حجت الاسلام پناهیان: چرا امام رضا(ع) مانند امام حسین(ع) قیام نکرد
وارث: مراسم شب میلاد امام رضا علیه السلام با سخنرانی حجت الاسلام پناهیان و مداحی حاج سعید حدادیان،کربلایی محمدحسین حدادیان ،کربلایی وحید یوسفی و دیگر ذاکرین اهل بیت علیهم السلام در مهدیه امام حسن مجتبی علیه السلام برگزار شد.
موقعیت اجتماعی امام رضا علیهالسلام
این مقام و منزلتی که امام رضا علیهالسلام از لحاظ مادی در میهن اسلامی ما دارند و در این جامعه ایمانی چنان بارگاه باشکوهی دارند شبیه وضعیتی است که حضرت در زمان حیات داشتند. خاص بودند و موقعیت باشکوهی داشتند. در این باره چند سند هست که ذکر می کنم. انگار امام رضا علیهالسلام تقدیرشان بر این بوده است که در حیات و پس از حیاتشان جایگاه پر رونق و باشکوهی داشته باشند. اباعبدالله الحسین علیهالسلام تقدیرشان این بود که دوران حیاتشان با اوج غربت و در اوج مظلومیت به پایان رساندند اما بعد از شهادت اوج محبوبیت تقدیرشان بود. هر کدام از ائمه علیهم السلام به نوعی تقدیرشان رقم خورد. این صحن و سرا جلوۀ کوچکی از اقتدار امام رضا علیهالسلام است. در زمان حیاتشانو نمونه هایی را عرض کنم:
امام رضا علیهالسلام قبل از روی کار آمدن مامون این اقتدار را داشتند به حدی که علنی دعوت به ولایت می کردند در حالی که امامان قبل از ایشان به هیچ وجه این کار را نمی کردند. فردی به هارون گفت علی بن موسی علیهالسلام دارد راحت به ولایت دعوت می کند، چرا با او کاری نداری؟ هارون گفت: شهادت امام کاظم علیهالسلام برای هفت پشت من بس است. من دیگر با این خانواده کاری ندارم. از بس از این شهادت ضربه خورده بود. طبیعتا می دانستند این مساله را. راحت می تواند صدای خود را به همه برساند. هفت امام مقدمات را انجام دادند و رساندند به امام رضا علیهالسلام. امام دارد ماجرای غدیر را علنی می کند. علی علیهالسلام در روز غدیر که جمعه بوده است در یکی از سالگردهای عید غدیر خوانده بودند و مردم را به عید گرفتن و جشن گرفتن در عید غدیر تشویق کرده بودند. آن خطبه از زبان مبارک امام رضا علیهالسلام برای ما نقل شده است. سخنان امیرالمومنین علیهالسلام از غدیر را امام رضا علیهالسلام برای ما نقل کرده است. امام رضا علیهالسلام شاید بلندترین معارف در باب جایگاه ولایت را برای ما بیان کردند که در حدیث شریفی در تحف العقول به تفصیل آمده است. مسائل سیاسی ولایت را صریحا بیان می کنند.
به امام می گفتند که اگر علنی به امامت دعوت کنید هارون به شما ضربه خواهد زد. امام می فرمودند: همانطور که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمودند اگر ابولهب توانست یک مو از سر من کم کند من پیامبر شما نیستم، من هم به شما می گویم اگر هارون بتواند یک مو از سر من کم کند من امام شما نیستم.
با این اطمینان حرکت کردند و پیام امامت را به همه رساندند. می رویم جلوتر. مامون مجبور می شود به خاطر جایگاه امام رضا علیهالسلام در بین مردم موضوع ولایتعهدی را آنگونه مطرح کند. امام رضا علیهالسلام یک بار به مامون گفتند: تو فکر نکن که چیزی به من از عزت و موقعیت اجتماعی چیزی اضافه کردی. در مدینه همه مردم مثل عموهای من بودند. یعنی آن قدر نفوذ اجتماعی داشتم و بر مرکب خود که می نشستم در کاغذ کوچکی هر دستوری که می دادم در شرق و غرب عالم اجرا می شد. تو کاری برای من نمی کردی. من موقعیت اجتماعی خود را در جهان اسلام داشتم.
اهداف مامون از ولایتعهدی
مامون می خواست خودش عزت پیدا کند به واسطه امام رضا علیهالسلام و هدف دیگرش این بود که عزت امام رضا علیهالسلام را کم کند. چرا که او را در دستگاهی آورده است که فاسد است ولی به هدفش نرسید. البته شاید کمی به عزت رسید در کنار امام رضا علیهالسلام ولی مردم توجهشان به امام رضا علیهالسلام بیشتر بود تا مامون. مامون از سر حسادت کم کم نقشه قتل امام را کشید. ولی هدف دیگرش موضوع بحث ما است. در اوج معرفت و معنویت امام را می آوریم در دستگاه خلافت. از این قداستش کم می شود. این هدف مهم مامون بود. که امام را در بدی هایش شریک کند و خود را در خوبی های امام رضا علیهالسلام شریک کند. نتوانست خود را زیاد در خوبی های امام شریک کند. امام رضا علیهالسلام بعد از این که وارد عرصه سیاست شدند با این که ولایت عهدی تحمیل بر ایشان بود ولی با این شرایط محبوبیتشان افزوده شد و کاسته نشد و الگویی را نشان دادند برای کسانی که می خواهند در عرصه سیاست بیایند. سیاست با وجود امام رضا علیهالسلام داشت پاک و طاهر می شد که دیگر جایی برای مامون نمانده بود نه این که امام رضا علیهالسلام جایگاهش را از دست نداد.
سیاسی ترین امام ما از جهاتی امام رضا علیهالسلام هستند. امام علی علیهالسلام بیشتر از امام رضا علیهالسلام فعالیت داشتند و 5 سال خلافت را برعهده داشتند اما مشکلات نگذاشت این خورشید از پشت ابر خارج شود و نورش را به صورت کامل ساطع کند. اما امام رضا علیهالسلام از ابتدا عهد کردند که مامون من در هیچ عزل و نصبی دخالت نمی کنم. در هیچ بخش نامه ای دخالت نمی کنم. به حدی که مامون یک بار گفت: آقا چند نفر که قابل اعتمادند برایتان معرفی کنید که من بر مناصبی بگمارم. بعد می خواست مشارکت آقا را در حکومت خود بالا ببرد. حضرت فرمود خیر من عهد کردم که این کار را نکنم.
ثمرۀ جدایی دین از سیاست
عجیب است امام وارد عرصۀ سیاست شد ولی از قداستش کم نشده است. خوب نیست ما کسانی را داشته باشیم که در ذهن خود معنویت و دیانت را جدای از سیاست بدانند. در فرهنگ مهمترین پایگاه انتظار و فرج در واقع مهمترین پایگاه تربیت سربازان حضرت مشهد و حرم رضوی است. حضرت هم قوی ترین حکومت سیاسی را خواهند داشت. نمی شود کسی به حرم برود و ذهنیت خود را نسبت به سیاست تغییر ندهد. هنوز برخی هستند سیاست را مغایر با معنویت می دانند. اگر مغایر با معرفت بدانیم بی معنویت ها و بی معرفت ها در عرصه سیاست وارد می شوند. کسی که به عرصه سیاست وارد می شود باید به اطرافیان ثابت کند که پرتویی از نور امام رضا علیهالسلام دارد و الا او را چه به سیاست.
سیرۀ سیاسی امام رضا علیهالسلام
اصل حضور امام رضا علیهالسلام در عرصۀ سیاست بدون این که از قداستشان کم شود بود. بلکه قداست و معنویت را وارد عرصۀ سیاست می کردند. در این هنگام بود که مامون دید جایی در سیاست ندارد. یک نمونه سند تاریخی بنده همان جریان عید فطرآقا بود که با حال تضرع در خانه خدا رفتند و مردم وقتی حال حضرت را دیدند معنویت در آنها غلیان کرد. داشت حماسه معنوی و اجتماعی رخ می داد، مشاورانش به مامون گفتند اگر امام نماز را بخواند تو باید بروی و جایی نداری. شخصیت سیاسی یعنی این که نمازش از همه دلچسب تر است و مامون از وسط راه امام را برگرداند. این اصل را ما باید داشته باشیم.
اگر ما بیاییم قداست و معنویت را فقط برای امام و رهبری قائل باشیم، بگوییم چون امام و رهبری در این مقام هستند باید این قداست را داشته باشند باقی مهم نیستند، یک عنصر اجرایی است لازم نیست آنقدر معنویت داشته باشند ما آن وقت با دست خود مقدمات بد بختی جامعه را فراهم می کنیم. هر کسی به هر نسبتی از مسئولیتی که بر عهده اش است به همان نسبت باید بیش از دیگران از معرفت و معنویت بخوردار شود.
نباید مثل جهان مسیحیت بگوییم فقط پاپ و واتیکان معنویت داشته باشند و نیازی نیست و می شوند سردسته در جنایات فجیع عالم. ما که نمی خواهیم واتیکان درست کنیم. ما باید نگاهمان رضوی باشد.
چرا امام رضا علیهالسلام در جزئیات دخالت نمی کردند؟
اگر می خواستند دخالت کنند همچون علی علیهالسلام در جزئیات دخالت می کردند. چیزی باقی نمی گذاشت. به همان دلیلی دخالت را نپذیرفت که علی علیهالسلام وقتی مردم آمدند نمی پذیرفتند. مردم را باخود بردند در خانه طلحه و زبیر، زبیر مردم با تو بیعت کنند من هم با تو بیعت می کنم. بگذار تو خلیفه شوی. در واقع با زبان بی زبانی می فرمودند من خلیفه شوم شما تحمل نمی کنید.
یک سند شبیه این از امام رضا علیهالسلام نقل کنم. بعد از این که فضل، وزیر مامون به قتل رسید در ماجرای حمام با این که امام او را نهی کرده بود از قرار گرفتن در آن موقعیت و مامون را نجات داد از این که مامون در موقعیت ترور قراربگیرد، مامون گفت: آقا تقاضا دارم وزارت را قبول کنید. حضرت فرمود: خیر. یکی از اصحاب خصوصی آمد خدمت آقا و گفت چرا قبول نکردید؟ حضرت جواب هوشمندانه ای دادند البته همه جواب ها هوشمندانه است ولی هوشی می طلبد که جواب را بفهمد: فلانی تو فکر نکن من اگر قبول می کردم حقوقت تغییر می کرد. طمع نکنید. من در عرصه قدرت بروم هیچ یک از اطرافیانم را برخوردار نخواهم کرد. کاری که علی علیهالسلام کرد و نزدیکان حضرت شاکی شدند که چرا بیت المال مساوی تقسیم شد؟ حضرت قبول نکردند چون اینجا یا همه یا هیچ است.
یکی از خلفا گفت من حاضرم فدک را برگردانم. امام معصوم علیهالسلام فرمود: خیر باز نمی گردانی. فدک یعنی کل مملکت اسلامی. گفت: چه برای ما می ماند. فرمود: هیچ.
اگر با جزئیات دخالت می کرد به همان مقدارِ دشمنان علی علیهالسلام برای امام رضا علیهالسلام دشمن به وجود می آمد. چون امام به نزدیک ترین فردش هم نهیب زد. حواست باشد. طمع نکن.
امام صادق علیهالسلام شبیه همین فرمایش را به زراره داشتند و نمونه هایی دیگر.
کسی امام را با معرفت زیارت می کند که این جایگاه برتر امام را درک کند و توجه کند که هر کسی خواست در عرصۀ سیاست قدم و قلمی بزند باید بویی از حرم رضوی به او رسیده باشد. اگر ما رضوی و علوی هستیم باید نگاهمان را شبیه نگاه مامون نکنیم و نگاه رضوی داشته باشیم و جایگاه سیاست را از حضور کسانی که بخواهند رضوی گونه عمل نکنند مبرا بدانیم.
امانتداری و صداقت در رای و کمک به خلفا
حضرت در عرصۀ سیاست به صورت عجیبی امانتدار بودند. به مامون خدمتی کردند که می دانستند به دست او کشته خواهند شد. یک نمونه همان توطئه ای که اشاره کردم. گفتند فلان روز نحس است و فلان حمام برو حجامت کن. آمد پیش امام رضا علیهالسلام و می دانست امام به او خیانت نخواهد کرد. گفت آنروز نحس چگونه بلا را از خود دور کنم. فرمود: هرگز به حمامی که گفتند نرو. فضل وزیر مامون حرف امام را قبول نکرد، گفت باید برویم. دید یک عده مسلح ریختند و ترورش کردند. اگر مامون بود حتما کشته می شد. امام رضا علیهالسلام از این خدمت ها کم به مامون نکرد.
آمد کاغذی را نشان داد که گفت از افغانستان رسیده و گفتند قسمتی را برایم فتح کردند. حضرت فرمود دراین حال خوشحالی ؟ باید به مردم خدمت کنی. تو جایت خراسان نیست باید بروی مدینه و بغداد مرکز اسلام. تو آنجا قدرتت زیاد می شود. چقدر امام در هنگام رای دادن به مامون خائن امین و با صداقت و دلسوزی عمل می کند و آخر هم همین کار را کرد اما بعد از شهادت امام. می دانید چرا این طور است؟ چون عرصه مهمی است. معلوم است روز قیامت مهمترین سوال از ما از رای دادن ما است.
در رای دادن خدمت به یک جامعه مطرح است. امام می دانست سرنوشت جامعه اسلامی در دست قدرتمندان است. اما در حمایت و کمک کردن کم نمی گذاشتند، اما در عرصۀ خصوصی هم دشمنان را از محبت خود بی بهره نمی کردند. حضرت دخالت نکرد اما به خود مامون مشورت هایی داد. مانند علی علیهالسلام که خلفای راشدین می گفتند اگر امیرالمومنین علیهالسلام نبود ما هلاک می شدیم.
امام اگر می خواست می توانست با کوچکترین حرکت بزرگترین تشنج را برای مامون ایجاد کند ولی برعکس عمل می کرد و موجب ثبات حکومت مامون شد. یک جایی یک گروهی از خاندان فضل به نام برامکه شورش کردند علیه مامون. مامون سراغ امام آمد و امام رفت آنها را آرام کند حضرت با قدرت ولایی آن ها را پراکنده کرد.
ثبات اجتماعی خیلی مهم است. این بی ثباتی به اسلام ضربه می زند. عرصه سیاست مهم است. ائمه علیهم السلام زجر هایی تحمل کردند که یکی از دلایل تحمل زجرها همین ثبات بوده است. ثبات سیاسی مقوله مهمی است.
چرا امام حسین علیهالسلام قیام کردند؟
امام حسین علیهالسلام قیام کردند چون مردم حضور داشتند. وقتی حضرت را مردم محاصره کردند قیامشان را تمام کردند. نامردها دست از محاصره برنداشتند، بعد گفتند ما می خواهیم شما را ذلیلانه و دست بسته تحویل یزید دهیم فرمود: «هَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة» من ذلیل نمی شوم. ایستادگی کردند. قیام امام حسین علیهالسلام را این گونه تصور نکنید که حضرت فرمودند می رویم تا آخر. خیر می رویم به یاری مردم و به مردم اعتماد کردند و بعد که مردم نیامدند امام باز گشتند. بعد شعار عاشورا «هَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة» شد. در عین حال امام حسین علیهالسلام در وصیت نامه خود ابتدا فرمودند برای چه قیام نکردند. « إنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَلاَبَطِرًا وَلاَمُفْسِدًا وَلاَظَالِمًا وَإنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاْءصْلاَحِ فِی أُمَّه جَدِّی مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَءَالِهِ؛ أُرِیدُ أَنْ ءَامُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهَی عَنِ الْمُنْكَرِ»1 امام رضا علیهالسلام باتمام دلسوزی کمک کردند و امام حسین علیهالسلام هم هدفشان حرج و مرج نبود.
اگر این ها را دانستی می شود زیارت با معرفت. امام رضا علیهالسلام ولی خدا نبودند که صرفا کار عرفانی بکنند. امام بودند.
آنقدر امام رضا علیهالسلام به سیاست اهمیت می دهند که به دشمنان خود هم کمک می کنند.
مامون چند پسر برایش به دنیا آورد ولی مردند. متوسل به امام رضا علیهالسلام شد. گفت از خدا بخواه پسرانم بمانند. حضرت فرمود: این پسرت برایت می ماند. امام وقتی دعا می کند به خود چیزی را نسبت نمی دهد. حضرت اسمش را هم تعیین کردند.
/1102101302
پی نوشت:
1. مقتل لهوف،ص11