دکتر قنبری: حضرت زین العابدین(ع) از خانۀ توحیدی حضرت سیدالشهدا(ع) به عالم ناسوت گام نهادند +گزارش تصویری

کد خبر: 33401
مراسم جشن ولادت امام سجاد علیه السلام با سخنرانی دکتر حشمت الله قنبری و مداحی ذاکرین اهل بیت علیه السلام حاج سعید حدادیان، حاج احمد نیکبختیان و کربلایی حسین محمد حسین حدادیان در مهدیه امام حسن مجتبی علیه السلام برگزار شد.

وارث: مراسم جشن ولادت امام سجاد علیه السلام با سخنرانی دکتر حشمت الله قنبری و مداحی ذاکرین اهل بیت علیه السلام حاج سعید حدادیان، حاج احمد نیکبختیان و کربلایی حسین محمد حسین حدادیان در مهدیه امام حسن مجتبی علیه السلام برگزار شد.

در ادامه متن سخنان دکتر قنبری را می خوانید:

حضرت زین العابدین علیه‌السلام از خانۀ توحیدی حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام به عالم ناسوت گام نهادند. مادر ایشان حضرت جهان شاه بانویه، یا شهربانویه از خاندان کسری و نجیب زادگان ایرانی است. برخی گزارش کردند که دختر خسرو پرویز بوده است، برخی هم گفتند دختر هرمزان والی پادشاهی ساسانی در خوزستان بوده است. بانوی بزرگواری که در سایۀ حماسه و کرامت او امام علی علیه‌السلام به احترام قیام کردند. وقتی آنها را به مدینه بردند، حاکم وقت عمر بن خطاب دستور داد که حجاب از آنها بردارند. حجاب به معنای همین چادر مشکی که الان بانوان ایرانی به سر می کنند ربطی به عرب ندارد.

ویل دوران در تاریخ تمدن می نویسد: حجاب میراث ایرانی ها برای بشریت است. در اثبات الوصیه داریم: وقتی آیۀ حجاب نازل شد و زنان حریم نبوت و رسالت و زنان مومنین چادرهای مشکی سرشان کردند، عرب خُمُر داشت. همانند مقنعه ای که ما داریم. فرمودند: بکشید جلو. جَلابیب یعنی چادر سیاه، می گوید: فردای آن روز عرب ها دیدند که از خانۀ پیغمبر صلی‌الله علیه وآله وسلم زنانی با این چادر بیرون آمدند، به آنها گفتند: کلاغ های سیاه از آشیانه بیرون شدند!

شرافت زن ایرانی با ضخامت حجابش تعریف می شد. عمر گفت: حجاب هایشان را بردارید آنها اسیر هستند و مشرک. بانو مقاومت کرد. دستور داد که او را تعذیر کنند. امام علی علیه‌السلام وقتی این موضوع را فهمید در مقابلش موضع گیری کرد. بعد دستور داد که حجرۀ حسنین را برای نجیب زادۀ ایرانی تخلیه کردند و آنها در نهایت اعزاز و احترام زندگی کردند. امام علی علیه‌السلام هم راهشان را باز گذاشت. می توانستند بازگردند و می توانستند بمانند و همای سعادت بر دوش حضرت شه بانویه نشست و حضرت زین العابدین علیه‌السلام به عنوان عالی ترین فخر و شرافت او به همۀ امت اسلامی و بشریت بر دامن فیض او بالندگی پیدا کرد.

نکتۀ بسیار مهم حضرت زین العابدین علیه‌السلام که شاید بیجا نیست اگر گفته شود: معجزۀ جاوید روز عاشوراست. زنده ماندن و زنده بیرون آمدن حضرت زین العابدین علیه‌السلام از واقعه است. مردم ظلم می کنند که وقتی از ایشان صحبت می شود، می گویند: امام بیمار. یک موجود نحیف و ظریف و قابل ترحم که یک نفر باید تولیت امور او را می کرد! این خبر هم دروغ و هم بی اساس است و هم اهانت و جسارت است. اگر بخواهید ایشان را به تصویر بکشید تمام جلوه های سیدالشهدا علیه‌السلام و امام علی علیه‌السلام و پیغمبر اگرم صلی‌الله علیه وآله وسلم در وجود مقدس اوست.

توانا و رشید بود. دورۀ کوتاهی در یک فرآیند شگفت انگیز دردی مانند ضخم عثنی عشر بر او مستولی شد که امکان ایستادن را از او گرفت. بعد از آن هم قضییه فیصله پیدا کرد و حماسه هایی رقم خورد که آن حماسه ها نه برای آن روز بلکه برای ابدیت زندگی اولاد آدم سرمایۀ بسیار بزرگ است. در کربلا برای حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام سه اولاد با نام علی بود.

فرزندی به نام علی اصغر علیه‌السلام که طفل شش ماهۀ امام حسین علیه‌السلام بود. فرزندی هم علی اکبر علیه‌السلام بود همان کسی که تلخ ترین مصائب کربلا نصیب او شد. یکی هم علی بن الحسین زین العابدین علیه‌السلام است که به او علی اوسط می گفتند. اوسط بودن ایشان به لحاظ محکمات تاریخی محل تردید است. ولو اینکه در عظمت کار حضرت علی اکبر علیه‌السلام، شهید کربلا ارزش افزون ایجاد می کند. در همۀ اینها اختلاف قول است.

برخی معتقدند که حضرت اکبر علیه‌السلام شهید کربلا، اصغر اولاد حضرت اکبر اولاد و اصغر اولاد از حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام بود که در روز وقعۀ عاشورا به شهادت رسید. گزارش ها هم متنوع است. آنچه که قطعی است آن است که حضرت زین العابدین علیه‌السلام در وقعۀ سال 61 در سرزمین کربلا حاضر بود و فرزند والا مقام او حضرت باقرالعلوم علیه‌السلام هم در میدان کربلا بود و با کاروان آزادگان ابا عبدالله علیه‌السلام وارد شام شد و در مجلس شام یزید را استیضاح کرد، در چهار و نیم سالگی.

در مورد علی اکبر علیه‌السلام برخی گفتند که ایشان دارای فرزند بود اما خطی از فرزندان ایشان در تاریخ ثبت نشده است. سن ایشان هم از حضرت زین العابدین علیه‌السلام بیشتر بوده است. اما اخبار و آثاری در اختیار ماست که دلالت می کند حضرت زین العابدین علیه‌السلام اکبر اولاد بود.

سال 61 یک اتفاق نبود. یک عقبۀ فکری قدرتمند بود که بنایش این بود که از خاندان عصمت و نبوت احدی را باقی نگذارند. عده ای را در کربلا در حین واقعه به شهادت برسانند و عده ای از بازماندگان آنها را در مسیر راه بعد از اینکه تخفیف دادند، از دشمنانشان و مردم زهر چشم گرفتند در یک فرصت طلایی آنها را هم به قتل برسانند تا از خاندان پیغمبر صلی‌الله علیه وآله وسلم و امام علی علیه‌السلام و فاطمه صدیقه طاهره سلام‌الله علیها کسی باقی نماند. برنامه را هم درست اجرا کردند. یعنی در کربلا هر دو گروه بی نقص عمل کردند. یعنی هم بنی امیه فاجعه را تمام انجام دادند. (نظیر بنی امیه را در تاریخ پیدا نمی کنید.) اما اهل فاجعه با دو بدن رفتار استثنایی داشتند. یکی پیکر مقدس سیدالشهدا علیه‌السلام و دیگری حضرت علی اکبر علیه‌السلام . رفتار علی اکبر علیه‌السلام هم شگفت انگیز است. وارد میدان شد و بعد از اینکه جنگ نمایانی کرد، مجدداً بازگشت، مقتل نویسان گفتند: وقتی مقابل ابی عبدالله علیه‌السلام قرار گرفت، عرض کرد: یا ابتاه! العطش، قد قتلنی. آبی نبود که به او برساند. لذا فرمود: زبانت را نزدیک کن. وقتی زبان علی اکبر علیه‌السلام با لبان ابی عبدالله علیه‌السلام تماس پیدا کرد، رفت و دیگر از او خبری نشد تا اینکه صدا زد: پدر جان با دست پیغمبر صلی‌الله علیه وآله وسلم سیراب شدم.

من این خبر را به لحاظ عدیده محل مناقشه میدانم. بخاطر ساختار تربیتی حسین بن علی علیه‌السلام است. روابط علی اکبر علیه‌السلام با سیدالشهدا علیه‌السلام روابط پدر و فرزند نیست، رابطۀ مأموم و امام است. عطشش خود اباعبدالله علیه‌السلام بود. وقتی گفت: " قد العطش، قد قتلنی" یعنی من تشنۀ خود تو هستم. در غیر این صورت وقتی لب هایشان با هم تماس پیدا کرد که آب و مشکی نبود. اتفاقی نیفتاد و بعد از آن هم جنگ ادامه پیدا کرد. لذا ولع خودش را در اجرای امر امام و ولع دشمن را در قتل خودش رقم زد. چون آنها خیال می کردند کسی که کشته می شود جانشین بعد از اباعبدالله علیه‌السلام است.

آنها خیال می کردند که با کشتن حضرت علی اکبر علیه‌السلام داغ خلف را بر دل سلف گذاشتند. 

در ادامه این مراسم؛  ذاکرین اهل بیت علیه السلام حاج سعید حدادیان، حاج احمد نیکبختیان و کربلایی حسین محمد حسین حدادیان به مدیحه خوانی و مولودی خوانی پرداختند.

بخش اول

بخش دوم