اين دل شده هيأت اباعبدالله(4)/جـامه بـر تـن میکنـد امّـا سیاه!
باز چشم شـیعه گـریان میشود
شـیعه دیگـر بـار نـالان مـیشود
کشتــزار رُخ ز اشــک بــی امان
آبیــاری میشــود از آن خــزان
دسـتها بر سینــهها بی اختیـار
از غـم سـالار دیـن گـردد نثـار
شیعه را بر لب مدامست ، آه ! آه !
جـامه بـر تـن میکنـد امّـا سیاه
بـاز هـم مـاه محـرّم میرسـد
مـاه حُـزن و درد و مـاتم میرسد
روز عاشورا نه مـاتم در زمین
عرش حق را بیش ازین غوغا ببین
نوحه خوان جبریل و جمع عرشیان
اشک میریـزد و هم بر سـر زنان
شیعه ! در سوگ حسین آگاه باش
به عمل در محضرش همراه باش
چون عمل آوردهای بر سینه زن
گریه کـن آبـی بر آن آیینه زن
شستشـو ده زآینـه زنــگار را
ده تســلّی با عــزایت یـار را
قطرهی اشکی که از دل میچکد
از دلی بیــدار و قابــل میچـکد
روز محشر نیست آن دل در هراس
چون عزا را در خور او داشت پاس
شیعه ! خـود را بر عزا آمـاده کن
یاد آن جـان بر رضـایت داده کن
داستــان کــربلا آور بــه یــاد
کن نظر بر کاف، ها ، یا ، عین ، صاد
کـاف اشــارت میکنـد بر کـربلا
تا کُنـد اعمـال دشمــن بـر مَـلا
ها ، هلاک اهل بیـت عترت است
یا ، یزیـد بی حیـا و غیـرت است
عین یـادی از عطشهای حسین
صـاد باشـد صبـر والای حسین
ای حسین، ای وای بر قوم لعین
با تو رفتـاری نمـودند این چنین
کربلایت گـرچه سختیها رسـاند
همچو حـرّ از نـار بر جنّت کشاند
کربلایت پرچم صبـر است و درد
کربلایت سـاحتِ مـردانِ مـرد
کربلایـت داستـان بنـدگی است
قصّهی ایثار و خود افکندگی است
کربلایـت مسلـخ قربـانی است
کربلایـت جای جان افشانی است
گر که ابراهیـم اسماعیـل داد
کربـلا هفتـاد و دو هابیـل داد
ای که در تو خون زهرا جاری است
خـون تو احیـاگر دینـداری است
دین اسلام از محمّد جـان گرفت
از تو باقی مانـد و پشتیبان گرفت
حق همی خواهد تو را بیند قتیل
گامها محکـم کنی در ایـن سبیل
«سیدمهدی صدرالحفاظی»