علی(ع) فراتر از مذاهب و امامی برای همه مسلمانان است
یک عالم شیعه عربستانی می نویسد: علی(ع) را تبدیل به عامل تفرقه و اختلاف و نزاع کرده ایم که این بزرگترین جنایت و ظلمی است که در حق او روا داشته ایم. حال آنکه او فراتر از مذاهب است.
وارث: به مناسبت شهادت حضرت امیرالمومنین(ع) مقاله ای از حسین الخشن، عالم شیعه عربستانی در پی می آید؛
در ایام شهادت امیرالمومنین(ع) هستیم. امروز در روزگار فتنه مذهبی از چه دریچه ای باید به علی(ع) بپردازیم؟ آیا او را امام گروهی خاص و امامی «مذهبی» بدانیم و بس؟ یا امامی برای همه مسلمانان؟ نگاه علی(ع) به وحدت، چگونه است و اصلاً شروط و پایه های وحدت چیست؟
کسی سرگذشت علی(ع) و سیره و تفکر او را بررسی نمی کند، مگر اینکه در مقابل چنین انسانی سر تعظیم و تقدیر فرو آورد. انسانی که رسالت و آرمان در تفکر و در جان و قلبش ریشه دوانده است. انسانی که در راه حفظ وحدت امت و موجودیت فراگیر آن عمرش را فدا کرد و وجودش را فنا. علی(ع) قبل از هر چیز به مصالح اسلام فکر می کرد و این را از همان زمان که از مساله سقیفه آگاه شد ثابت کرد. سقیفه ای که منجر به بیعت با ابی بکر شد. اتفاقی که علی(ع) را نگران کرد و فشار روحی زیادی بر او وارد ساخت.
زیرا این پایمال کردن حق او بود. نه فقط حق خلافت که گروهی از مسلمانان به آن اعتقاد دارند و برآن دلیل واضح اقامه می کنند. بلکه حداقل حقی که او داشت، این بود که در پیشبرد مسیر امت، نقش مشاوره ای داشته باشد. مگر، در زمان رسول خدا(ص) و در عرصه های جهادی اسلام، نقش اساسی بر عهده علی(ع) نبود؟ و مگر او در استحکام موجودیت اسلام، ترسیم هویت و تحکیم عزت آن، نقش تعیین کننده نداشت؟ اما با این همه، علی(ع) پیش از آن که به خودش فکر کند، به اسلام فکر می کرد.
«و عمیقا اندیشه کردم که با دست بریده و بدون یاور بجنگم؟ یا آن عرصه گاه ظلمت کور را تحمل نمایم؟ ...دیدم خویشتنداری در این امر، عاقلانه تر است. پس صبر کردم. در حالی که در دیده ام خاشاک بود و غصه راه گلویم را بسته بود...»
از همین رو، زمانی که کسی پیش او آمد و به او گفت «دستت را بگشا تا با تو بیعت کنم. و اگر تو بخواهی مدینه را پر از پیاده نظام و سواره نظام خواهم کرد.» علی(ع) خطر این تصمیم را درک کرد و دانست پاسخ مثبت به این دعوت باعث تفرقه مسلمانان می شود. لذا فورا این درخواست را رد کرد.
از گوشه نشینی تا مشارکت
گوشه نشینی علی(ع) در خانه اش و مشارکت نکردن او که حرکتی اعتراضی بود بر آن چه که پیش آمد، مانع از موضع گیری او نشد. زیرا خود را در پیش گاه خدا می دید و باید در برابر قضاوت تاریخ پاسخگو می بود. لذا این گوشه گیری و این حرکت اعتراضی به درازا نکشید و پیش آمدهای ناگهانی و جریان ارتداد و بازگشت از دین که در جامعه کاملا آشکار شده بود، باعث شد که اعتکاف و گوشه نشینی را رها کند و دستش را در دست دیگر صحابه بگذارد و درد و مظلومیتش را فراموش کند. زیرا خطر بزرگی وجود داشت که تمام موجودیت اسلام را تهدید می کرد. یعنی خطر ارتدادهای پی در پی که ممکن بود بنای اسلام را از بین ببرد.
چنانکه حضرتش می فرماید: «و مرا نگران نکرد مگر شتافتن مردم بر فلان. پس دست خود نگاه داشتم تا این که دیدم گروهی از مردم مرتدّ شدند و از اسلام برگشته و می خواستند دین محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ را از بین ببرند. ترسیدم اگر به یاری اسلام و مسلمانان نشتابم، رخنه یا ویرانی در آن ببینم که مصیبت و اندوه آن بر من بزرگ تر از فوت شدن ولایت و حکومت بر شما باشد، که ولایت کالای چند روزه ای است که آن چه از آن حاصل می شود از دست می رود. چونان که سراب از بین می رود. یا چون ابر از هم پاشیده می شود. پس در میان آن پیش آمدها و تباه کاری ها برخاستم تا این که راه بر نادرستی و تباه کاری بسته شد و از بین رفت، و دین آرام گرفته و بازایستاد...»
این نصی که از او روایت شده است، با تمام حروف و کلماتش، بیانگر نظر اسوه و امام وحدت گرایان است. وحدت در نزد علی(ع)، فقط شعر و شعار نیست که زینت مناسبت ها و مجالس شود. ظاهرسازی، چاپلوسی و تعارفات نمادین نیست. که اگر یک روزی نبرد سختی برپا شد، هر گروه، سالم و پیروز به زندان های طائفه ای خودش برگردد و روز از نو و روزی از نو! و دوباره همان اختلافات و مشاجرات از سر گرفته شود.
همچنین وحدت در نظر علی(ع) از احساسات قلبی و شریفانه سرچشمه نمی گیرد. وحدت دین علی(ع) است که با آن، در پیشگاه خدا قرار می گیرد و به همین دلیل او آماده است تا از آن دفاع کند و در راه پاسداشت آن، از تمام حق و حقوقش بگذرد. تا «اوضاع مسلمین رو براه باشد و از هم نپاشد، و جز من به دیگری ستم نشود...» چه قدر بزرگ است این کلام و چه قدر والا! و بر زبان چه کسی جاری می شود غیر از علی(ع)!. مهم این نیست که حق من از بین رود و من فنا شوم و بمیرم. مهم این است که اسلام زنده شود و مسلمانان متحد باشند.
بنابراین مبالغه نیست اگر بگوییم علی(ع) حقیقتاً امام وحدت گرایان است و رهبر وحدت اسلامی. اما چیزی که این وسط، تعجب برانگیز است این است که ما مسلمانان، با قدرت تمام توانسته ایم این نماد وحدت را در دایره مذهب، محصور کنیم و او را تبدیل به عامل تفرقه و اختلاف و عنصر درگیری و نزاع کرده ایم. که این بزرگترین جنایت و ظلمی است که در حق او روا داشته ایم. تو علی(ع) را محصور در مذهب می کنی، حال آنکه علی(ع) فراتر از مذاهب است.
بلکه علی امام تمام مذاهب و طوائف است. همانطور که با فکر زنده و درخشانش از زمان ها عبور کرده است. خدا را، خدا را، متوجه این جفای بزرگ باشیم. علی را از دایره تعصبات تنگ نظرانه خارج کنید. زیرا او پادشاه انسانیت است و فخر تاریخ. آنچنان که پولس سلامه می گوید:
علی افتخار تاریخ است، نه فقط افتخار آن ملتی که او را به عنوان ولیّ و سرپرست برگزیده اند.
مگو که فقط شیعیان، طرفداران علی هستند، بلکه در هر گروه منصفی، شیعه ای هست...
حق چنان در این مسیحی نفوذ کرده و طنین افکنده که از شدت محبتش علوی به شمار آمده است...
ای آسمان گواه باش! و ای زمین اقرارکن! و خشوع کن! که من علیّ را یاد کردم.
«جنگ های علی، برای حفظ وحدت امت»
جنگ های داخلی علی(ع) با مشی توحیدی او منافاتی ندارد. نه فقط از این رو که این جنگها تحمیلی بود. بلکه او می دید هدف مارقین و ناکثین و قاسطین، ضربه زدن به وحدت امت است و از بین بردن امنیت و ثبات آن. بنابراین جنگش با آنان به خاطر تفرقه امت نبود. برای حکومت و سلطنت هم نبود. مگر نه اینکه حکومت درنظر علی حتی برابر با بند نعلینش هم نیست. بلکه در واقع هدف از این جنگها حفظ وحدت امت بود و جلوگیری از چندپاره شدن آن. لذا با حرکات جدایی طلبانه ای که هدف از آن، تفرقه بین امت و شورش بر حکومت قانونی بود، مقابله می کرد.
«خدایا تو مى دانى که جنگ و درگیرى ما براى به دست آوردن قدرت و حکومت و دنیا و ثروت نبود، بلکه مى خواستیم نشانه هاى حق و دین تو را به جایگاه خویش باز گردانیم، و در سرزمین هاى تو اصلاح را ظاهر کنیم، تا بندگان ستمدیده ات در أمن و أمان زندگى کنند، و قوانین و مقررّات فراموش شده تو بار دیگر اجراء گردد.»
و چقدر در برابر آنها صبر پیشه کرد و به گفت و گو دعوتشان کرد. اما آنها اصرار به شورش و سرپیچی داشتند. بیعت را شکستند و به سوی بصره و دیگر مناطق رفتند تا مردمان آنجا را به شورش علیه علی(ع) تحریک کنند.
پایه های وحدت در نظر علی(ع)
در نظر امام علی(ع) سقفی وجود دارد که تمام مسلمانان را - با تمام اختلافاتشان - پناه می دهد و همه طوائف و گروه های آن را در کنار یکدیگر جمع می کند. یعنی، سقف ایمان به خدا و رسول خدا و زیر این سقف است که تمامی اختلافات و تفاوت ها درمان می شود. همانگونه در روایت آمده است که پس از فوت رسول خدا(ص)، فردی یهودی نزد علی(ع) آمد و گفت: «شما درباره پیامبرتان اختلاف کردید در حالی که هنوز دفنش هم نکرده بودید.» و علی(ع) درجوابش فرمود: «ما درباره آنچه که از او رسیده اختلاف کردیم، نه در خود او. اما شما به پیامبرتان گفتید: همانطور که آنان خدایانی دارند برای ما هم خدایانی فراهم کن! که پیامبرتان گفت شما قومی جاهل و نادان هستید! و همه اینها در حالی بود که پایتان از آب دریا خشک نشده بود.»
بنابراین، وحدت در نظر امیرالمومنین(ع) بر دو پایه اساسی استوار است:
۱ – مرجعیت کتاب و سنت
زیر سقف کتاب و سنت است که تمامی اختلافات، مشروع می شود. همچنین کتاب و سنت، مرجع و منبع حل و فصل اختلافات مردم و گروه هایی است که زیر پرچم اسلام و تحت رهبری حکومت اسلامی قرار دارند. چنان که خداوند در قرآن کریم می فرماید: «ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا و پیامبر او و پیشوایان اطاعت کنید و هر گاه در امری نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید. اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید...» و در باره مرجعیت سنت نیز، امام در وصیت نامه شان می فرمایند:
«وصیت من به شما این است که به خدا شرک نورزید و سنت محمد(ص) را ضایع مگردانید. این دو ستون دین را استوار برپا دارید و این دو چراغ را روشن نگهدارید و دیگر از هیچ ملامت و مذمتی نترسید.»
۲- برادری ایمانی
این اصلی است که باید اساس رابطه مسلمانان با یکدیگر باشد. مسلمانانی که با وجود تنوع مذاهبشان و تمام اختلافاتشان با یکدیگر، همگی به خدا و رسول خدا ایمان دارند. چنانکه خداوند حکیم در قرآن کریم می فرماید: «مومنان، برادر یکدیگرند. پس بین دو برادر خود صلح و آشتی برقرار سازید.»
امام علی(ع) نیز بر این اصل تمرکز می کند. و آن را چون چتری بزرگ می داند که همه گروه های اسلامی را دربرمی گیرد. حتی کسانی که با او مخالفت کردند و تکفیرش کردند. و لذا همواره رفتارش با آنان، رفتار یک مسلمان با مسلمانی دیگر بود. زمانی که از او پرسیدند «چه بگوییم در مورد آنها» (یعنی خوارج) فرمود : «آنها برادرانی برای ما هستند که بر ما ظلم کردند.» و این یعنی اختلافات مذهبی و سیاسی، برادری دینی و حقوق برادری را از بین نمی برد.
بله! در تمامی اختلافات یک شرط برای قبول تمام گروه ها و حمایت از حقوقشان و به رسمیت شناختن آنها وجود دارد و آن شرط، پایبندی به نظام عمومی جامعه و حفظ امنیت اجتماعی آن است. بنابراین تمامی تنوعات قابل قبول است و تمامی اختلافات پذیرفته و مشروع است تا زمانی که زیر سقف نظام عمومی باشد. و تا زمانی که آن اختلافات را طوری نشان ندهیم که باعث ضربه زدن به امنیت مردم و آسیب رساندن به ثبات جامعه شود. زیرا حفظ نظام عمومی از مقدسات اسلام است.
از همین رو می بینیم که امام(ع)، با خوارج مقابله نکرد، مگر زمانی که دید آنها امنیت اجتماعی مردم را هدف قرار داده اند. پس در عقیده علی(ع)، تفاوت نمی کند که با او باشی یا ضد او باشی؛ مهم این است که به مردم، اموال، آبرو و نوامیسشان دست درازی نکنی. پس امنیت عمومی، خط قرمز است. همانطور که خطاب به خوارج فرمود: «هر جا می خواهید باشید! اما بین ما و شما، این که خونی را به حرام نریزید، راه زنی نکنید و به هیچ کس ظلم نکنید»
روش علی(ع) در برخورد با خوارج و دیگران سنتی بود که تبدیل به الگویی برای دیگران شد. زیرا مسلمانان فهمیدند که چگونه باید با شورش های داخلی مقابله کنند. به نظر من، این روش علی(ع)، تصویر درخشانی است از چگونگی تعامل دولت اسلامی با مخالفانش. بدین شکل که مخالفت امری پذیرفته شده و مشروع است و مخالف از این حق برخوردار است که با حاکم مخالفت کند - حتی اگر حاکم معصومی مانند علی(ع) باشد و تا زمانی که به نظام عمومی ضربه نزند، حاکم حق سرکوب آنها را ندارد.
۳ – پایه های تربیتی
اصل بسیار مهم دیگری نیز وجود دارد که ما امروز، در جامعه عربی و اسلامی به شدت به آن محتاج هستیم. یعنی امور «تربیتی». ما - با مهارت تمام - فرزندانمان را طوری تربیت می کنیم تا نسبت به دیگران بغض داشته باشند و به او یاد می دهیم که «تو زمانی واقعا به مذهبت تعلق داری که نسبت به دیگری بغض داشته باشی...» و اینگونه است که «مذهب» هم ردیف «تعصب» می شود. در صورتی که منتسب بودن تو به مذهبی خاص، دلیل بر این نیست که آدمی بسته باشی و راه ها را به سوی خود ببندی.
تو می توانی به یک مذهب خاص ایمان داشته باشی و با آن در پیشگاه خدا دینداری کنی؛ اما این دلیل نمی شود که «مذهبی بودن» تو، «اسلام و انسانیت» تو را مصادره کند. چه برسد به اینکه بخواهی اسلام دیگران را مصادره کنی و ظلم و تجاوز به انسانیتشان روا داری. بنابراین، وحدت اسلامی قبل از هر چیز به کار تربیتی شبانه روزی نیاز دارد. تا به مسلمان یاد بدهیم که برادر مسلمان خودش را دوست داشته باشد، هرچند که در تفکر و در مذهب با او اختلاف داشته باشد و این نکته ای است که علی(ع) خیلی زود، ما را بر آن آگاه کرد : «بدی را از سینه دیگران، با کندن آن از سینه خود، ریشه کن نما.»
پس تو حق نداری در وجودت، نسبت به مسلمانی بغض و شر داشته باشی. حتی اگر با او اختلاف داشته باشی. و یا او با تو اختلاف داشته باشد.
بنابراین، پیام علی(ع) برای ما، در بزرگداشت ولادت و شهادتش این است:
«وحدت گرا باشید! یعنی بیشتر به فکر رسالت و آرمان اسلام باشید تا به فکر فضاهای بسته طائفه ای و مذهبی.»
سلام بر تو یا امیرالمومنین! روزی که متولد شدی و روزی که شهید شدی و روزی که زنده، برانگیخته می شوی.
منبع: مجله الکترونیکی اخوت