احترام به پدر و مادر
نخستین فرمان خداوند به لقمان حکیم، پس از آموختن حکمت به وی، این بود که در برابر یک چنین نعمت بزرگ که از خدا به وی رسیده است، شاکر و سپاس گزار باشد، زیرا شکر و سپاسگزاری نشانه معرفت و مقیاس درک و فهم و شایستگی انسان است.
همان طور که باید در برابر نعمت های الهی به وظیفه اخلاقی خود عمل کنیم و با قلب و زبان و یا به کار بردن نعمت های منعم در موارد مناسب، شکر او را به جا آوریم، همین طور باید خدمات کلیه افراد انسان را تقدیر نموده و به نحو مناسب از آنها تشکر کنیم، خواه پدر و مادر باشند، خواه دیگران.
پس از خداوند، بزرگ ترین خدمتی را که بشری درباره بشری انجام می دهد، خدمات ارزنده پدر و فداکاری های مادر است؛ هستی انسان در مراحل بعدی در گرو خدمات ارزنده آنان است و پدر و مادر در دوران بارداری و کودکی، زحمات توان فرسایی را متحمل می شوند ودر حق کودک خود مبذول می دارند، و اگر از طرف این دو باغبان وجود، چنین خدماتی انجام نمی گرفت، نهال وجود تمام انسان ها می خشکید.
به همین مناسبت، قرآن مجید پس از مسأله شکرگزاری خدا، موضوع نیکی بر پدر و مادر را مطرح می کند، تا انسان به بزرگ ترین وظیفه اخلاقی و وجدانی خویش مطلع وآگاه گردد.
اگر خدا را از آن نظر سپاس گزاریم که آفریدگار و مربی و پرورش دهنده ماست، پدر ومادر نیز مربیان دوران کودکی ومراحل نخستین زندگی ما می باشند.
روی این اساس، پیامبران و معلمان و مربیان اجتماع در هر صنف، درخور ستایش و احترامند و تمام طبقات خدمتگزار با اختلافی که از نظر حقوقی وتربیت دارند، همگی از نظر اسلام، عزیز وگرامی اند.
گنج های نهفته در شرق
تعالیم عالی اسلام در تکریم و تعظیم پدران و مادران، از هر نظر بی سابقه است. عواطف و محبت های عمیق و ریشه داری که امروز در جامعه های مشرق زمین، میان فرزندان و اولیا وجود دارد، از هر جهت ستایش پذیر و از دیده جامعه شناسان حائز اهمیت و برانگیزنده اعجاب ملت مغرب زمین می باشد.
امروز در اروپا و آمریکا کانون های گرم خانوادگی، رو به انحلال گذارده، زندگی ها به صورت زندگی ماشینی در آمده است. هنوز فرزندان به حد کامل از بلوغ نرسیده، مطابق تقاضای محیط، حساب خود را از پدر و مادر جدا کرده و دور از محیط والدین زندگی می نمایند و این کار که به عمل غیر انسانی بیشتر شبیه است، زیرا این لفافه که نباید فرزندان سربار والدین باشند و از آغاز بلوغْ خود را برای سختی های زندگی آماده سازند، انجام می گیرد، در صورتی که روح مطلب غیر این است، زیرا تربیت رشدی و فکری فرزندان و آشنا ساختن آنها به رموز زندگی، هرگز نیازی به طرد آنان از کانون گرم زندگی دسته جمعی ندارد، تا رشته عواطف از هم گسسته شود و محیط گرم خانوادگی از بین برود.
امروز روی همین عوامل، دایره خویشاوندی در محیط غرب، از فرزندان تجاوز نمی کند و سایر بستگان از عموها و خاله ها و... در ردیف بیگانگان قرار گرفته اند و این خود یک ضربت مهلک بر اجتماعی است که باید اساس آن را عواطف تشکیل دهد.
اسلام وموقعیت پدران ومادران
راستی کتاب آسمانی در تحکیم اصل حیاتی «عاطفه» که نشاط و لذت زندگی بستگی به آن دارد، حداکثر کوشش را به عمل آورده است وبا تعابیر گوناگون وروشهای ستوده، اساس آن را محکم نموده است.
ولی متأسفانه امروز در اجتماع ما، برخی از مادران هوسباز، پدران عیاش، عملًا اساس عواطف را متزلزل ساخته و با فرستادن فرزندان به شیرخوارگاه، خود را از قید پرورش اولاد راحت کرده اند و در نتیجه، محیط گرم و پر نشاط خانوادگی را به یک محیط سرد دور از مهر و محبت مبدّل نموده اند.
دانشمندان می گویند: شیرخوارگاه اگر چه می تواند تربیت جسمانی فرزندان را به عهده بگیرد، ولی ریشه عواطف را که از دامن های پر مهر و آغوش های گرم پدران و مادران سرچشمه می گیرد، می سوزاند و میوه چنین محیط(شیرخوارگاه) غالباً بچه های خشن، بی رحم و جانی می باشد، و از این رهگذر، بر دشواری های اجتماعْ، مبالغی افزوده می شود.
اهمیت مقام والدین در قرآن، از تعبیرات گوناگون و طرز بیان شیرین آن به خوبی استفاده می شود:
- برای این که فرزندان به اهمیت مقام پدران و مادران متوجه شوند، در سوره های مختلف، نیکی به پدر و مادر پس از پرستش خدا بیان شده است وجمله زیر و مشابه آن در قرآن زیاد است:
«وَقَضی رَبُّک أَ لّاتَعْبُدُوا إِلّا إِیاهُ وَبِالْوالِدَینِ إِحْساناً؛[1] فقط خداوند حکم کرده است که او را بپرستید وبه والدین نیکی نمایید.»
این مضمون در سوره های بقره(2) آیه 83؛ نساء(4) آیه 36؛ انعام(6) آیه 151؛ اسرا(17) آیه 23؛ لقمان(31) آیه 14 با عبارات مختلف تکرار شده است.
- صریحاً دستور می دهد که مسلمانان از هرگونه بذل و بخشش به والدین، خودداری ننمایند و در تمام دوران زندگی از والدین مواظبت کامل به عمل آورند؛ اینک متن آیه ها را در این جا می نگاریم:
«إِنْ تَرَک خَیراً الْوَصِیةُ لِلْوالِدَینِ وَ الْأَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ [2]؛ اگر مالی برجای گذارد، برای پدر و مادر وخویشاوندان به طور پسندیده وصیت کند.»
«قُلْ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَیرٍ فَلِلْوالِدَینِ؛[3] بگو آنچه می توانید درباره پدران و مادران انفاق نمایید.»
«إِمّا یبْلُغَنَّ عِنْدَک الکبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ؛[4] اگر یکی از آن دو یا هر دو در کنار توبه پیری رسیدند، به آنها [حتی] اف مگو.»
- قرآن شیوه رهبران آسمانی و آموزگاران الهی را نقل می کند، که آنان نسبت به پدر و مادر شدیداً احترام می کردند و پس از درگذشت در حق آنها استغفار می نمودند و با ملاحظه آیات زیر، این مطلب روشن می شود:
«وَ بَرّاً بِوالِدَیهِ؛[5] [حضرت یحیی ] نسبت بوالدین نیکوکار بود.»
«رَبَّنا اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَی وَ لِلْمُؤْمِنِینَ یوْمَ یقُومُ الحِسابُ.»[6]
حضرت خلیل الرحمن از خداوند درخواست می نماید که خداوند، او و والدین و مؤمنان را روز حساب بیامرزد.
جامعترین آیه ای که وظایف فرزندان را نسبت به پدران و مادران معین می نماید، آیه 23 و 24 سوره اسراء است که خلاصه آن را در این جا می آوریم:
اول: نیکی به والدین؛
دوم: در دوران پیری از آنها پرستاری نماید؛
سوم: سخنی که موجب انزجار روحی آنهاست نگوید و با کمال احترام با آنها سخن بگوید؛
چهارم: در برابر آنها خاضع و فروتن باشد؛
پنجم: از خداوند برای آنها طلب رحمت و مغفرت بنماید.
از رهبر عالی قدر اسلام و سایر پیشوایان ما روایات زیادی وارد شده است که وظایف فرزندان را در برابر پدران و مادران تعیین نموده است.
قرآن مجید روی اهمیتی که خدمات ارزنده پدر و مادر دارد، پدر و مادر را سفارش می کند و می فرماید: «وَ وَصَّینا الإِنْسانَ بِوالِدَیهِ؛ ما به انسان در مورد پدر و مادر سفارش کردیم.»
سپس علت احترام به مادر را مدلل می کند که در راه پرورش کودک در دوران جنینی ناتوانی های فراوانی را متحمل شده، چنان که می فرماید:«حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلی وَهْنٍ؛ با ناتوانی های روز افزونْ او را حمل کرده و کار او را به پایان رسانیده است.»
مقصود از این جمله، همان دوران بارداری است که دوران متوسط آن حدود 280 روز است و حداکثر توقف طبیعی آن 310 روز، و بالاتر از آن یک امر غیر طبیعی محسوب می شود، و این ناتوانی براثر رشد و نمو جنین است که عارض مادر می شود.
تازه با طی شدن دوران حمل، کار مادر به پایان نمی رسد، بلکه باید دو سال او راشیر دهد، چنان که می فرماید:
«وَ فِصالُهُ فِی عامَینِ». مفسران می گویند: مقصود از این جمله، این است که پس از دو سال او را از شیرباز گیرد. مؤید این تفسیر آیه 233 سوره بقره است که صریحاً دستور می دهد که مادران دو سال به فرزندان خود شیر دهند، چنان که فرموده: «وَ الوالِداتُ یرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَینِ کامِلَینِ؛ مادران دو سال کامل به فرزندان شیر بدهند.» ولی احتمال دیگر دارد که منظور این باشد که در ضمن دو سال او را از شیر باز گیرد، و دیگر لازم نیست که دو سال تمام شیر دهد، زیرا در سوره احقاف(46) آیه 15، دوران حمل و شیردادن را سی ماه قرار داده است؛ چنان که می فرماید: «وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً؛ دوران بارداری و از شیر گرفتن او سی ماه تمام است.»
هرگاه بگوییم: این آیه فقط راجع به فرزندانی است که حداقل حمل آنها شش ماه است که بر سر شش ماه متولد می گردند، در این صورت، این نوع کودکان با طی کردن دوران 24 ماه شیرخوارگی، سی ماه تکمیل می گردد.
ولی اگر بگوییم که این حد، یعنی سی ماه، منحصر به فرزندانی نیست که در حداقل حملْ به دنیا می آیند، بلکه یک قانون عمومی است، برای عموم فرزندان، خواه شش ماهه، یا نه ماهه، در این صورت هرگاه بچه در رحمْ کم بماند به جبران این که کمتر در رحم مانده است، بایست دو سال تمام شیر بخورد و اگر بچه سر نه ماه چشم به دنیا گشود، برای این که دوران بارداری و شیرخوارگی نبایست بیش از سی ماه باشد، باید بچه را، سر 21 ماه از شیر بازگرفت، تا مدت دو دوران او بیش از سی ماه نباشد.
بنابراین می توان احتمال دوم را در جمله «وَ فِصالُهُ فِی عامَینِ» تقویت کرد که منظور این است که در ضمن دو سال باید فرزند را از شیر بازگرفت، خصوصاً که غلبه با بچه هایی است که در حد متوسط طبیعی که همان نه ماه است، چشم به جهان می گشایند؛ از این جهت نمی توان آیه «وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً» را حمل برافراد غیر غالب نمود.
پی نوشت ها:
[1] اسراء(17) آيه 23.
[2] بقره(2) آيه 180.
[3] همان، آيه 215.
[4] اسراء(17) آيه 23.
[5] مريم(19) آيه 14.
[6] ابراهيم(14) آيه 41.