شب سیزدهم ماه مبارک رمضان در هیئت فاطمیه تهران برگزار شد+گزارش تصویری

کد خبر: 35801
مراسم شب سیزدهم ماه مبارک رمضان با سخنرانی حجت الاسلام میثم علی پناه و مداحی حاج مجتبی باقری در هیئت فاطمیه تهران برگزار شد.

وارث: مراسم شب سیزدهم ماه مبارک رمضان با سخنرانی حجت الاسلام میثم علی پناه و با مداحی حاج مجتبی باقری در هیئت فاطمیه تهران برگزار شد.


در ادامۀ خبر متن سخنرانی حجت الاسلام میثم علی پناه را می خوانید:

حجت الاسلام میثم علی پناه: حالا که نمی توانیم در شرایط سخت  قیامت دستمان را به دامان اهل بیت برسانیم پس به گونه ای زندگی کنیم که خود آنها سراغمان بیایند

طبق آیات قرآن و روایات یقیناً روز قیامت روز سختی خواهد بود. تعبیر قرآن از روز قیامت "یوم الثقیل"، روز سخت و سنگین است. روزی که در آن تمام مناسبات الهی رنگ می بازند و بی ارزش می شوند. همۀ اعتبارات از درجۀ اعتبار ساقط می شوند، تا جایی که قرآن می فرماید: "يَوْمٌ لاَّ بَيْعٌفِيهِوَلاَ خُلَّةٌ وَلاَ شَفَاعَةٌ"(بقره 254) روزی که در آن نه داد و ستدى است و نه دوستى و نه شفاعتى. کار به جایی می رسد که مادری که کانون عاطفه است حاضر می شود بچۀ شیرخوارۀ خودش را زیر دست و پای اهل محشر رها کند تا به داد خود برسد.

قرآن در تعبیری دیگر می فرماید: "يوم يفر المرء مناخيه وامهوابيهوصاحبته و بنیه" همه از هم فرار می کنند. یقینا در چنین روزی نمی توانیم دستمان را به دامن پرمهر اهل بیت علیهم السلام برسانیم. آیت الله مجتهدی می فرمودند حالا که نمی توانیم در آن شرایط سخت بحرانی رعب آور دستمان را به دامان اهل بیت علیهم السلام برسانیم پس بیایید به گونه ای زندگی کنیم که خود آنها سراغمان بیایند. 

قرآن، لقمان حکیم را که نه پیغمبر بود و نه امام، بسیار مدح کرده است. لقمان کسی بود که در خانۀ مردم کارگری می کرد اما پدری کاربلد و دلسوز و حکیم بود و با فرزند جوانش رفیق بود، سوره ای در قرآن به او اختصاص پیدا می کند تا نصیحت های او به فرزندش منعکس شود و روش تربیتی اش به ما ارائه شود. روش لقمان در تربیت کردن گفتگو و رفاقت با جوانش بود؛ نه از موضع بالا و با توپ و تشر، بلکه سخن گفتن پدرانه و دلسوزانه و همراه با محبت. روش لقمان برای بیدار کردن فرزندش برای نماز صبح هم این گونه بود که صبح پیش فرزندش می نشست و صورتش را نوازش می کرد و پیشانی اش را می بوسد و با لحنی آرام می گفت مبادا خروس از تو زیرک تر باشد. زیرا الان او بیدار است و مشغول عبادت است، آنوقت تو خواب هستی.

کم ز خروسی مباش مشت پری بیش نیست 

از سر شب تا سحر ذکر خدا می کند

علامه مجلسی رضوان الله تعالی علیه در جلد پنجاه بحار داستان معروفشان را نقل می کند که : یک بار که می خواست به فرزندش درس زندگی دهد به پسرش گفت این خر را بردار تا بیرون برویم . گشتی بزنیم. ابتدا گفت پسرم تو سوار شو؛ هرکسی از راه رسید گفت عجب پسر بی ادبی. گفت بیا پایین من میشینم؛ سوار شد. هرکس او را دید گفت عجب پدر سنگدلی. گفت بیا بالا تا دو ترک برویم؛ هرکسی رسید گفت اینها را ببین انگار رحم و مروت ندارند دارند خر را می کشند. گفت پسرم بیا پایین بلکه دهن مردم بسته شود. هردو آمدند پایین هرکس رسید گفت اینها را ببین، عقل در کله شان نیست؛ مرکب به این خوبی دارند پیاده می روند. فرمود پسرم ما هرکاری انجام دهیم، مردم حرفی درست می کنند. پس کاری را انجام دهیم که در آن رضای خدا تامین شود.

ایت الله سیستانی می فرمودند پدر ما خیلی با ما رفیق بود، روش تربیتی ایشان روش برگرفته از قرآن بود، مستقیم تذکر نمی داد که بسیار هم اثر گذارتر است.

من تازه طلبگی را اغاز کرده بودم که ایشان می خواست به من درس زندگی بدهد. گفت فرزندم الان که به تو نگاه می کنم یاد جوانی خودم می افتم. روزی من هم تازه درس و بحث را شروع کرده بودم و علاقۀ بسیاری به دیدن امام زمان عج‌الله‌تعالی‌فرجهم‌الشریف داشتم.

کسی رخ ننماید نبرد دل ز کسی

دلبر مادلما برد و به مارخننمود

روایت داریم وقتی آقا ظهور می کند عدۀ زیادی می گویند ما این آقا را بارها دیده بودیم.

بارها روی تورا دیدم ولی نشناختم

لاله از باغ رخت چیدم ولی نشناختم

در کنار مرقد شش گوشۀ جدت حسین

خم شدم دست تو را بوسیدم ولی نشناختم

عشق به دیدار خواب و قرار را از من گرفته بود. پس به شوق زیارت روی ماه امام زمان یک ختم چهل روزۀ خیلی سخت را شروع کردم. سی و نه روز ختم سخت را انجام دادم تا اینکه روز چهلم رسید. گفتم خوب است روز آخر به حرم امام رضا مشرف شوم و در آنجا ختم را به پایان ببرم.

همین که ختم تمام شد دیدم نور زیبای خیره کننده ای که از جنس نورهای دنیا نبود، به آسمان کشیده شد. یقین کردم که نور از وجود حضرت بقیه الله است "السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللَّهِ الَّذِي يَهْتَدِي بِهِ الْمُهْتَدُونَوَ يُفَرَّجُبِهِعَنِ الْمُؤْمِنِينَ" پی نور را گرفتم تا به خانه ای محقر و قدیمی رسیدم. دیدم آقا کنار جنازه یک پیرزن است. تا من را دیدند فرمودند آقا سیدمحمدباقر تو اگر مثل این پیرزن باشی، ما خودمان می آییم و به تو سر می زنیم. و دیگر نیازی نیست چهل روز به مشقت بیفتی. گفتم مگر او کیست و چه کار کرده؟ فرمود این پیرزن پاکدامن در زمان پهلوی که دستور کشف حجاب دادند جوان و زیبا بود، اما برای این که مجبور نشود چادر از سر بردارد، هفت سال از خانه اش بیرون نیامد.

جذبۀ عشق چنان است میان من و دوست

که اگر من نروم او ز پی ام می آید

امام علی علیه السلام فرمودند : "من احبنا فلیعمل بعملنا" هر که ما را دوست دارد باید مثل ما عمل کند.

با حسین از یا حسین یک نقطه کم دارد ولی با حسین بودن کجا و یا حسین گفتن کجا


حجت الاسلام میثم علی پناه: حالا که نمی توانیم در شرایط سخت  قیامت دستمان را به دامان اهل بیت برسانیم پس به گونه ای زندگی کنیم که خود آنها سراغمان بیایند