حجت الاسلام پناهیان : اصلی ترین عامل نشاط محبت اهل بیت (ع) است
وارث: مراسم وداع با ماه مبارک رمضان با سخنرانی حجت الاسلام پناهیان و مداحی حاج مهدی سماواتی در حسینیه آیت الله حق شناس برگزار شد.
در ادامه خبر متن سخنان حجت الاسلام پناهیان را می خوانید:
گاهی بیش از حد مشغول فعالیت های روزمرۀ خودمان می شویم. این فعالیت ها شامل برطرف کردن موانع و فراهم کردن مقدمات برای رسیدن به اهدافی است که دانه دانه مقابل انسان ایجاد می شوند. هر کسی درگیری های خاص خودش را دارد، این درگیری ها که شامل رفع موانع و ایجاد مقدمات است آنقدر انسان را سرگرم می کند که انسان از حال خودش غافل می شود. این افراد معمولا به ورزش و تفریح نمی پردازند و وضعیت روحی خود را تشخیص نمی دهند. کار زمان دارد.
ما باید مراقب حال خودمان باشیم، اگر ما مراقب حال خودمان نباشیم کس دیگری مراقب حال ما نیست.
هرکس باید از حال خودش مراقبت کند. ما اگر بخواهیم مراقب حال خودمان باشیم، یکی از احوالی که بایداز آن مراقبت کنیم نشاط ماست. متاسفانه بیشتر کسانی که حواسشان به این موضوع نیست جوانان هستند. چون آنها انرژی دارند؛ متوجه نیستند که دارند نشاط خود را نابود می کنند. جوان موجودی پرانرژی است و راحت به هیجان در می آید. نمی فهمد که وقتی خالی بندی می کند، خودش را نابود می کند. دروغ استرس می آورد؛ استرسی که نابود کننده است. نگاه حرم و موسیقی بی ربط اعصاب آدم را خراب می کند. جوان چون خودش انرژی دارد متوجه نیست؛ وقتی متوجه می شود که خیلی دیر است و برایش هیچ چیزی باقی نمانده است.
مسن تر ها بهتر می توانند مراقب حال خودشان باشند، چون نشاطتشان کاهش پیدا می کند، لطمه که می خورند زود متوجه می شوند که این انرژی بازسازی اش طول می کشد. ولی در دوران جوانی انسان اینگونه نیست.
مراقب باشیم نشاطمان از دست نرود و گول خوشی های الکی را نخوریم. فرح از روی غفلت پیدا نکنیم. فرح از روی غفلت به معنای الکی خوش بودن و افتادن در اندوه بسیار عمیق تر و از دست دادن انرژی است. در فرح از روی غفلت خنده هم انرژی انسان را از دست می دهد. باید مراقب حال خودمان باشیم تا نشاط خود را از دست ندهیم.
اگر یک لحظه دیدید غم به دل شما نشست، به طبیب مراجعه کنید. نزدیک ترین طبیب کتابی هست که باید آن را در کتابخانه تان داشته باشید. حتما به آن مراجعه کنید. این کتاب دو اسم مشهور دارد. قرآن کریم و قرآن مجید. هرکدام را که بگیرید قبول است. در قفسه کتابخانه بالاسرتان باشد. این کتاب را بردارید و آنقدر بخوانید تا حالتان خوب شود. خدا فرموده است قرآن شفاء است، رحمت است. "ما قرآن را شفاء و رحمتی برای مومنین نازل کردیم."
درمان دوم یک قرص است. این قرص را تا روزی هفتصد مرتبه می توانید استفاده کنید. به خصوص اگر کسی اندوه زیادی در دلش نشسته است. بی ضرر است و عوارض جانبی ندارد. بدون آب هم هست. این قرص "استغفرالله ربی و اتوب الیه" است. کلا بگویید خدایا ببخشید. کلا بگویید خدایا اشتباه کردم. کلا یک اشتباهی کرده ام که الان حالم گرفته است! به خاطر همان می گویم اشتباه کردم. تا دیدید صبح که بیدار شده اید حالتان گرفته است، بگویید خدایا اشتباه کردم. من را ببخش. استغفار اندوه را از دل انسان می برد. یک قرص دیگر نیز هست. وقتی حضرت آدم دلش گرفته بود، جبرئیل آمد و گفت این ذکر را بگو تا دلت باز شود. "لاحول و لا قوة الا بالله العلی العظیم"
حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداه به شخصی این ذکر را دادند. آن شخص نزد صاحب دلی رفتند و گفتند من نتوانستم از حضرت بپرسم چرا این ذکر را دادید. صاحب دل گفت: تو چند مشکل بزرگ در زندگی ات داری. آقا تو را دیده و گفته این ذکر را بگو تا اذیت نشی.
انسان باید مراقب نشاط خودش باشد، نشاط که از دل برود خدا از انسان بدش می آید. خدا ناراحت می شود و ابواب رحمت بسته می شود. قران می فرماید: "إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً"(معارج 20). وقتی شر به انسان می رسد شروع به جزع و فزع می کند. ولی نباید اینطور شود. ما همیشه باید حال خود را مراقبت کنیم. وقتی می خواهیم حالمان بد نشود، دنبال علل و عوامل بدحالی و خوشحالی هم بگردیم. حب الدنیا و حسادت و حرص و ترس از عوامل بدحالی است که در جلسات قبل به طور کامل گفته شد. به بیان عوامل خوشحالی جدا از ذکرهایی که به عنوان درمان گفتیم می پردازیم.
چرا اسم ذکر را دارو گذاشتیم؟ چون آمده است: "یا من اسمه دواء و ذکره شفاء و طاعته غناء."
ذکر شفا است. انسان شفا یافته اگر طاعت کند، به غنا می رسد. ولی انسان مریض هرچقدر بدود به جایی نمی رسد. طاعت انسان شفا یافته اثر دارد.
تا دلتان گرفت استغفار کنید و لا حول و لا قوه الا بالله بگویید و از خدا تمنای نشاط کنید.
برای عوامل عمیق تر و پایدارتر برای نشاط باید چه کنیم؟
هدفی را انتخاب کنید تا به آن برسید. اهداف اصلی زندگی تان را اهدافی انتخاب کنید که قطعا به آنها خواهید رسید. گاهی اوقات خدا نگاه می کند ببیند چه چیزی را دوست داری تا آن را بگیرد! این تلخی دنیاست و البته روش رشد آدم است. امیرالمومین علیه السلام بالای سر عمار آمدند. هنگام آمدن شعری را می خواند. می فرمودند: ای دنیا من با تو چه کردم که به هرکس علاقه پیدا کردم آن را از من می گیری و اشک می ریختند. کار دنیا این است. مواردی که احتمال دارد به آنها نرسی را زیاد جدی نگیر.
یکی از اهداف بسیار عالی و نشاط بخش "تقرب الی الله" است. دیگری تقاضای هدایت است. "اهدنا الصراة المستقیم". خدا در زمینه هدایت کم نمی گذارد. اصلا نمی فرماید مصلحت نیست! خداوند همه چیز را آفریده است تا هدایت کند. قرآن می فرماید: "الذی اعطی کل شی ء خلقه ثم هدی"(طه 50). در سوره حمد هدایت دعای واجب مستقیم ما در قرآن است. هرروز واجب است در همه نمازها بخوانیم. دعای دیگر دوست داشتن ما توسط امام زمان عجل الله تعالی است.
در خطبه شریف همام حضرت علی علیه السلام می فرمایند: "و نشاط فی الهدی". مومن در امر هدایت نشاط پیدا می کند. مومن از رسیدن به نتیجه خوشحال نمی شود، از انجام تکلیف خوشحال می شود. در این خطبه عوامل شادی بسیاری آمده است. یکی انجام تکلیف و دیگری پیدا کردن تکلیف است. ولی می فرماید پیداکردن تکلیف نشاط بیشتری می آورد.
اهداف خود را زیبا انتخاب کنیم و بگذاریم آنها شادمان کنند.
روایت داریم: "یصبح فَرِحاً بِما اَصابَ مِنَ الفَضْلِ وَ الرَّحْمَةِ". مومن صبح که از خواب بیدار می شود، از فضل و رحمت خداوند خوشحال است.
از موارد دیگری که در آیات تاکیده شده است که عامل خوشحالی مومن است، دیدن برادران دینی است. انسان خودخواه از دیدن برادر مومن خوشحال نمی شود! انسان بی نور، وقتی نور برادر مومن خودش را ببیند حال نمی آید. نورانی چو نورانی ببیند خوشش آید! امیرالمومنین علیه السلام می فرماید مردم وقتی انسان هایی با تقوای فوق العاده ویژه را می بینند، می گویند اینها قاطی کردند! حضرت می فرماید: بله اینها با یک موجود باعظمتی قاطی کرده اند.
اینهایی که قاطی کرده اند وقتی همدیگر را می بینند، خوشحال می شوند. جالب است بدانید در روایات داریم که وقتی این برادران دینی که از دیدن آنها خوشحال می شوید را می بینید، به آنها بگوییدکه دوستشان دارید.
یکی از عوامل نشاط در این دنیا خواندن نماز شب است.
اما آن چیست که از همه ی امور در این دنیا لذت بخش تر است؟
بشنو از نی چون حکایت می کند/ از جدایی ها شکایت می کند
کز نیستان چون مرا ببریده اند/ از نفیرم مرد و زن نالیده اند
مولوی می گوید از زمانی که ما را در آن دنیا از خدا جدا کردند نالانیم، تا زمانی که به وصال حضرت حق برگردیم. انسان در زجر است تا به خدا برسد.
آیا ما انسان ها محکومیم که در زجر باشیم تا به خدا برسیم؟
خدا یک راه تنفس برای ما قرار داده است. ای انسان تا زمانی که به من نرسیدی مجبور نیستی زجر بکشی: " أَيْنَ وَجْهُ اللَهِ الَّذِي يَتَوَجَّهُ إلَيْهِ الاوْلِيآءُ " خدا وجه الله را قرار داده تا ببینی و دلت آرام بگیرد. امام زمانت را ببینی تا نشاط پیدا کنی. هرکس که عاشق ملاقات خداست، وقتی امام زمان را ببیند خوشحال می شود. روایت داریم: اگر امام زمانت را ندیدی و دلت تنگ شد، یک عالم ربانی و عارف صمدانی را ببین که بوی امام زمانت را بده و خوشحالت کند.
محبت اهل بیت علیهم السلام عامل نشاط است. اگر اهل بیت را دوست نداشته باشیم چیزی نداریم که به خاطرش شاد شویم. چیزی نداریم که عشقمان باشد. چون نمی شود به چیزی آنقدر دل بست.
روایت داریم که روزی ابی بصیر نزد حضرت رفت. عن أبی بصیر قال: دخلت علی أبی عبد الله (ع) و معی رجل من أصحابنا فقلت له: "جعلت فداك یا ابن رسول الله! إنی لاغتم و أحزن منغیر أن أعرف لذلك سببا". فقال أبو عبد الله (ع) : "إن ذلك الحزن و الفرح یصل إلیكم منا لانا إذا دخل علینا حزن أو سرور كان ذلك داخلا علیكم لانا و إیاكم من نور الله عز و جل."
ابی بصیر می گوید: فدايت شوم، يا بن رسول اللّه ! من [گاه ]بدون آن كه بدانم دليلش چيست غمگين و اندوهناك مى شوم ! حضرت فرمود : آن غم و شادى از ما به شما مى رسد ، زيرا اگر اندوهى يا سرورى به ما رسد بر شما نيز وارد مى شود؛ چون ما و شما از نور خداوند عزّ و جلّ هستيم.
شخصی نزد امام صادق علیه السلام نشسته بود، خواست صلوات بفرستد. به جای این که بگوید و آل پیامبر، گفت و اهل بیت پیامبر. امام فرمودند چرا اینطور صلوات فرستادی؟ گفت مگر فرقی دارد؛ شما اهل بیت پیامبر صلوات الله علیه هستید. امام فرمود: وقتی می گویید اهل بیت یعنی پنج تن؛ سه امام اول را در بر می گیرد؛ چون مصداق اصلی اهل بیت آنها هستند. ولی اگر بگویید آل، هم ما امامان بعدی و هم شما شیعیان را در بر می گیرد. از امامان روایت داریم: شیعتنا منا.
/الف.ب728