می توان گفت که سخن گفتن - بنده با خدای سبحان-  تنها از پشت حجاب میسر است، نجوای با او نیز چنین است. صاحب فتوحات، تنها مناجات را منحصر به فراسوی حجاب دانسته است. گرچه حق این است که انحصار، از هر دو ناحیه سخن گفتن و نجواست. و منشأ حجاب در هر دو عبارت است از قصور و ناتوانی موجود ممکن. حتی اگر ممکن به مرحله فنا هم برسد و خودش را مشاهده نکند باز قصور دارد زیرا اساسا ذات ممکن، گرچه در حال فنا مشهود نیست ولی به هر حال معدوم هم نیست وگرنه "فنا" کمال به حساب نمی آمد پس موجود است و وقتی موجود باشد حکم خاص خود یعنی حجاب بودن را خواهد داشت. این سخن قابل دقت است.

بنابراین وقتی گونه های مناجات و اصل حاکم در آن ها که مناجات  از فراسوی حجاب باشد روشن شد و معلوم گردید که حجاب امری نسبی است نه نفسی، معنای مخاطب قرار دادن حق تعالی در جمله "ایّاک نعبد و ایّاک نستعین" روشن می شود و نیز معنای دعای شفاهی در "اهدنا الصّراط المستقیم" به دست می آید چنان که راز توجه به مقرّبان و دوستان خدا در آغاز و پیش از ورود به نماز آشکار می گردد زیرا خطاب و دعا برای بیشتر مردم بلکه تقریبا همه آنان جز از فراسوی حجاب میسر نیست، گرچه این حجاب از ناحیه خود آنان است نه از جانب خدای سبحان. اما گروه اندکی که خداوند آنان را خالص برای خود برگزیده است گرچه حجاب مرکّب و انباشته ندارند ولی باز مبتلا به حجاب بسیط اند که همان خود مناجات کننده باشد.

 

ستایشگری و حامد بودن، فصل مقوّم و پایانی انسان است

آنچه گفته شد بخشی از رازهایی بود که به ندا و نجوا و گونه های مختلف آن و یا به محتوای سوره حمد بازمی گشت با این که اصل ستایشگری از آموخته های خدای سبحان است زیرا اگر خداوند شناخت حمد و ستایش را از بندگانش دریغ می ورزید با توجه به این که با هدیه و بخشش های پی در پی آنان را مورد آزمایش قرار داده و نعمت های فراوان و پشت در پشت برایشان ارزانی می دارد بندگان در هدایا و بخشش  های او تصرّف کرده و هیچ ستایشی به عمل نمی آوردند و در گستره روزی وی قرار می گرفتند و هیچ شکر او نمی گذاردند و اگر چنین باشد از حدود انسانیت خارج و به مرز و محدوده چهارپایان وارد می شدند چنان که خداوند سرگذشت آن ها را در کتاب سراسر حکمت خویش این گونه وصف فرموده است: "اِن هُم الّا کالانعام بل هُم اَضلّ سبیلا / آنان جز مانند چهارپایان نیستند بلکه گمراه ترند." مولایمان امام سجاد علیه السلام در صحیفه سجادیه نیز به این نکته اشاره دارد. بنابراین ستایشگری و حامد بودن، فصل مقوّم و پایانی انسان است؛ یعنی انسان عبارت است از "ناطق حامد".

 

رازهای نماز/آیت الله جوادی آملی

/م.س215