حجت الاسلام علی پناه: معرفت عاشقت می کند، عاشق شوی خود به خود مطیع می شوی +گزارش تصویری

کد خبر: 33429
مراسم جشن شب ولادت حضرت عباس علیه السلام با سخنرانی حجت الاسلام علی پناه و مداحی ذاکرین اهل بیت علیه السلام حاج سید مجید بنی فاطمه و کربلایی مسعود اصلانی در هیئت ریحانه الحسین علیه السلام برگزار شد.

وارث: مراسم جشن شب ولادت حضرت عباس علیه السلام با سخنرانی حجت الاسلام علی پناه و مداحی ذاکرین اهل بیت علیه السلام حاج سید مجید بنی فاطمه و کربلایی مسعود اصلانی در هیئت ریحانه الحسین علیه السلام برگزار شد.

در ادامه متن سخنان حجت الاسلام علی پناه را می خوانید:

 

جایگاه قمربنی‌هاشم علیه‌السلام ویژه است. مقامی که ایشان داراست، قابل مقایسه با خیلی از امامزاده ها نیست. در بین امام زاده ها ما فقط سه امامزاده می شناسیم که زیارت نامۀ آنها از زبان معصوم صادر شده است. همین نشانۀ عظمت و امتیاز ایشان از سایر امامزاده ها است. اولین امامزاده حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله علیها و دومین امامزاده علی اکبر علیه‌السلام و سومین امامزاده قمر منیر بنی هاشم علیه‌السلام است. ایشان چنان اوجی گرفته است و چنان رفعت مقامی پیدا کرده است که دو بار امام حسین علیه‌السلام در شب عاشورا و روز عاشورا به او فرمود: جانم فدایت شود. مقام، مقامی معمولی نیست.

شب عاشورا عباسش را صدا کرد و فرمود: ابوالفضلم شنیدم برایت امان نامه آوردند. آقا بسیار خجالت کشید، سرش را پایین انداخت و عرض کرد: همین طور است. متأسفانه برایم امان نامه آوردند. چون آقا از طرف مادر قرابتی با آن بی حیا داشت. شب عاشورا کنار خیمه ها آمد و فریاد کشید: پسرخاله دنیا اینجاست، ثروت اینجاست، مقام و راحتی اینجاست، این طرف چه کار می کنی؟ و در کمال بی شرمی برایش امان نامه فرستاد. عباس جان! شنیدم برایت امان نامه فرستادند. ایشان آنقدر خجالت کشیدند که سرش را پایین انداختند، بله آقا جان. عباس جان تو چه کار کردی؟ انگار با این سوال امام حسین علیه‌السلام روح تازه ای در کالبد ابوالفضل علیه‌السلام دمیده باشند، ایشان دوباره زنده شد و جان گرفت. سرش را بالا آورد و عرض کرد: حسین جان امان نامه را پاره کردم. به کسی که امان نامه را آورد گفتم: روی تو و امیرت سیاه باشد.

آقایی که تمام عالم دورش می گردند. آقایی که پدرش امیرالمومنین علی علیه‌السلام و مادرش زهرا سلام‌الله علیها و جدش پیغمبر صلی‌الله علیه وآله وسلم است، به حضرت عباس علیه‌السلام نگاهی کرد و فرمود: من فدایت شوم، جان حسین به فدایت. ببین چگونه اوج گرفته است که سیدالشهدا علیه‌السلام چنین می گوید.

نوجوانی نزد امام سجاد علیه‌السلام رفت، ایشان برایش تمام قد قیام کرد! این نوجوان را کنار دست خود نشاند و احترامش کرد و به قول خودمان تحویلش گرفت، وقتی او رفت از حضرت (علیه‌السلام ) پرسیدند: او چه کسی بود؟! فرمودند: یکی از نوادگان عمویم عباس (علیه‌السلام ) بود. خدا عمویم را رحمت کند. عموی ما پارچه ای ایمان و نافذالبصیرة بود. مشخص می شود که مقام حضرت عباس علیه‌السلام مقامی عادی نیست.

این جایگاه صرفاً به واسطۀ امامزاده بودن ایشان نیست. چون بین امامزاده ها اشخاصی را سراغ داریم که به انحراف کشیده شدند. همانند زیدالنار. برادر امام رضا علیه‌السلام است ولی منحرف شد. جعفر پسر امام هادی علیه‌السلام است ولی مقابل حجت خدا قد علم کرد و به دروغ دعوی امامت زد. آنچه که موجب می شود ابوالفضل علیه‌السلام تبدیل به چنین شخصیت بزرگی شود ولایتمداری اوست.

التزام عملی ابوالفضل علیه‌السلام به امر ولایت است. ولایتمداری او عبارت است از تقید او به سه اصل. اصلاً به کسی ولایت مدار می گویند که ملتزم به این سه اصل باشد. ایشان ید طولایی در امام شناسی داشتند. حجت خدا را خوب می شناخت. فکر می کنید چرا تا لحظات آخر به او برادر نگفت؟ چون عباس علیه‌السلام مولایش را شناخته است. قطع نظر از اینکه این بزرگوار برادرش است او را امام زمان خود میداند. اجازه نمی دهد مولا و امامش را چیزی جز سید و مولا خطاب کند.

ما چون امام زمانمان را خوب نمی شناسیم خیلی هم دنبال ظهور نیستیم. دعای فرجی در نمازمان می خوانیم و بساط دعای ندبه هم به راه است، اما هیچ وقت از سر درد گفتیم: آقا بیا؟ هر وقت هم که دعا کردیم از سر سیری بود نه از درد و نیاز و حاجت. تا زمانی که احساس عطش نشود، آقا نمی آید.

اصل اول که ولایت مداری و معرفت است. اصل دوم محبت است. عاشق شدن هزینه ندارد. ممکن است که آدم امام زمانش را بشناسد و عاشق او نشود؟ عشقی که نسبت به امام حسین علیه السلام در سینۀ عباس علیه‌السلام عشقی است که از سر معرفت به دست آمده است، لذا هیچ چیز نمی تواند او را از این عشق جدا کند. برخی عشقشان ریشه در احساسات و عواطف دارد، این خوب است ولی آدم وقتی داغ است، سرد می شود. عاشق با معرفت و پخته اصلاً خام نمی شود.

شب عاشورا آقا نور خیمه را کم کرد و فرمود: بیعتم را برداشتم، هر کس می خواهد برود، برود. که اگر بمانید فردا تیر است و نیزه، شهادت است و خون؛ مرد میدان جهاد و خون نیستی برخیز و برو. پخته ها ماندند و بقیه رفتند. عشقی که معرفت و شناخت دارد، عشق پوشالی و سطحی نیست که با یک شبهه از دلت بیرون برود. این عشق تا پای جان در خط ولایت نگهت میدارد. چنین عشقی دنیا را از چشمت می اندازد، کمی بالاتر بهشت را هم از چشمت می اندازد.

اصل سوم اطاعت است. معرفت عاشقت می کند، عاشق شوی خود به خود مطیع می شوی. همانند ابوالفضل علیه‌السلام .

امروز من این تعبد و پذیرش را نسبت به امام زمان عج‌الله‌تعالی‌فرج‌الشریف دارم که آقا هر امری می فرمایند، بگویم: چشم؟ اگر حضرت علیه السلام ظهور کردند و به من گفتند: شما لیاقت پوشیدن این لباس را نداری آنقدر پذیرش دارم که بگویم: سمعاً و طاعتا؟ یا می خواهم برای امام زمانم فلسفه بافی کنم؟ اگر معرفت بیاید عاشق می شوی و خود به خود مطیع می شوی و بعد تمام مقصدت این می شود که معشوق امری هم به تو بگوید. جارویی دستت دهد و کاری به تو محول کند.

شب عاشورا صدای نالۀ اصحاب برخواست. که کجا برویم؟ دوست داریم در رکابت باشیم، دستور بده تا اطاعت کنیم.

در ادامه این مراسم؛ ذاکرین اهل بیت علیه السلام حاج سید مجید بنی فاطمه و کربلایی مسعود اصلانی به مدیحه خوانی و مولودی خوانی پرداختند.

بخش اول

بخش دوم


گزارش صوتی:

کلیک کنید