آیا تفسیر بدون تاویل ممکن است؟
وارث: تفسیر و خوانش با هم متفات هستند. وقتی قرآن را میخوانیم تنها به معانی جملات نظر داریم. برای مثال در هنگام خواندن مصرع اول مثنوی «بشنو از نی چون حکایت میکند»، ما تنها معنای الفاظ و مصرع را در مییابیم. تفسیر اما حکایت دیگری دارد «تفسیر به این معناست که متن را توسعه بدهیم و آن را باز کنیم، یعنی به متن مفاهیمی اضافه کنیم که در خود آن وجود ندارد». در بیت مورد اشاره اینکه مراد از نی چیست و حکایت کردن آن به چه معناست با توجه به اندیشه مولانا، مصرعهای بعدی و... تفسیر و بیان میشود. برخی از کارشناسان معتقد هستند که نمیتوان در یک تفسیر از خوانش بیبهره بود و یا امکان خوانش بیبهره از تفسیر وجود ندارد.
تفاوت خوانش و تفسیر، نیازمند ورود به بحث روشهای تفسیری است. تقسیم روشهای قرآنی به عقلگرا و نقلی یا حدیثی یکی از تعابیر مشهور تقسیم روشهای تفسیری است. در زبان عربی با دو روش تحلیل و ترکیب میتوان به سراغ متون رفت. همچنین ما در ریاضیات به تحلیل اعداد و تجزیه آنها دست میزنیم. احمد پاکتچی در کتاب «تاریخ تفسیر قرآن کریم» تلاش کرده است تا اصطلاح تحلیل و ترکیب را به عنوان روشهایی قرآن معرفی کند. از این رو یکی دیگر از تقسیم روشهای تفسیری قرآن تقسیم آن به روشهای تحلیلی و ترکیبی است.
لازم به ذکر است که بسیاری از تفاسیر قرآن بر اساس یک روش نوشته نشدهاند هر چند ممکن است تفاسیر گوناگون در روش و مبنا با یکدیگر متفاوت باشند. عموما تفاسیر از روشهای مختلف در تفسیر بهره جستهاند.
تفاسیر تحلیلی
آنچه در تحلیل و تجزیه یک عدد در ریاضی اتقاق میافتد استخراج مولفههای یک عدد است. برای مثال در تجزیه عدد ۲۷ به نتیجه (۷*۲*۲) میرسیم. «درمواجهه با متن نیز گاهی اوقات همین اتفاق رخ میدهد و اطلاعاتی که به صورت بسته در متن وجود دارد، تجزیه و تحلیل میشود که در واقع نوعی تفسیر است. به عنوان نمونه در برخورد با واژهای که مفهوم پیچیدهای دارد، مانند «فَرَّتْ مِن قَسْوَرَةٍ: که از مقابل شیرى فرار کردهاند». (مدثر/۵۱) کلمه «قسوره» یعنی شیر نر دونده ومهاجم و این معانی در این عبارت وجود دارد و فقط آن را استخراج کرده و مولفههای معنایی آن را از هم جدا کردهایم.«
تفاسیر تحلیلی از این رو به دنبال مفردات قرآن میروند کتاب «المفردات فی الفاظ القرآن» از جمله کتبی است که به بررسی لغات آیات قرآن پرداخته و از بهترین آثار در حوزه تحلیل واژگان میباشد از این دست است. مجمع البیان نیز کوشش کرده است تا تحت عنوان «اعراب» به این روش عمل کند. یکی از تفاسیر مشهوری که از روش تحلیلی استفاده کرده است را میتوان تفسیر المیزان دانست. در این تفسیر مطالعات ساختاری متن صورت گرفته و معنای قرآن در نسبت آیات با یکدیگر ارائه میشود. از دیگر تفاسیری که از این روش بهره جسته است، میتوان به تفسیر کشاف اشاره کرد.
تفاسیر ترکیبی
در این نوع تفاسیر ما آثاری مواجه هستیم که چیزی به متن اصلی قرآن اضافه شده و معانی توسعه مییابد. «به عنوان مثال در مورد آیه «وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِفَتَاهُ لَا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَیْنِ أَوْ أَمْضِیَ حُقُبًا: و [یاد کن] هنگامى را که موسى به جوان [همراه] خود گفت دست بردار نیستم تا به محل برخورد دو دریا برسم هر چند سالها [ى سال] سیر کنم». (کهف/ ۶۰) در متن آیه توضیحی داده نشده است که اسم این «فتاه» چیست و تنها در روایات ذکر شده است که اسم این جوان «یوشع بن نون» است.» در خصوص نام همسر حضرت آدم نیز همین داستان جاری است، درحالیکه هیچکدام از تفاسیر نام ایشان را ذکر نکردهاند روایات نام ایشان را حوا ذکر کرده است.
در تفاسیر توسعهای با پدیده «متن+اطلاعات بیرونی» مواجه هستیم که در آنها معانیی علاوه بر آنچه در متن وجود دارد ارائه میشود. در کتب تفسیری معمولا مطالبی عرضه میشوند که در اصل متن وجود ندارند و نکته اساسی اینجا این است که چه میزان از اطلاعات افزوده میتواند معتبر باشد.
راههایی برای تعیین اعتبار این نکات افزوده به متن در تفاسیر ترکیبی پیشنهاد شدهاند. در راه اول معصومین (ع) به عنوان مرجع رسیدگی به اعتبار مورد رجوع قرار میگیرند. راه دوم شانها و اسباب نزول است. برای مثال هنگامی که آیه اول سوره عبس درشان «عبدالله بن ابی» نازل شده است، مصداق اطلاعات افزوده و بیرونی است که مراد از آیه را روشن میسازد.» راه دیگر این است که از اندیشه و استنباطهای مورد تایید استفاده شود. در این راه متکلمین، فقها، فیزیکدانان یا زیستشناسان اطلاعاتی افزوده در اختیار مفسر ترکیب کننده قرار میدهند.
آیا تفسیر بیتاویل ممکن است؟
قائلین به عدم امکان تفسیر معقتد هستند که هر تفسیر توسعهای که از طریق معصومین به تایید نرسد، تفسیر به رای است. احمد پاکتچی معتقد است که «در رابطه با نحوه بکارگیری دادههای بیرونی و اندیشههای فرد مفسر در زمینه افزودن معنایی به معانی ظاهری آیات، ملاکهایی وجود دارد تا تشخیص بدهیم کدام تفسیربه رای است و کدام تفسیر توسعهای متن. بنابراین این گونه نیست که هر کس بر مبنای دانشش قرآن را تفسیر نمود، تفسیر به رای کرده باشد.»
آنچه در خصوص تفسیر و تاویل مورد اشتراک میان نصگرایان و عقلگرایان است این است که حدیث هم به اندازه قرآن تاویل پذیر است. با توجه به این اشتراک میتوان نتیجه گرفت که چه مفسران قائل به استدلال باشند و چه قائل به حاکمیت نص از تاویل گریزی ندارند و قائلان به تفسیر نصگرا نیز در خصوص حدیث باید دست با تاویل بزنند.
/م.س215