«بوي سيب»، «حضرت زهرا (س) »، «امام حسين (ع) » و «كربلا» چه ارتباطي با هم دارند؟

کد خبر: 33804
رابطه سيب با امام حسين (ع) چيست؟ بوي سيب و كربلا…! چه رابطه‌اي دارند؟ رابطه سيب با حضرت زهرا (س) كه پيامبر (ص) در عرش سيبي ميل كردند كه شد نور دخترشان، چرا سيب؟ چرا انار نه؟ يا ميوه‌اي ديگر نه؟
وارث: در بسياري از اشعار عاشورايي سخن از «بوي سيب» وجود دارد كه منشا آن، رواياتي است كه در اين نوشتار، صرف نظر از بررسي سندي و محتوايي آنها، تنها به نقلشان مي‌پردازيم:
۱. ام سلمه همسر پيامبر (ص) مي‌گويد: حضرتشان در حُجره من بودند، جبرئيل به حضورش رسيد و آن دو در حجره گفت‌وگو مي‌كردند كه امام حسن (ع) و امام حسين (ع) در حجره را زدند. در را گشودم و آن دو همين كه جبرئيل را كنار پدربزرگشان ديدند، پنداشتند كه او دحيه كلبى است و دور تا دور او مي‌گشتند. جبرئيل گفت: اى رسول خدا! مي‌بينى اين دو كودك چگونه رفتار مي‌كنند؟ فرمود: آرى تو را با دحيه كلبى اشتباه گرفتند و دحيه كلبى به اين دو كودك بسيار محبت مي‌كند و هرگاه پيش ما مي‌آيد براى آنان هديه مي‌آورد.

جبرئيل دست خود را به گونه‌اي در مقابل آسمان گرفت كه گويا مي‌خواهد چيزي را بگيرد. سپس سيب، به و انارى در دستش قرار گرفت و آنها را به حسن و حسين داد كه هر دو خوشحال شده و با چهره‌اي درخشان پيش پيامبر (ص) دويدند. پيامبر؛ ميوه‌ها را گرفته و بوييدند و به آنان برگردانده و فرمودند: «با همين ميوه‌ها پيش مادرتان برويد و شايد بهتر باشد كه نخست پيش پدرتان برويد» آنان به منزل رفته و چيزي از ميوه‌ها نخوردند تا پيامبر (ص) به منزلشان آمد و خطاب به امام علي (ع) فرمود: چرا چيزى از اين ميوه‌ها نخورديد؟ ! سپس ماجراي جبرئيل را براى آنان نقل كردند.

به دنبال آن بود كه پيامبر و اهل بيت از آن ميوه‌ها خوردند و به ام سلمه هم دادند. آن سيب، به و انار همچنان باقى بود و هر چه مي‌خوردند چيزى از آن كاسته نمي‌شد؛ امام حسين (ع) فرموده است: «پس از رحلت پيامبر (ص) آن ميوه‌ها همچنان به حال خود باقى بود و تا هنگامى كه مادرمان فاطمه (س) زنده بود چيزى از آن كاسته نشد و چون مادرمان شهيد شد انار را از دست داديم، ولى سيب و به باقى بود و چون پدرم امير المؤمنين (ع) شهيد شد، به از ميان رفت و آن سيب باقى ماند و به همان حال در اختيار برادرم امام حسن (ع) بود. پس از آن‌كه ايشان مسموم شد و رحلت فرمود آن سيب پيش من بود، هنگامى كه محاصره شدم و آب نداشتيم آن‌را مي‌بوييدم و شدت تشنگى من كاسته مي‌شد و چون تشنگى من شدت پيدا كرد و يقين به نابودى كردم آن‌را خوردم».

امام سجاد (ع) ‏مي‌فرمايد: «اين موضوع را يك ساعت پيش از كشته شدن پدرم از ايشان شنيدم و پس از شهادت آن‌حضرت بوى آن سيب از قتلگاه ايشان احساس مي‌شد. و بوى آن سيب پس از امام حسين (ع) در مرقد آن‌حضرت باقى مانده است. من هرگاه مرقد پدرم را زيارت مي‌كنم بوى آن سيب را استشمام مي‌كنم و هر يك از شيعيان ما كه به زيارت مرقد پدرم مي‌رود، به هنگام سحر دقت كند، در صورتى كه مخلص باشد آن بو را احساس خواهد كرد». [۱]

۲. امام صادق (ع) به نقل از پدرانش فرمود: پيامبر (ص) دخترش زهرا (س) را بسيار مي‌بوسيد، روزي عايشه خدمتشان عرض كرد: يا رسول الله من زياد مي‌بينم كه دخترتان را مي‌بوسيد؟ !
حضرتشان پاسخ‌دادند: «آرى! همان‌طور است كه مشاهده مي‌كنى، هنگامى كه مرا به آسمان‌ها بردند جبرئيل مرا داخل بهشت برد، چون نزديك درخت طوبى رسيديم جبرئيل سيبى از آن درخت برگرفت و به من داد، در اثر خوردن آن سيب بود كه نطفه دخترم به وجود آمد، پس از اين‌كه به زمين مراجعت كردم با خديجه همبستر شدم، و بعد ازآن بود كه او به فاطمه حامله شد، اكنون هرگاه ميل بهشت داشته باشم فاطمه را مي‌بوسم، و از وى بوى بهشت و شجره طوبى را استشمام مي‌كنم». [۲]

۳. امام باقر (ع) از جابر بن عبد الله نقل مي‌كند: به پيامبر خدا گفته شد: اى رسول خدا! چگونه است كه اين قدر فاطمه را مي‌بوسى و او را در آغوش مي‌گيرى و نزديك خود مي‌نشانى، و به او لطف و محبّتى روا مي‌دارى، در حالي‌كه ساير دخترانت از آن [لطف و محبّت مخصوص‏] بي‌بهره‌اند؟ ! رسول خدا (ص) فرمود: «جبرئيل سيبى از سيب‌هاى بهشت براى من آورد و آن‌را خوردم، و از آن سيب نطفه‌اى در صلب من پديدار گشت، و هنگامى كه با خديجه همبستر شدم وى به فاطمه حامله گرديد، پس فاطمه بوى بهشت مي‌دهد و من هرگاه او را مي‌بويم بوى بهشت به مشامم مي‌رسد». [۳]
در ارتباط با بخش اخير پرسش هم بايد گفت كه اگر به جاي سيب ميوه‌اي ديگر به پيامبر اسلام (ص) داده مي‌شد و حضرت فاطمه (س) بوي آن ميوه را مي‌داد، باز هم اين سؤال پرسيده مي‌شد كه چرا اين ميوه انتخاب شد؟ از طرفي در روايات فوق نيز دليلي براي انتخاب سيب اعلام نشده است.

[۱]. فتال نيشابورى، روضه الواعظين و بصيره المتعظين، ج ۱، ص ۱۵۹ - ۱۶۰، قم، انتشارات رضى، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
[۲]. قمى، على بن ابراهيم، تفسير القمى، ج ۱، ص ۲۲، قم، دار الكتاب، چاپ چهارم، ۱۳۶۷ش.
[۳]. شيخ صدوق، علل الشرائع، ج ۱، ص ۱۸۳، قم، داوري، چاپ اول، ۱۹۶۶م.

منبع: اسلام كوئست
/ف.م214