کفین هم داستانی دارد که نقطه ی بای بلاست!
چهارشنبه های وبلاگی/آرزوهات نباید تو کربلا باشه!
وبلاگ نویسان محترم می توانند برای ثبت مطالب وبلاگ خود آدرس پیوند مورد نظر را در بخش "چهارشنبه های وبلاگی" درج کنند.
وارث: هر چهارشنبه مهمان "وارث" هستید با نگاهی به مطالب زیبایی که در طول هفته در وبلاگ های مذهبی منتشر می شود.
اللهم صلی علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک

آه ام کبوتر می شود تا
گنبد ِ تو ...

نوشتن از جایی که بهتر است دیده شود تا خوانده شود خیلی سخت است…
کرب وبلا که می روی همه جا مثل آدمی هستی که خواب و بیدار است نه شیرینی خواب را رها میکند
نه هوشیاری بیداری را…
کرب و بلا که می روی غربت در هیئت انسانی است که میان کوچه های کرب و بلا سرک کشان غربت ح س ی ن
بن علی را نشان می دهد…
کرب و بلا که می روی گلویت را می فشارد همه جایش…
کرب و بلا که می روی خاکی است همه جایش مثل…چادر مادرش…
کرب و بلا که می روی گِل اورده اند که بگیری بسرت برای زینت دوش نبی…
کرب و بلا که می روی می بینی قامت بلند علمدار را…
و دستانت و پاهایت و زبانت و گلویت و صدایت می لرزد از هیبت برادر ح س ی ن…
می مانی زیبایی و دلاوری و شجاعت قمر العشیره را…
کرب و بلا که می روی دلت میگیرد و پاره پاره می شود از نوشته "یا کفیل الزینب”…
کرب و بلا که می روی اذان که می شود دلت پاره پاره می شود برای ح س ی ن…
و تازه دم میگیری و تازه می فهمی عشق ح س ی ن به علی اکبرش را…
کرب و بلا که می روی بین الحرمین بازگوکننده ی همه برادری ح س ی ن و عباس است….
و کرب و بلا که می روی تلی می بینی که بیشتر از هر جای دیگر زینبی است!
و مگر تل چقدر استقامت دارد که بجای کوه زینبی باشد!
کرب و بلا که می روی شش گوشه ای می بینی که خدا به آن نگاه کرد و عشق را آفرید!
و زبان به این جا که می رسد میگیرد …
کرب و بلا یعنی همین کرب و بلای ح س ی ن…!
کرب وبلا که می روی همه جا مثل آدمی هستی که خواب و بیدار است نه شیرینی خواب را رها میکند
نه هوشیاری بیداری را…
کرب و بلا که می روی غربت در هیئت انسانی است که میان کوچه های کرب و بلا سرک کشان غربت ح س ی ن
بن علی را نشان می دهد…
کرب و بلا که می روی گلویت را می فشارد همه جایش…
کرب و بلا که می روی خاکی است همه جایش مثل…چادر مادرش…
کرب و بلا که می روی گِل اورده اند که بگیری بسرت برای زینت دوش نبی…
کرب و بلا که می روی می بینی قامت بلند علمدار را…
و دستانت و پاهایت و زبانت و گلویت و صدایت می لرزد از هیبت برادر ح س ی ن…
می مانی زیبایی و دلاوری و شجاعت قمر العشیره را…
کرب و بلا که می روی دلت میگیرد و پاره پاره می شود از نوشته "یا کفیل الزینب”…
کرب و بلا که می روی اذان که می شود دلت پاره پاره می شود برای ح س ی ن…
و تازه دم میگیری و تازه می فهمی عشق ح س ی ن به علی اکبرش را…
کرب و بلا که می روی بین الحرمین بازگوکننده ی همه برادری ح س ی ن و عباس است….
و کرب و بلا که می روی تلی می بینی که بیشتر از هر جای دیگر زینبی است!
و مگر تل چقدر استقامت دارد که بجای کوه زینبی باشد!
کرب و بلا که می روی شش گوشه ای می بینی که خدا به آن نگاه کرد و عشق را آفرید!
و زبان به این جا که می رسد میگیرد …
کرب و بلا یعنی همین کرب و بلای ح س ی ن…!

حُرّ اول کربلایی شد بعد حسینی!
خب ما را هم اگر بشود همین!
کوفیان دل به حسین دادند و سر از حسین بردند...!
تاریخ نوشت:
و به او گفتیم حسین دلهای کوفیان با شماست؛
اما شمشیرهایشان علیه شما!
کتاب «دلائل الامامة»

که تمام آرزوی زندگی ات می شود این که کسی که دوستش داری چیزی از تو بخواهد... پ.ن: عنوان از دعای عهد
یک وقت هایی هم هست

آرزوهات نباید تو کربلا باشه
کربلات باید آرزوت باشه...
***
دل روزه است و افطار تو را می خواهد

