با سخنرانی حجت الاسلام منصوریان دامغانی و مداحی حاج مهدی شجاعی+ گزارش تصویری

کد خبر: 36556
مراسم روز بیست و یکم ماه رمضان در مسجد حضرت مهدی (عج) با سخنرانی حجت الاسلام منصوریان دامغانی و مداحی حاج مهدی شجاعی برگزار شد.

وارث: مراسم روز بیست و یکم ماه رمضان در مسجد حضرت مهدی (عج) با سخنرانی حجت الاسلام منصوریان دامغانی و مداحی حاج مهدی شجاعی برگزار شد.

در ادامه خبر متن سخنرانی حجت الاسلام منصوریان دامغانی را می خوانید:

با سخنرانی حجت الاسلام منصوریان دامغانی و مداحی حاج مهدی شجاعی+ گزارش تصویری

یک مسیحی که البته بعدها شیعه شد و تقیه کرد و سال گذشته هم از دنیا رفت در خاطراتش گفته است من کشیش کلیسای اول بودم . در طی این مسئولیتی که داشتم مردم زیادی به من مراجعه می کردند و از اسلام سوال می کردند . این باعث شد بروم تاریخ اسلام را مطالعه کنم . در این مطالعه با شخصیت امام علی علیه السلام آشنا شدم . این شخصیت عجیب من را جذب خودش کرد ، آنقدر جذبش شدم که شیفتۀ او شدم . هرچقدر تاریخ زندگی ایشان را می خواندم دلم راضی نمی شد ، اغناء نمی شدم ، تا این که به نهج البلاغه رسیدم. وقتی این کتاب را خواندم آنقدر شیفتۀ این کلمات شدم که 200 بار آن را خواندم!

حال ما بچه شیعه ها چند بار نهج البلاغه را خوانده ایم؟ اگر روزی بیست تا سی دقیقه وقت بگذاریم ، بین سه ماه و نیم تا چهار ماه یک دور ترجمه نهج البلاغه را خوانده ایم . هرجا هم دیدید نمیفهمید عبور کنید چون مطالب ثقیل هم دارد . مباحث توحیدی فلسفی سنگینی دارد . با توجه به ادبیات محاورۀ امروزی ما ، ترجمۀ محمد دشتی توصیه می شود . البته نهج البلاغه یک بیستم از کلمات مولا است . ولی انصافاً سیدرضی شاهکار کرده است .

 مولا وقتی به خلافت رسیدند شخصیتی به نام عثمان بن حنیف را به فرمانداری بصره فرستادند . بصره از ابتدا شهر بسیار فتنه انگیزی بود. در نهج البلاغه در بیانات امام علی علیه السلام هم آمده است . گفتند یاعلی شما خلافت را پذیرفتی ، حال چه می کنی ؟ استاندارها را عوض کن ، فرماندارها را تغییر بده ، آقا فرمودند مشکل اصلی بنی امیه است ، ما با معاویه مکاتبه نمی کنیم . اگر کنار رفت که رفت ، اگر نه ما با او درگیر نمی شویم . اگر ریشه را بزنند برگ ها خشک می شود . خیلی تغییر ایجاد نکردند . گفتند ریشه مشکل معاویه است . در زمانی که عثمان در بصره بود عده ای او را دعوت به شام کردند . او رفت و در جلسه آنها شرکت کرد . دید سفرۀ رنگین انداخته اند ، او هم بر سر این سفره نشست . البته او چنین شخصی نبود و احتمالاً شاید مجبور شده بود که بر سر سفره بنشیند. به هرحال خبر به مولا رسید. پس حضرت برای عثمان نامه ای نوشتند ، که نامۀ 45 نهج البلاغه است . در بخشی از ترجمۀ این نامه به فرماندار بصره ، عثمان بن حنيف انصارى آمده است :  «آگاه باش هر پيروى را امامى است كه از او پيروى مى ‏كند  و از نور دانشش روشنى مى ‏گيرد ، آگاه باش امام شما از دنياى خود به دو جامه فرسوده و دو قرص نان رضايت داده است ، بدانيد كه شما توانايى چنين كارى را نداريد امّا با پرهيزكارى و تلاش فراوان و پاكدامنى و راستى ، مرا يارى دهيد . پس سوگند به خدا من از دنياى شما طلا و نقره‏اى نيندوخته ، و از غنيمت‏ هاى آن چيزى ذخيره نكرده ‏ام ، بر دو جامه كهنه ‏ام جامه ‏اى نيفزودم ، و از زمين دنيا حتى يك وجب در اختيار نگرفتم و دنياى شما در چشم من از دانه تلخ درخت بلوط ناچيزتر است . آرى از آنچه آسمان بر آن سايه افكنده، فدك  در دست ما بود كه مردمى بر آن بخل ورزيده و مردمى ديگر سخاوتمندانه از آن چشم پوشيدند و بهترين داور خداست. مرا با فدك و غير فدك چه كار.


در حالى كه جايگاه فرداى آدمى گور است ، كه در تاريكى آن ، آثار انسان نابود و اخبارش پنهان مى‏ گردد ، گودالى كه هر چه بر وسعت آن بيفزايند و دست‏هاى گور كن فراخش نمايد ، سنگ و كلوخ آن را پر كرده و خاك انباشته رخنه‏ هايش را مسدود كند. من نفس خود را با پرهيزكارى مى ‏پرورانم ، تا در روز قيامت كه هراسناك ‏ترين روزهاست در أمان و در لغزشگاه‏ هاى آن ثابت قدم باشد . من اگر مى‏ خواستم ، مى‏ توانستم از عسل پاك و از مغز گندم و بافته ‏هاى ابريشم براى خود غذا و لباس فراهم آورم ، امّا هيهات كه هواى نفس بر من چيره گردد و حرص و طمع مرا وا دارد كه طعام هاى لذيذ بر گزينم ، در حالى كه در «حجاز» يا «يمامه»  كسى باشد كه به قرص نانى نرسد و يا هرگز شكمى سير نخورد ، يا من سير بخوابم و پيرامونم شكم ‏هايى كه از گرسنگى به پشت چسبيده و جگرهاى سوخته وجود داشته باشد ، يا چنان باشم كه شاعر گفت: «اين درد تو را بس كه شب را با شكم سير بخوابى و در اطراف تو شكم‏ هايى گرسنه و به پشت چسبيده باشند».  آيا به همين رضايت دهم كه مرا امير المؤمنين عليه السلام خوانند و در تلخى‏ هاى روزگار با مردم شريك نباشم و در سختى‏ هاى زندگى الگوى آنان نگردم آفريده نشده‏ ام كه غذاهاى لذيذ و پاكيزه مرا سرگرم سازد ، چونان حيوان پروارى كه تمام همّت او علف و يا چون حيوان رها شده كه شغلش چريدن و پر كردن شكم بوده و از آينده خود بى خبر است . آيا مرا بيهوده آفريدند آيا مرا به بازى گرفته ‏اند آيا ريسمان گمراهى در دست گيرم و يا در راه سرگردانى قدم بگذارم . گويا مى ‏شنوم كه شخصى از شما مى ‏گويد: «اگر غذاى فرزند ابى طالب همين است ، پس سستى او را فرا گرفته و از نبرد با هماوردان و شجاعان باز مانده است» آگاه باشيد درختان بيابانى ، چوبشان سخت‏تر و درختان كناره جويبار پوستشان نازك‏تر است . درختان بيابانى كه با باران سيراب مى‏ شوند آتش چوبشان شعله ‏ورتر و پر دوام‏ تر است .  من و رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم چونان روشنايى يك چراغيم ، يا چون آرنج به يك بازو پيوسته‏ ايم ، به خدا سوگند اگر اعراب در نبرد با من پشت به پشت يكديگر بدهند ، از آن روى بر نتابم و اگر فرصت داشته باشم به پيكار همه مى‏ شتابم و تلاش مى‏ كنم كه زمين را از اين شخص مسخ شده «معاويه» و اين جسم كج انديش ، پاك سازم تا سنگ و شن از ميان دانه‏ ها جدا گردد.» (قسمتى از اين نامه است)
/الف.ب780
با سخنرانی حجت الاسلام منصوریان دامغانی و مداحی حاج مهدی شجاعی+ گزارش تصویری