حجت الاسلام پناهیان : احدی را به امر ولایت دعوت نکنید/ امامان ما می‌ فرمایند، باید تیکه بیندازیم و فرار کنیم!

کد خبر: 38465
مراسم صبح شهادت امام صادق علیه السلام در حسینیه آیت الله حق شناس با سخنرانی حجت الاسلام پناهیان و مداحی حاج مهدی سماواتی و کربلایی محسن عسکری برگزار شد.

وارث: مراسم صبح شهادت امام صادق علیه السلام در حسینیه آیت الله حق شناس با سخنرانی حجت الاسلام پناهیان و مداحی حاج مهدی سماواتی و کربلایی محسن عسکری برگزار شد.

در ادامۀ خبر متن سخنان حجت الاسلام پناهیان را می خوانید:

حجت الاسلام پناهیان : احدی را به امر ولایت دعوت نکنید/ امامان ما می‌ فرمایند، باید تیکه بیندازیم و فرار کنیم! 

در اواخر عمر شریف امیرالمومنین علی علیه السلام، در همان دورانی که بحث حضور برای ادامۀ جنگ با معاویه بود، حضرت در بین اصحابشان یک سخنرانی کردند که در آن رازهایی را از ماجرای ثقیفه و غصب شدن حقشان بیان کردند. شیعیان خاص حضرت که تعدادشان کم بود خیلی خوشحال شدند که حضرت بالاخره این حرف ها را زدند. گروه کثیری از مردم، که جزء اصحاب حضرت بودند ولی تازه شیعه شده بودند، (در تاریخ گفته شده ماه های آخر تازه جمع شیعیان امام در حال زیاد شدن بود، چون خیلی ها اصلاً ماجرا را نمی دانستند و از غدیر خبر جدی نداشتند) به شهادت رسیدند. سی هزار نفر در رکاب امام علی علیه السلام به شهادت رسیدند ولی چه تعداد از آنها می‌ دانستند که قضیه چیست، اصلاً معلوم نیست. چون خیلی ها صریحاً می‌ کفتند که معاملۀ ما با شما، مانند معاملۀ ای است که با سه خلیفۀ قبل داشتیم. جو خیلی سنگین بود. آنقدر که در طول تاریخ ائمه علیهم السلام کمتر مصائب حضرت زهرا سلام الله علیها را ذکر کردند.

اباعبدالله الحسین علیه السلام در کربلا و ماجرای عاشورا از اول قیام تا آخر، هیچ وقت نفرمودند که امام زمانتان را یاری کنید. بحث این است که پسر دختر پیامبر شما، تنهاست. اهل بیت پیغمبرتان را یاری کنید. والا بحث طلب نصرت یک امام از امت در میان نبوده است.  غربت در این حد سنگین بوده است. حتی روز عاشورا که امام حسین علیه السلام شمشیر کشیدند تا از حق دفاع کنند، این حق به این روشنی، بیان نشد. چون جایی برای بیان نبود. کار به جایی رسید که در زمان امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام، با مقدمه چینی های امام باقر علیه السلام، امام صادق علیه السلام توضیح در این باره را کامل کردند. بعد از امام صادق علیه السلام هم توضیح کامل داده شده بود. البته ائمه علیهم السلام بعد از امام صادق علیه السلام بحث را کامل تر کردند. به طور مثال، جمع بندی زیارت جامعه که توسط امام هادی علیه السلام ارائه شده است. شاید اگر قرار بود مردم چیزی مانند زیارت جامعه از امام صادق علیه السلام دریافت کنند، ظرفیتش را نداشتند.

بی دلیل نیست که امام چهار هزار شاگرد داشتند ولی می‌ فرمودند من پنجاه نفر نیاز دارم تا قیام کنم. معلوم می‌ شود که هنوز پنجاه نفر نشده است.

بحث سر موضوع ولایت را، امام صادق علیه السلام به اوج رساندند. زمانی که جامعه اسلامی تازه یک حرف هایی را می‌ فهمد، می‌ فهمد ماجرا چه چیزی بوده است.

این مردم هیجان زدۀ مومن هر چند در مسیر ابتدایی تربیت، یک رفتارهایی از خود نشان می‌ دادند. رفتارهایی که بد هم نبود، شاید شتاب زده و هیجانی و عجولانه برای دعوت دیگران بوده است.

یک ویژگی در آن زمان که به این هیجانات میدان داده بود، اختلاف بین بنی العباس و بنی مروان و بنی امیه بود. بنی العباس به نفع بنی هاشم می‌ جنگیدند و شعار می‌ دادند. مصداق بنی هاشم هم خود اهل بیت علیهم السلام بودند.  پس فضا باز شده بود. به دلیل همین فضای باز می‌ توانند برای امام صادق علیه السلام تبلیغ کنند و تعلیم بدهند و از طرف دیگر مردم هم مقداری آزادی احساس می‌ کنند. از امام صادق علیه السلام روایت داریم: شخصی به نام ثابت بن سعید می‌ گوید من خدمت امام بودم. ایشان فرمودند: "کُفُّوا عن الناس". با مردم چی کار دارید؟ از مردم دست بردارید. پرسید: سر چه چیزی؟ فرمودند: "لا تدعوا أحداً الی أمرکم". احدی را به امر ولایت دعوت نکنید.  

اگر بخواهیم به این سخن عجیب امام صادق در زمان ما توجه شود، بسیار تامل برانگیز است.

این سخن نتایجی دارد. برای جدی تر گفتن این کلام به ادامه روایت می‌ پردازیم. در ادامه روایت می‌ فرماید: " فو اللّه لو ان أهل السماوات و أهل الأرضین اجتمعوا علی أن یهدوا عبداً یرید اللّه ضلالته ما استطاعوا علی أن یهدوه، و لو أنّ أهل السماوات و أهل الأرضین اجتمعوا علی أن یضلّوا عبداً یرید اللّه هدایته ما استطاعوا أن یضلّوه، کفّوا عن النّاس و لا یقول أحد: عمّی و أخی و ابن عمّی و فانّ اللّه اذا أراد بعبد خیراً طیب روحه فلا یسمع معروفاً الّا عرفه و لا منکراً أنکره، ثمّ یقذف اللّه فی قلبه کلمة یجمع بها أمره." اگر تمام زمین و آسمان جمع شوند تا بخواهند یک نفر را هدایت کنند نمی توانند، اگر خدا نخواهد.

اگر نماز خوان قلابی، لایق نباشد می‌ توانیم او را تربیت کنیم، ولی اگر کسی ولایت مدار قلابی باشد، نمی توانیم به این سادگی درست کنیم.

می‌ توانیم شخص را به راحتی متقاعد کنیم که دروغ نگوید.

 شخصی که خبث باطن دارد، مثلاً  ابلیس، کسی بود که نماز عالی می‌ خواند. شش هزار سال نماز خوانده بود که مقبول بود. شش هزار سال عبادت، معلوم است که حداقل تا آن زمان غیرمقبول نبوده است. ولی این فرد هنوز باطن خودش را صاف نکرده است، پس در قیامت به جهنم می‌ رود. چون خبث باطن دارد. خبث باطن را از آن جا می‌ فهمیم که ولایت را نپذیرفته است.

عجیب ترین امر معنوی که یک انسان می‌ تواند بپذیرد، امر ولایت است. اینقدر این موضوع عجیب است که حضرت می‌ فرماید احدی را دعوت نکنید. اگر تمام زمین و آسمان جمع شوند تا بخواهند یک نفر را هدایت کنند نمی توانند. اگر همه آسمان و زمین هم جمع شوند تا بخواهند کسی را گمراه کنند، نمی شود.

مسالۀ پذیرش ولایت بسیار پیچیده است. امام در ادامه روایت درباره نحوه برخورد با این مساله می‌ فرمایند: "کفّوا عن النّاس و لا یقول أحد: عمّی و أخی و ابن عمّی" کسی نباید بگوید آخر این عمو یا برادر یا پسرعمو یا همسایه من است.

حضرت در ادامه، دلیل این موضوع را اینگونه مطرح می‌ کنند: "و فانّ اللّه اذا أراد بعبد خیراً طیب روحه فلا یسمع معروفاً الّا عرفه"

 وقتی خداوند برای کسی خیر بخواهد، روحش را پاک می‌ کند. هر حرف درستی را بشناسد، تأیید می‌ کند.

مثلاً وقتی می‌ خواهی هیأت بروی (به عنوان مثل عرض می‌ کنم، نه آنقدر هم سفت و محکم) بریم هیات...حالا ببینم.. باشه باشه به کارت برس.

اصرار نکن دیگر. نیومد، نیومد. یک بار گفتی بس است. برو!

هیأت را مثال می‌ زنم. ممکن هم هست یکم دیگر او را قلقلک بدهی، بیاید و سعادتمند شود و از همۀ ما جلو بزند. ولی کمی که قلقلک دادی، دیگر بیشتر سعی نکن. مجلس اهل بیت علیهم السلام را خراب نکن.

در ادامه می فرماید: "و لا منکراً أنکره، ثمّ یقذف اللّه فی قلبه کلمة یجمع بها أمره" و هر حرف غلطی که بشنود، انکار می‌ کند. خداوند در قلب همچین آدمی کلمه ای را قرار می‌ دهد که مساله اش را برطرف می‌ کند.

بعضی ها دنبال بهانه می‌ گردند تا ضد ولایت شوند. بعضی ها می‌ گویند مگر ولایت فقیه را در قرآن نوشته است؟ مگر ولایت ائمه هدی علیهم السلام را در قرآن نوشته است که ولایت فقیه را نوشته باشد؟! بله انسان با تفسیر، به ولایت فقیه می‌ رسد. خداوند نام علی بن ابی طالب علیه السلام را که بدون تفسیر در قرآن نیاورده است. در شبکه های ماهواره ای وهابی رسماً می‌ گویند اگر واقعاً علی بن ابی طالب...، خب اسمشان می‌ آمد. دلیل نیامدن این است که هرکس که نمی پذیرد، نپذیرد! خداوند جای بهانه گرفتن را گذشته است! می‌ گوید امر تبلیغ دین باید به گوشش بخورد!

تبلیغات در جهت دین زیاد اصالت ندارد. انتظار زیادی از تبلیغات نداشته باشید. خودتان خوب و ولایت مدار باشید، نورتان کار می‌ کند. اگر صدای مجلس شما به کسی رسیده باشد، کار می‌ کند. همین کافی است. باید صبر کنید. وگرنه قدرت نطق ائمه علیهم السلام خیلی بهتر از ما بود.

امامان ما می‌ فرمایند، باید تیکه بیندازیم و فرار کنیم! یک چیزی را بگوییم که به گوش طرف خورده باشد! کافی است. گاهی از اوقات هم بحث کلامی می‌ کنیم و استدلال می‌ آوریم و جلوی کفر را می‌ گیریم، درست است. ولی اصرار برای هدایت نباید داشت. خداوند در قرآن می‌ فرماید: "انک لا تهدی من احببت" (قصص 56) پیغمبر من تو نمی توانی هدایت کنی هرکسی را که دوست داری. در جای دیگر می‌ فرماید: "ما انزلنا علیک القران لتشقی" ما قرآن را نازل نکردیم که تو را به سختی بیندازیم. تو نزدیک است خودت را بکشی! جای دیگر قرآن دارد: "زرهم". ولشان کن. در جای دیگری می‌ فرماید: "أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ". باور این موضوع خیلی سخت است.

 یک حقیقتی وجود دارد به نام خبث باطن. چیزهایی که ما ازخوبی ها و بدی های مردم می‌ بینیم، همه ظاهری است. ان شاءالله گناه های ما همه ظاهری باشد و خوبی های باطنی مان بیشتر از خوبی های ظاهری مان باشد.


/1102101306

حجت الاسلام پناهیان : امام صادق علیه السلام: احدی را به امر ولایت دعوت نکنید/ امامان ما می‌ فرمایند، باید تیکه بیندازیم و فرار کنیم!