أین عمار! أین ذو الشهادتین...؛ فرازی از نهج البلاغه که شهید علمالهدی را منقلب کرد
نیمههای شب بود که سید حسین نهج البلاغه میخواند. وقتی من نگاه کردم، دیدم چهرهاش برافروخته شده و اشک میریزد. زیر چشمی به صفحه نهج البلاغه نگاه کردم و شماره صفحه را به ذهن سپردم.
وارث:صادق آهنگران که به عنوان یکی از دوستان شهید از سید محمد حسین علم الهدی خاطرات بسیاری دارد چنین روایت میکند: اتاق کوچکی از ساختمان نهضت سوادآموزی اهواز، در اختیار سید حسین بود. او و چند نفر از دوستانش از جمله من، به آنجا رفت و آمد داشتیم. یکی از شبها من و سید حسین در این اتاق مشغول مطالعه بودیم. نیمههای شب بود که سید حسین نهج البلاغه میخواند. وقتی من نگاه کردم، دیدم چهرهاش برافروخته شده و اشک میریزد. زیر چشمی به صفحه نهج البلاغه نگاه کردم و شماره صفحه را به ذهن سپردم و پس از مدتی که سید حسین نهج البلاغه را بست و برای استراحت بیرون رفت، من آن را باز کردم و صفحه مورد نظر را نگاه کردم. دیدم همان خطبهای است که حضرت علی(ع) در فراق یاران با وفایش گریه میکند و میفرماید: أین عمار! أین ذو الشهادتین؛ کجاست عمار؟ کجاست...؟
/پ105