حجت الاسلام دارستانی: کسانی می توانند با خدا دوست شوند که از همه تهی تر هستند
وارث: مراسم شب میلاد حضرت اباالفضل علیه السلام با سخنرانی حجت الاسلام دارستانی و مداحی حاج حسن خلج و حاج سید محمد جوادی در هیئت انصارالعباس علیه السلام برگزار شد.

در بندگی ما به دنبال کاسبی و منفعت نیستیم که حالا به آن منفعت رسیدیم خدا را رها کنیم ، ما برای بهشت خدا، خدا را بندگی می کردیم اصلا به این شکل نیست. خدا گفته است من بهشت را به شما می دهم ، پس به دنبال کارهایمان برویم. مسیر بندگی مسیر ذلت و فقر و مسکنت و تهی دستی است آن کسانی می توانند با خدا دوست شوند که از همه تهی تر هستند و آنهایی می توانند دل هایشان را به ملکوت اعلی بفرستند که از خود تهی شوند. چون به در خانه خدا هر چه بالا تر می روید محکم تر به زمین می خورید و عبد تر می شوید و باید خودتان را بیشتر محتاج خدا ببینید. اما، ما زمانی که یک ذره خودمان را محتاج خدا می کنیم و بندگی می کنیم با این بندگی به در خانه خدا می رویم و خود را خیلی آشکار میکنیم.
چرا ما متدین ها فکر می کنیم از دیگران بهتر هستیم ؟ چه بسا از دیگران بدتر هم باشیم.
حضرت ابالفضل علیه السلام با بندگی به این درجات و به این مقام رسیدند، ایشان خدا را خوب بندگی کردند و خوب در مقابل خدا زمین خوردند تا آسمانی شدند. عبودیت خیلی مهم است. چرا اوایل که با امام حسین علیه السلام دوست شدیم خوب نوکری می کردیم ، دیگ می شستیم و عرق می ریختیم و سینه می زدیم و به سر و سینه می زدیم اما زود پیری زود رس پیدا کردیم و گفتیم:" لخت شدن و سینه زدن و آن مسائل هیئت دیگر برای ما نیست و برای جوان تر ها است." مگر فرقی دارد؟ تو وقتی پیر می شوی باید سینه بزنی که جوان ها نگاهت کنند تو وقتی پیر می شوی باید طوری گریه کنی که بچه ها نگاه کنند چهل سال نوکری ثمره اش این است که وقتی می خواهید گریه کنید دیگر دست به مقابل صورت نمی گیرد و بی خجالت گریه می کنید.
یعنی در مسیر بندگی و طاعت اوایل خیلی خوب جلو رفتیم اگر به همین شکل جلو می رفتیم تا کنون به عرش خدا می رسیدیم و عبد خوب خدا می شدیم.
کجاست مومنی که لذت امروز نمازش با لذت دیروز نمازش تفاوت کند؟ شما نماز ظهر را چطور می خوانید؟ باید نماز عشا را با لذت و افق و تجلی بالاتر بخوانی اما من چهل سال پیش که نماز می خواندم حواسم پرت بود الان هم حواسم پرت است.
اوایل که نماز می خواندیم چون دستمان خالی بود می گفتم:" خدایا می شود امشب نوکری امام حسین علیه السلام را بکنیم؟" می گفت :" آره و توفیق می داد." چون از خدا می خواستیم ، می داد. کم،کم خدا چهارتا نماز شب خوب و چهار تا نوکری خوب به ما داد. ساده تر بگویم چهارتا نخود کیشمش ریخت تو جیبمان دیگر زمانی که به در خانه خدا می رفتیم با این نخود کشمش ها می رفتیم .
می دانی چرا در نوکری ترمز می بریم ؟ چون وقتی به کربلا می رویم. یه جوری می رویم و سینه را بالا می دهیم که می دانید من چه کسی هستم ؟ من بهتریم میاندار تهران هستم و بهترین روضه خوان و هیئتی هستم دیده اید کنار حرم می گویند:" آقا امام حسین علیه السلام چهل سال است که خانه ام را برایت سیاه پوش کردم" نگو! این حرف ها را رها کن. چرا با این حرف ها آمدی باید خاکی و تهی دست می آمدی اینجا خانه کریمی است. این ها چه چیزی است که آورده ای ؟چهل سال برایش خوانده ای مزدش را گرفته ای، چهل سال بهشت و قبر و قیامت ات را آباد کردی به چه درد آقا خورد؟ نه من هیچ نیستم آمده ام که کنار حرم زمین بخورم که آقا تو مرا نگاه کن.
به ذرّه گر نظر لطف بوتراب كند
به آسمان رود و كار آفتاب كند
قرار است شما کاری کنید من هیچ در هیچ هستم وهیچ کاری از دستم بر نمی آید و شما همه چیز هستید
در توصیف اهل بیت علیهم السلام چه کار کنیم که ایشان را خدا نبینیم؟
ارتباط ما با اهل بیت علیهم السلام و ارتباط ما با خدا دو ارتباط مجزا است ما با هم قاطی نکنیم. ارتباط ما با اهل بیت این است که ما فقیر مطلق هستیم و اهل بیت علیهم السلام غنی مطلق هستند ما هیچ در هیچ هستیم و آنها همه چیز هستند. اما خود آنها در مقابل خدا فقیر مطلق اند و خدا غنی مطلق است.
این که اصلاً پرواز نمی کنیم به خاطر همین غرور است و این بخاطر توهمی است که فکرمی کنیم در خانه خدا سرمایه دار هستیم.
نوکر در مسیر نوکری باید ابوالفضل را سیر کند تا نوکر شود. هر چند فهمیدیم اهل بیت علیه السلام اصلاً نوکر نمی خواهند و این شوخی است که با هم کردیم. امام حسین علیه السلام نوکر نمی خواهد و ما نوکری خودمان را می کنیم .خدا و امام حسین علیه السلام چه نیازی به این بندگی دارند.ما چه چیزی داریم که به درد خدا بخورد؟
من هیچی نیستم هر چه هستم لطف شما است. عبد گنهکار شرمنده بهتر از عابد مغرور است. چرا وقتی بالا می رویم کم کم سنگین می شویم؟ چون دیگر با خدا ، در خانه خدا نمی رویم بلکه با خودمان و با اعمال پوسیده مان در خانه امام حسین علیه السلام می رویم. چون سوخت این پرواز ذلت و مسکنت و فقر و تهی دستی است ما بالا می رود. انسان وقتی یک مقدار سبک می شود و سوار بر بال ملائکه می شود تازه عجب و منم می آید و تازه سنگین می شود.
شب قدر که می آید یک عده به خودشان و اعمال پوسیده شان نگاه می کنند و در خانه خدا می روند و هیچ چیز گیرشان نمی آید. یک عده به خودشان نگاه می کنند و در خانه خدا نمی روند و هیچ چیز گیرشان نمی آید.هر دو مثل هم بیچاره اند.
آغاز درس عاشقی این است که تا به زمین نخورید هوا نمی روید . هر چه بیشتر و محکم تر زمین بخورید بیشتر آسمانی می شوید. یک جلوی خدا قیافه گرفتن به ما نیامده است و دو جلوی اهل بیت علیه السلام هم قیافه گرفتن به ما نمی آید و این لباس فخر و عجب و کبر در مقابل اهل بیت علیه السلام به ما نمی آید و ما را خنده دار می کند .
در ادامۀ این مراسم ذاکران اهل بیت علیه السلام، حاج حسن خلج و حاج سید محمد جوادی به مولودی خوانی پرداختند.