به مناسبت هشتم شوال / نه حتی یک شمع...
وارث: دل نوشته ای به مناسبت هشتم شوال، سالروز تخریب قبور مطهر ائمۀ بقیع :
دیدن عکسی در یکی از نرمافزارهای پیامرسان گوشی که از طرف دوستی برایم ارسال شده بود، بهانهای شد برای نوشتن این متن...
عکسی از قبرستان بقیع به همراه یک مصراع شعر:
گنبدی نیست درآنجا و نه حتی یک شمع...
پایین عکس هم متنی کوتاه در تسلیت سالروز تخریب حرم ائمه بقیع علیهم السلام
غربت عجیبی داشت این عکس و شعری که بر آن نقش شده بود، نه حتی یک شمع...
نه! واژه غربت نمیتواند بازگو کند حس و حال جاری بر این عکس را، غربت واژه کوچکیست برای توصیف این همه مظلومیت و این انتخاب واژه زمانی سختتر میشود که تو به خودت میآیی و میبینی یک گوشه نشستهای و نهایتِ کاری که میکنی به اشتراک گذاشتن این عکس در یکی دو گروه است و فرستادنش برای چندتایی از دوستانت؛ تازه آن هم اگر حوصله داشته باشی و کارهای ریز و درشت دیگرت وقت برای چنین کارهایی بگذارند. در غیر اینصورت که به چند ثانیه نگاه کردن به عکس و تاسف خوردن بابت اتفاقاتی که افتاده بسنده میکنی و آن را به خاطراتت میسپاری.
میتوانم به جرئت بگویم که در 90 درصد اوقات حالت دوم اتفاق میافتد و ما حتی زحمت به اشتراک گذاشتن این قبیل عکسها را هم به خودمان نمیدهیم...
گاهی با خودم فکر میکنم که اگر این بار ندای "هَل مِن ناصر یَنصُرنی" از امام زمانم به گوش رسید، چه خواهم کرد؟ لبیک میگویم ندایش را...؟
منی که حتی به اندازه به اشتراک گذاشتن یک عکس و محکوم کردن ظلمی که بر پدرانش روا شده، همراهش نبودهام؟
که ای کاش همه چیز در یک عکس خلاصه نمیشد و فردای آن روز همه چیز را به فراموشی نمیسپردیم تا سال بعد...
که ای کاش هر کدام ما بر هر مسندی که هستیم، سهم کوچکی داشته باشیم در بازتاب این ظلمی که نمیشود ساده از کنار آن گذشت...
که اگر اهل قلمیم، اگر مستندساز و یا فیلمسازیم، اگر دستی بر آتش هنرهای تجسمی داریم و خلاصه به هر نحوی که میتوانیم، صدایمان را به گوش همگان برسانیم:
که در کجای دنیا بیاحترامی به مقبره بزرگان یک دین و آئین مرسوم است؟
که انجام چنین کارهای وحشیانهای را کدامین عقل سلیم میپذیرد؟
که تخریب یک اثر تاریخی (حتی فارغ از جنبه مذهبی آن) کار کدام جاهلانی میتواند باشد؟ (مگر نه اینکه در عصر ما یکی از منابع مهم تاریخ و شناخت اقوام و ملل گذشته، آثاری است که از آنها بر جای مانده؟ پس انجام چنین اعمالی جز از نادانان و بیخردان برنمیآید)
...ای کاش همه چیز در یک عکس خلاصه نشود و لازم نباشد که فردا سراغ این حرفها را از خاطراتمان بگیریم.
نویسنده: فاطمه میرزایی