واجب فراموش شده/ گردنبند طلا
داشتم فکر می کردم که چه جوری بهش بگم. خیلی سخت بود. بار اولم بود که به چنین موضوعی می خواستم تذکر بدم. گفتم نباید از دستش بدم. بالاخره تجربه ای میشه برای دفعه های بعد.
چندبار چشم تو چشم شدیم. بهم گفت: اون عقب جا هست برو بشین.
گفتم نه همین جا خوبه. یه تیکه دستمال کاغذی به صورتش چسبیده بود. با اشاره بهش گفتم که برش داره.
این ها همه مقدمه شد برای حرف اصلی. گفتم بذار از طریق علمی وارد بشم نه شرعی! (البته حواسم بود که یه گوشه کنایه ای به دین هم بزنم.)
رفتم کنارش و گفتم داداش می دونستی طلا برای مرد ضرر داره؟
سریع و محکم گفت: نه!
گفتم: دلیل اینکه برای مرد حرامه همینه. اگه ضرر نداشت که حرام نمی شد. طبق اون چیزی که تا حالا کشف کردند، طلا، هم توی جریان خون آقایون تأثیر منفی داره، هم توی احساسات و عواطفشون.
گفت: یعنی چی؟!
گفتم: ببین! عواطف و احساسات زن و مرد با هم فرق می کنه.
درسته؟ گفت: آره.
گفتم: خب. این طلا برای احساسات مرد ضرر داره و به روحیات زنانه نزدیک می کنه. برا همین برای زن اشکال نداره ولی برای مرد حرومه.
گفت: نقره چی؟ گفتم: نه. نقره و پلاتین برای مرد هیچ اشکالی نداره. نقره گردنت بنداز.
بعدش هم با هم رفیق شدیم و درباره چیزهای دیگه بحث کردیم.
البته اصلا انتظار نداشتم که همون موقع گردنبندش رو دربیاره، ولی به هر حال این حرف ها خیلی روش تأثیر گذاشته بود و گردنبندش رو زیر تی شرتش داده بود و دیگه معلوم نبود...