چرا «حبّ پیغمبر» نشانه ایمان نیست ولی «حبّ علی» هست؟

کد خبر: 36663
این طور نبود که مأموریت نصب امام علی (علیه السلام) در حج به پیغمبر اکرم داده شده باشد؛ بلکه این مأموریت در شب معراج به حضرت محوّل شد.

وارثآیت الله مجتبی تهرانی(ره) در باب رابطه ولایت و رسالت یک دیدگاه خواندنی دارد که در یکی از سخنرانی‌های خود آن را تبیین کرده است. در ادامه مشروح آن می آید:


 
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم و الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة الله علی أعدائهم أجمعین 
 
* دو آیه که در روز هجدهم ذی الحجۀ نازل شد 
دوستان خطاباتی را که در چنین روزی به پیغمبر اکرم شد، زیاد شنیده اند؛ یکی در مورد تبلیغ بود:  آیا در روز غدیر از ناحیه خداوند به پیغمبر اکرم القاء شده یا قبل از آن بوده است؟ یعنی آیا بعد از آنکه حج تمام شد و پیغمبر اکرم صل الله علیه وآله داشتند به سوی مدینه تشریف می آوردند، به ایشان امر شد که ولایت علی(علیه السلام) که مظهر تام ولایت است را به مردم برسانند؟ یا در زمان دیگری بود؟ مورخین این قضیه را مختلف نقل کرده اند. مطلب دیگر این است که چه نسبتی که بین رسالت و ولایت وجود دارد؟ 
 
* زمانِ «امر به نصب» امروز نبود 
 
در مورد مسأله اول باید بگوییم که چنین نبوده است که خدای متعال امروز یا در این موسم حج به پیغمبر اکرم این معنا را القاء کرده باشد. بلکه این، مطلبی بود که خداوند مکرر در مکرر به پیغمبر اکرم فرموده بودند. یکی از مواردی که به پیغمبر اکرم این معنا القاء شد و بالاترین مورد القای این معنا نیز هست، زمانی بود که پیغمبر اکرم به معراج رفت. خدای متعال این امر را در آنجا و در بالاترین مقام به پیغمبر القاء فرمود. مسأله ولایت علی(علیه السلام) از آنجا سرچشمه می گیرد. 
 
* یک روایت با سندی عالی 
 
در این مطلب، نکات بسیار لطیف، بالا و والای معرفتی وجود دارد که چرا در معراج این معنا به پیغمبر اکرم القاء شد. حالا من روایتی را می خوانم که در همین مورد است. روایت از امام صادق(صلوات الله علیه) است که ایشان از پدر بزرگوارشان امام باقر(صلوات الله علیه) نقل می کنند، ایشان هم از علی بن الحسین زین العابدین(صلوات الله علیه)، آن حضرت هم از پدر بزرگوارش امام حسین(علیه السلام) روایت را نقل می کنند تا به پیغمبر اکرم می رسد. پس سند روایت بسیار عالی و والا است؛ چون در این سند، همه راویان از معصومین(صلوات الله علیهم اجمعین) هستند. 
 
* سخن گفتن رودرروی خدا با پیغمبرش 
 
روایت این است: «قال رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) لَیلَةَ أُسرِیَ بِی إِلَی السَمَاءِ کَلَمَنِی رَبِی جَلَ جَلَالُهُ» پیغمبر اکرم فرمود: در شبی که مرا به سوی آسمان ها بردند، پروردگارم با من سخن گفت. اولاً این شب همان شب معراج است که قرآن کریم می فرماید: «سُبحانَ الَذی أَسری بِعَبدِهِ لَیلاً مِنَ المَسجِدِ الحَرامِ إِلَی المَسجِدِ الأَقصَی »  نکته دیگر این است که ظاهراً این صحبت کردن خدای متعال با پیغمبر، بدون حجاب بوده است؛ چون که «مِن وَراء حجاب» ندارد. 
 
ما در روایات داریم که وقتی خداوند با دیگر انبیایش سخن می گفت به آن ها وحی می کرد و از پس حجاب با آنها ارتباط برقرار می کرد، ولی این سخن گفتن با پیغمبر خاتم و در شب معراج، وحی از ورای حجاب نبود، بلکه خدا رویارو با آن حضرت صحبت می کرد. عبارت «کلمنی ربی جل جلاله» هم همین معنا را درباره کیفیت صحبت می رساند که خداوند در شب معراج یک صحبت رویارو با آن حضرت رسول داشته است. 
 
* بعد از تو، علی(علیه السلام) حجت من است 
 
حال آن سخن چه بود؟ « فَقَالَ یَا مُحَمَدُ!» خدا مرا صدا زد. «فَقُلتُ لَبَیکَ رَبِی» من هم عرض کردم: بله؛ پروردگار من! «فَقَالَ إِنَ عَلِیاً حُجَتِی بَعدَکَ عَلَی خَلقِی». فرمود: علی بعد از تو حجت من بر بندگان است. ببینید مسأله ولایت حضرت از کجا شروع می شود! اصل ماجرای ولایت حضرت از خود خدا شروع می شود. 
 
ریشه و اصل ولایت امیرالمؤمنین بله؛ ما این خبر را هم در روایات داریم که پیغمبر اکرم در ابتدای بعثت، هنگامی که رسالتش را ابلاغ کرد، همان جا فرمود که هرکس که دعوت مرا بپذیرد، او وزیر و جانشین من است. ظاهر این ماجرا این است که قضیه ربطی به حکم و نصب خدا ندارد؛ اما اینها جنبه ظاهری قضیه است و ریشه کار به خود خدا بر می گردد. لذا حضرت رسول می فرماید: «خداوند» به من فرمود که علی بعد از تو بر خلق من حجت است. «وَ إِمَامُ أَهلِ طَاعَتِی» او است که رهبر و پیشوای اهل طاعت من است. «مَن أَطَاعَهُ أَطَاعَنِی وَ مَن عَصَاهُ عَصَانِی». هرکس او را اطاعت کند، مرا اطاعت کرده و هر که او را عصیان کند، مرا عصیان کرده است.
 
* «امر به نصب» در شب معراج 
 
حالا دقت کنید که در اینجا چه فرمانی صادر می شود؛ «فَانصِبهُ عَلَماً لِأُمَتِکَ یَهتَدُونَ بِهِ بَعدَکَ» خدا به پیغمبرش دستور می دهد که «تو او را به عنوان عَلمی برای امتت نصب کن تا مردم بعد از تو، به سبب او هدایت شوند». پس «اصل فرمان نصب» در شب معراج بوده است نه حجۀ الوداع. خوب دقت کنید! 
 
تفاوت «إخبار به نصب» با «دستور به آن» 
 
توجه داشته باشید که ما یک خبر دادن داریم و یک دستور دادن؛ «إخبار به منصب» یک چیز است و «مأموریت دادن برای نصب» مطلب دیگری است. این طور نبود که مأموریت نصب علی (علیه السلام) در حج به پیغمبر اکرم داده شده باشد؛ بلکه این مأموریت در شب معراج به حضرت محول شد.
 
این نکته خیلی ظریفی است که عرض کردم؛ «مأموریت نصب» در شب معراج به پیغمبر اکرم ابلاغ می شود، آن هم بدون واسطه و از ناحیه خود خداوند که علی(علیه السلام) را به این مقام منصوب کن. این خطاب در شب معراج بوده که هیچ حجابی بین پیغمبر اکرم و ربش نبود. این مأموریت در یک مکالمه رویارو بین رب و عبد واگذار گردید. 
 
* تقدِم ولایت بر رسالت 
 
بحث دوم در مورد «رابطه بین رسالت و ولایت» است. اولاً این طور نیست که ولایت یک امر ظاهری باشد، ثانیاً این طور هم نیست که بعضی گفته اند، صرفاً برای رسالت، جنبه کمکی دارد. برخی این معنا را طرح می کنند که «ولایت، عون و کمک رسالت است» حال اینکه مسأله این نیست.
 
خود آیه هم گویای این معنا است که ولایت، نقش محوری داشته و عون و کمک رسالت نیست. این تعبیر دقیق تر و رساتر است که «اصلاً رسالت، برای ولایت جنبه مقدمی دارد». ثقل و سنگینی بحث، به طرف ولایت است نه رسالت. تعبیرهایی که می گوید ولایت به رسالت کمک می کند و ثقل بر روی رسالت است، درست نیست. ثقل در ناحیه ولایت است و رسالت، همچون پلی است تا ما از آن عبور کنیم و به ولایت برسیم. مقصد، ولایت است و رسالت گذرگاهی برای رسیدن به ولایت است. 
 
* همه کارهای پیغمبر، به دستور الهی بود
 
حالا من نکته ای را می خواهم بگویم که ندیده ام کسی روی این مسأله بحثی کرده باشد. شما می دانید تمام اعمالی که پیغمبر اکرم در باب رسالت انجام می داد، همه اش حساب شده و از ناحیه خدا بود. کسی منکر این مطلب نیست که تمام گفتار و اعمال حضرت، همه و همه به دستور الهی بود؛ و چه بسا بسیاری از اعمال پیغمبر اکرم معانی مجسمی بود که مظهر یک سنخ حقایق در خارج بودند. یعنی این رفتارها و گفتارها، ظهور آن معانی بلند حقیقی بود که حضرت دریافته بودند و آن را این گونه ابراز می کردند.
 
نمونه ای از تقدم ولایت بر رسالت
 
مثلاً حضرت در فتح مکه وقتی که می خواست مسأله شرک از نظر ظاهری ریشه کن شود، وارد کعبه شدند و با همراهی علی(علیه السلام) بت ها را بیرون ریختند. این از فضیلت های بسیار بلند حضرت امیر است که وقتی وارد خانه کعبه می شوند، ایشان قدم روی شانه های پیغمبر اکرم می گذارد و بالا می رود تا بت ها را سرنگون کند. ببینید در اینجا رسول، پل و گذرگاهی است برای اینکه ولایت کار خودش را انجام دهد. نقش اساسی مربوط به ولایت است و رسالت گذرگاه است. بنابراین صحیح، این است که عبارت مشهور را بر عکس کنیم و بگوییم «رسالت، کمک ولایت است» نه اینکه ولایت، کمک رسالت باشد. 
 
* امر خدا بود که علی پا بر شانه رسول خدا بگذارد 
 
این عمل و فعل خارجی رسول خدا، اتفاقی نیست که مثلاً دو نفر به هم رسیده باشند و یکی بگوید: تو بالا برو و بت ها را بشکن! تمام این ها حساب شده است. اصلاً پیغمبر اکرم از ناحیه خدا اجازه نداشت که علی(علیه السلام) را نگه دارد تا خودش پایش را روی شانه او بگذارد و بت ها را سرنگون کند. حضرت چنین وظیفه ای نداشت. وظیفه پیغمبر همین بود که از علی(علیه السلام) بخواهد که او بالا رود و این کار را انجام دهد. اینها همه حساب شده بوده و از معانی بسیار بالایی است که گویای حقایقی می باشد که در پشت پرده ظاهر است. همه اینها گویای این حقیقت است که رسالت، گذرگاهی برای ولایت است و این ولایت است که کار اساسی را انجام می دهد.
 
* بررسی یک شبهه؛ پیغمبر، صاحب ولایت و رسالت 
 
در اینجا نکته ای را بگویم که یک وقت اشتباه نشود؛ ممکن است کسی بگوید: مگر پیغمبر اکرم دارای ولایت نبود که شما این حرف ها را می زنید؟ جواب این است که بله؛ پیغمبر اکرم هم دارای ولایت بود و اصلاً حضرت «مجمع دو عنوان رسالت و ولایت» بود، اما نکته اینجا است که ایشان از نظر خارجی، «مظهر رسالت» بود.
 
* چگونگی تشخیص کارهای رسالی و ولایی رسول خدا
 
حال اگر ما بخواهیم در وجود پیغمبر و نسبت به کارهایی که ایشان انجام دادند، تفکیک کنیم و ببینیم که کدام کار مربوط به جنبه رسالت ایشان است و کدام مربوط به جنبه ولایت است، چه باید بکنیم؟ چون ایشان هر دو جنبه را دارند. اما از کجا بفهمیم که این کار مربوط به جنبه رسالت است یا ولایت چه باید بکنیم؟ اینجا است که آن موجودی که مظهر ولایت است، نقش ولایت را ایفا می کند و آن کسی که مظهر رسالت است، نقش رسالت را باید ایفا کند؛ ولو اینکه آن موجودی که مظهر رسالت است، مظهر ولایت هم باشد.
 
لذا در آن روز که باید کار نهایی صورت پذیرد، وظیفه پیغمبر اکرم این است که بایستد و گذرگاه ولایت شود تا ولایت کار اساسی اش را انجام دهد. اهمیت ولایت در این جهت است. 
منبع: روضه نیوز