شوخی مادر شیخ انصاری (ره) با فرزندش
وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً كَرِيمًا اسراء/23
با پدر و مادر خود به نیکی سخن بگو
حکایت؛ عادت شیخ انصاری این بود که در بازگشت از جلسه تدریس، نزد مادر می آمد و برای دلجویی از آن پیرزن با وی گفتگو می کرد، و از اوضاع زندگی مردم می پرسید.
مقداری مزاح می کرد تا مادر را می خنداند سپس به اطاق مطالعه و عبادت می رفت.
روزی شیخ به مادر گفت: دوران کودکی ام را به یاد داری که مشغول علوم مقدماتی بودم و مرا برای انجام دادن کارهای منزل به این سو و آن سو می فرستادی؛ ولی من پس از فراغت از درس و مباحثه آنها را آنجام می دادم و به منزل می آمدم و شما خشمگین می شدی و می گفتی: اجاقم کور است؟اکنون هم اجاقت کور است؟
مادر از روی مزاح گفت: بله! الان هم، همانطور است؛ زیرا آن وقت، به کارهای منزل نمی رسیدی و اکنون هم که به مقامی رسیده ای به سبب احتیاط زیادی که در صرف وجوه شرعی می کنی، ما را تحت فشار قرار داده ای! 1
گــر از عــهــد خــردیـت یــاد آمــدی که بیچاره بودی در آغوش من
نکردی در این روز بر من جفا که تو شیر مردی و من پیرزن 2
1. با اقتباس و ویراست از کتاب روزنه هایی از عالم غیب
2. سعدی
/110 20 01 307