از سرنوشت آدم(ع) تا بنیآدم در قرآن؛ زندگی، مرگ و معاد
وارث: آدم(ع) پدر همه کسانی است که از خاک آفریده شده اند، « إِنَّ مَثَلَ عِیسَى عِندَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثِمَّ قَالَ لَهُ کُن فَیَکُونُ : در واقع مثل عیسى نزد خدا همچون مثل [خلقت] آدم است [که] او را از خاک آفرید سپس بدو گفت باش پس وجود یافت». (آلعمران، 59). آدم در اصل کلمهای عبری است که معانی آن خاکی یا سرخ رنگ است ولی ریشه اصلی آن در زبان عبری به درستی معلوم نیست. در میان کنعانیان قدیم آدم به معنای انسان و نام خداوند در زمین و در زبان عربی به معنای فرد گندمگون است. در پیامبر بودن او بسیاری از مفسران اختلاف نظر دارند. در قرآن اشارهای غیر صریح به پیامبری او هست. «إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ: به یقین خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر مردم جهان برترى داده است». (آل عمران، 33) در قرآن کریم 25 بار نام آدم آمده است و در آیات دیگری به او اشاره شده ولی داستان آفرینش انسان در شش سوره به طور مشخص پیوسته و مفصلتر بیان گردیده است. به نظر میرسد موضوع در آیاتی که نام آدم(ع) آمده است، همیشه یک شخص خاص به عنوان اولین انسان نیست و بر بسیاری از موارد انسان انعکاسی از زندگی همه انسانها را در سرگذشت پدرشان میبینند.
آدم، نه فرشته و نه شیطان
خداوند اولین معلم انسان میشود و دستور میدهد تا فرشتگان به آدم سجده کنند، ابلیس در این میان به آدم سجده نمیکند. انسان از اینرو نه فرشته است و نه شیطان.
«وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ* وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِکَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِی بِأَسْمَاء هَؤُلاء إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ* قَالُواْ سُبْحَانَکَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّکَ أَنتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ * قَالَ یَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَآئِهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُمْ بِأَسْمَآئِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا کُنتُمْ تَکْتُمُونَ* وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ: و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمین جانشینى خواهم گماشت [فرشتگان] گفتند آیا در آن کسى را مىگمارى که در آن فساد انگیزد و خونها بریزد و حال آنکه ما با ستایش تو [تو را] تنزیه مىکنیم و به تقدیست مىپردازیم فرمود من چیزى مىدانم که شما نمىدانید* و [خدا] همه [معانى] نامها را به آدم آموخت سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود اگر راست مىگویید از اسامى اینها به من خبر دهید * گفتند منزهى تو ما را جز آنچه [خود] به ما آموختهاى هیچ دانشى نیست تویى داناى حکیم * فرمود اى آدم ایشان را از اسامى آنان خبر ده و چون [آدم] ایشان را از اسماءشان خبر داد فرمود آیا به شما نگفتم که من نهفته آسمانها و زمین را مىدانم و آنچه را آشکار مىکنید و آنچه را پنهان مىداشتید مىدانم * و چون فرشتگان را فرمودیم براى آدم سجده کنید پس بجز ابلیس که سر باز زد و کبر ورزید و از کافران شد [همه] به سجده درافتادن». (بقره، 30-34)
از اخراج شیطان تا دشمنی ابدی با بنیآدم(ع)
شیطان نافرمانی کرد و از بارگاه الهی اخراج شد و تهدید کرد که تا روزگار است به فریب فرزندان انسان خواهد پرداخت. انسان به همراه همسرش در باغ سکنی گزید و تنها خط قرمزش نزدیک شدن به یک درخت بود. اما گویا انسان اولین قربانی ابلیس قرار گرفت.
«قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ قَالَ أَنَاْ خَیْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ* قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا یَکُونُ لَکَ أَن تَتَکَبَّرَ فِیهَا فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ* قَالَ أَنظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ* قَالَ إِنَّکَ مِنَ المُنظَرِینَ* قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ* ثُمَّ لآتِیَنَّهُم مِّن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَن شَمَآئِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ* قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْؤُومًا مَّدْحُورًا لَّمَن تَبِعَکَ مِنْهُمْ لأَمْلأنَّ جَهَنَّمَ مِنکُمْ أَجْمَعِینَ* وَیَا آدَمُ اسْکُنْ أَنتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ فَکُلاَ مِنْ حَیْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ* فرمود چون تو را به سجده امر کردم چه چیز تو را باز داشت از اینکه سجده کنى گفت من از او بهترم مرا از آتشى آفریدى و او را از گل آفریدى* فرمود از آن [مقام] فرو شو تو را نرسد که در آن [جایگاه] تکبر نمایى پس بیرون شو که تو از خوارشدگانى* گفت مرا تا روزى که [مردم] برانگیخته خواهند شد مهلت ده* فرمود تو از مهلتیافتگانى* گفت پس به سبب آنکه مرا به بیراهه افکندى من هم براى [فریفتن] آنان حتما بر سر راه راست تو خواهم نشست* آنگاه از پیش رو و از پشتسرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها مىتازم و بیشترشان را شکرگزار نخواهى یافت* فرمود نکوهیده و رانده از آن [مقام] بیرون شو که قطعا هر که از آنان از تو پیروى کند جهنم را از همه شما پر خواهم کرد* و اى آدم تو با جفتخویش در آن باغ سکونت گیر و از هر جا که خواهید بخورید و[لى] به این درخت نزدیک مشوید که از ستمکاران خواهید شد». (اعراف، 12-19)
گناه نخستین
آدم(ع) بهترین وضعیت را داشته و گرسنگی، برهنگی، تشنگی و آفتاب زدگی از او دور بوده است. از این آیات چنین بر میآید که اگرچه شیطان از بارگان الهی رانده شده بود امکان نزدیک شدن به پدر بشر را داشته است. بر خلاف عهد عتیق همسر آدم انسان را فریب نداده و این خود شیطان بوده است که به فریب آدم(ع) پرداخته است، هر چه باشد گناه نخستین در سراب رسیدن به جادودانگی رقم خورده است.
«فَقُلْنَا یَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَّکَ وَلِزَوْجِکَ فَلَا یُخْرِجَنَّکُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى* إِنَّ لَکَ أَلَّا تَجُوعَ فِیهَا وَلَا تَعْرَى* وَأَنَّکَ لَا تَظْمَأُ فِیهَا وَلَا تَضْحَى* فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْکٍ لَّا یَبْلَى: پس گفتیم اى آدم در حقیقت این [ابلیس] براى تو و همسرت دشمنى [خطرناک] است زنهار تا شما را از بهشت به در نکند تا تیرهبخت گردى* در حقیقت براى تو در آنجا این [امتیاز] است که نه گرسنه مىشوى و نه برهنه مىمانى* و [هم] اینکه در آنجا نه تشنه مىگردى و نه آفتابزده* پس شیطان او را وسوسه کرد گفت اى آدم آیا تو را به درخت جاودانگى و ملکى که زایل نمىشود راه نمایم». (طه، 117-120)
فرایند اولین فریب
فرایند فریب آدم(ع) توسط شیطان جالب است و شاید همیشه در زندگی فرزندانش تکرار میشود، وقتی انسان وعده و فرمان الهی را فراموش میکند و آن را با فریب شیطان عوض میکند.
«فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا وُورِیَ عَنْهُمَا مِن سَوْءَاتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَن تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ* وَقَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ: پس شیطان آن دو را وسوسه کرد تا آنچه را از عورتهایشان برایشان پوشیده مانده بود براى آنان نمایان گرداند و گفت پروردگارتان شما را از این درخت منع نکرد جز [براى] آنکه [مبادا] دو فرشته گردید یا از [زمره] جاودانان شوید* و براى آن دو سوگند یاد کرد که من قطعا از خیرخواهان شما هستم». (اعراف، 20-22) «فَأَکَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى: آنگاه از آن [درخت ممنوع] خوردند و برهنگى آنان برایشان نمایان شد و شروع کردند به چسبانیدن برگهاى بهشت بر خود و [این گونه] آدم به پروردگار خود عصیان ورزید و بیراهه رفت.» (طه، 121)
اولین توبه
پس از گناه و تغییرات حاصل از آن اولین انسانها متوجه اشتباه خود شدند و از خدا خواستند تا ایشان را ببخشد. اولین توبه رخ داد.
«قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ: گفتند پروردگارا ما بر خویشتن ستم کردیم و اگر بر ما نبخشایى و به ما رحم نکنى مسلما از زیانکاران خواهیم بود». (اعراف، 23)
اولین بخشش، تشریح داستان همه بشر
خروج از وضعیت آرمانی برای اولین پدر بشر آغاز دشواری است. در این آیات مزایای اطاعت و عاقبت سرپیچی از امر الهی بیان شده است. اگرچه خداوند آدم(ع) و همسرش را بخشید اما بنیبشر داستانی نظیر پردانشان یافتند.
ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَیْهِ وَهَدَى* قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِیعًا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَایَ فَلَا یَضِلُّ وَلَا یَشْقَى* وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى: سپس پروردگارش او را برگزید و بر او ببخشود و [وى را] هدایت کرد* فرمود همگى از آن [مقام] فرود آیید در حالى که بعضى از شما دشمن بعضى دیگر است پس اگر براى شما از جانب من رهنمودى رسد هر کس از هدایتم پیروى کند نه گمراه مىشود و نه تیرهبخت* و هر کس از یاد من دل بگرداند در حقیقت زندگى تنگ [و سختى] خواهد داشت و روز رستاخیز او را نابینا محشور مىکنیم.» (طه، 122-124)
زندگی، مرگ و معاد
داستان انسان در زندگی را میتوان از قرآن خواند. فرود انسان از جایی که در اصل بوده است موقتی است. مرگ پایان زندگی در این جهان است. آیه 25 سوره اعراف خلاصهای تکاندهنده از زندگی بشر در جهان مادی است؛ زندگی، مرگ و معاد.
«قَالَ اهْبِطُواْ بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَکُمْ فِی الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِینٍ* قَالَ فِیهَا تَحْیَوْنَ وَفِیهَا تَمُوتُونَ وَمِنْهَا تُخْرَجُونَ: فرمود فرود آیید که بعضى از شما دشمن بعضى [دیگر]ید و براى شما در زمین تا هنگامى [معین] قرارگاه و برخوردارى است* فرمود در آن زندگى مىکنید و در آن مىمیرید و از آن برانگیخته خواهید شد». (اعراف، 24-25)