حجت الاسلام موسوی مطلق: مقصود از «ذلک الکتاب» وجود مقدس امیرالمومنین(ع) است
راه حضرت علی علیه السلام و خودشان صراط مستقیم هستند. خود پیغمبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام هم به عنوان صراط مستقیم عنوان شده اند.
راه پیامبران و آنهایی که خدا به آنها نعمت داده است هم صراط مستقیم است که در «صراط الذین انعمت علیهم» هم آمده است. صراط دو نوع است صراط در دنیا و صراط در آخرت.
«صراط الذین انعمت علیهم» به یک نوعی همین صراط مستقیم را در خود قرآن معنا می کند. صراط کسانی، صراط مستقیم است که تو به آنها نعمت داده ای. در جای دیگر قرآن هم می فرماید: «و ان اعبدوني هذا صراط مستقيم»1 عبادت هم در آیات الهی به عنوان صراط مستقیم بیان شده است.
حالا مقصود از عبارت «صراط الذین انعمت علیهم» چه کسانی هستند؟
آیه غدیر گویای این مطلب است که خداوند می فرماید: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ»2 وقتی دست حضرت علی علیه السلام را بالا بردند فرمودند من کنت مولاه فهذا علی مولا آیه نازل شد «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الْاسْلامَ ديناً»3 یعنی چند ویژگی دارد: دینتان کامل شد، خدا نعمت را بر شما تمام کرده است. در آن آیه فرموده بودند صراط آن است که خدا به آنها نعمت داده است. می فرماید نعمت را به صورت تمام بر کسانی که غدیر را قبول کرده اند و با امیرالمومنین علیه السلام بیعت کرده اند و این آیه را قبول دارند و مصداقش را امیرالمومنین علیه السلام می دانند داده است.
در روایت آمده است که صراط کسانی که خداوند به آنها نعمت داده است، راه انبیاء علیهم السلام و صدیقین است. مصداق صدیقین در قرآن حضرت یوسف علیه السلام و در بین بانوان حضرت مریم سلام الله علیها هستند و مظهر اتم این صراط وجود مقدس امیرالمومنین علیه السلام است. فرموده اند آنهایی که خداوند به آنها نعمت داده است پیغمبر عظیم الشان اسلام صلی الله علیه و آله و خاندان او علیهم السلام هستند. کسانی که اهل تقیه هستند یعنی بفهمند کجا باید تقیه کنند، مانند کسی است که خداوند به او نعمت داده است. فرموده اند «صراط الذین انعمت علیهم» حضرت علی علیه السلام و شیعیانشان هستند.
«غیرالمغضوب علیهم و الضالین» کسانی که خداوند به آنها غضب کرده است و از گمراهان هستند. کسانی که هم ضالین هستند و هم خدا بر اینها غضب کرده است. ناصبی ها هم که علم دشمنی بر اهل بیت علیهم السلام برداشتند از این دسته هستند. مورد دیگر غیرالمغضوب علیهم، شک کنندگانی است که امامشان را نمی شناسند. روایت « مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ ماتَ مَيْتَةً جاهِلِيَّةً»4 را شیعه و سنی نقل کرده اند و به حد تواتر رسیده است. هر کسی که بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است. از مصادیق کسانی که گمراه هستند کافران به خدا هستند، می دانند خدا هست ولی منکر بودنش می شود. کافر از پوشاندن می آید. از مصادیق دیگرش یهودیان و نصرانیان هستند.
در فضیلت سوره بقره سه روایت آمده است. امام باقر علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کنند که می فرمایند: سوره های بلند به جای تورات و سوره های صدگانه به جای انجیل و سوره های مثانی به جای زبور به من عطا شده است و سوره های مفصل که 67 سوره هستند را خدا مرا به واسطه آنها برتری بخشیده است.
ابوبصیر از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که هر کسی که سوره بقره و آل عمران را بخواند خداوند در روز قیامت دو سایه همانند ابر یا دو عبا بر سر او سایه می افکند. یکی از سختی های صحرای محشر گرما و سوزان بودنش است.
حدیث دیگری از امیرالمومنین علیه السلام بیان شده است که فرمودند: هر کسی که چهار آیه اول از سوره بقره و آیت الکرسی و دو آیه بعد از آیت الکرسی و سه آیه آخر سوره بقره را بخواند هیچ گونه بدی و ناراحتی در خودش و خانواده اش و مالش نمی بیند و شیطان هیچوقت به او نزدیک نمی شود و هیچ وقت هم قرآن از یادش نمی رود.
حال تفسیر سوره بقره را شرح می دهیم. "الم" حروف مقطعه است که اسرارش بین خداوند و پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه و آله است. آیه بعدی یک روایت در ذیلش آورده شده است که می فرماید این کتاب است که در آن ریب و شک نیست، در این کتابی که در آن ریبی نیست این کتاب هدایتی برای متقین است. امام صادق علیه السلام نقل فرموده اند که مقصود از ذلک الکتاب وجود مقدس امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام است. در آیات دیگر هم که اسم کتاب آمده است روایات خاص خودش را داریم که مقصود امیرالمومنین علیه السلام است. در امیرالمومنین علیه السلام هیچ شک و تردیدی نیست. در اینجا اعلی ترین مرتبه هدایت را بیان کرده است. شرح انسان متقی را به حدیث عنوان بصری اشاره کرده است. این روایت آنقدر تاکید شده است که آیت الله قاضی سفارش کرده اند این روایت در جیبتان باشد و هفته ای دو سه بار آن را مطالعه کنید. در آنجا می گوید اگر کسی این سه ویژگی را داشته باشد که:
1-
برای خودش ملکیتی را قائل نباشد. یعنی هر چیزی که دارد بگوید المال مال الله است. بعضی ها مالشان به جانشان بسته است. امام صادق علیه السلام می فرمایند: هر کسی که ملکیتی برای خودش قائل نباشد نتیجه اش این می شود که انفاق کردن هم برایش راحت می شود. مثال برای فهم بیشتر این موضوع وقتی است که صندوق دار بانکی به خانه بیاید و گریه کند و بگوید امروز پول های بانکمان را بردند یا خوشحال باشد که پولهای بانک زیاد شود، چون آن پول ها اصلا برای او نیست.
2-
مرتبه دومش این است که عبد برای خودش تدبیر اندیشی نکند. یعنی فقط خودت را نبینی و خیال کنی که می فهمی، کسی تدبیر اندیشی می کند که بگوید خدای مدبر الامور به من عقل و چشم و علم داده است و طبق آنچه او فرموده است باید از آنها استفاده کنم. امام صادق علیه السلام می فرمایند نتیجه این تدبیر اندیشی این می شود که شادی هایی که برایش به وجود می آید او را به هم نمی ریزد چون کار خدا بوده است.
3-
اوقات و شبانه روزش را صرف اوامر و نواهی خدا می کند و آن برایش مهم است. امام صادق علیه السلام می فرمایند چنین کسی اوقاتش به بطالت نمی گذرد. یکی از مصادیق عدو الله، انسان بیکار است.
اگر کسی این سه مرحله را داشت امام صادق علیه السلام می فرمایند: اولین درجه تقوا را گذرانده است.
می فرماید این کتاب هدایتی برای متقین است. اینجا حضرت صادق علیه السلام به صراحت بیان می کنند اینجا منظور حضرت علی علیه السلام و شیعیانشان هستند.
مرحوم علامه مجلسی در جلدی که متعلق به علی بن موسی الرضا علیه السلام است می فرماید مامون وقتی امام رضا علیه السلام می خواستند بیایند به مردم گفته بود هر کسی که با امام رضا علیه السلام بیعت نکند را می کشم. خیلی ها بیعت کردند که از مرگ نجات پیدا کنند. یک تعدادی جا ماندند و یکی از آنها عیسی جلودی5 بود که وقتی اسمش برای اهل مدینه می آمد می لرزیدند و بسیار خون ریز و بسیار نفهم بوده است و وقتی خواستند امام رضا علیه السلام را بیاورند، در مجلسی که مامون در روز عیدی تشکیل داده بود به حضرت علیه السلام گفت می خواهم بخاطر شما آنهایی که به زندان افتاده اند و نپذیرفته بودند بیعت کنند را بیاورم، اگر اینها زیر بار ولایتعهدی شما رفتند و بیعت کردند آزادشان می کنم. آن عده ای که به زندان افتاده بودند سران لشگرش بودند و آنها را آوردند و امام رضا علیه السلام یک حرفی را در گوش مامون فرمودند و عیسی جلودی از میان زندانیان صدا زد که مامون سخن علی بن موسی الرضا علیه السلام را در حق من انجام نده. مامون قبول کرد. علی بن موسی الرضا علیه السلام گفت این شخص را به من ببخش اما تو میگویی به حرفش عمل نکنم و همان جا گردن او را زدند.
دوستان را کجا کنی محروم/تو که با دشمنان نظر داری
مامون به امام رضا علیه السلام گفت برای چه می فرمایید او را ببخشم؟ حضرت فرمودند: چون او بر گردن ما حق دارد. مامون گفت: چه حقی؟ حضرت فرمودند: وقتی او حاکم مدینه بود دستور دادند که خانه من را غارت کنند و آمدند در زدند که داخل بیایند، من گفتم عیسی زن و بچه من در خانه هستند من هر چیزی که دارم را برای تو می آورم. تو می دانی ما فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله هستیم و دروغ نمی گوییم. خدا در حق ما گفته است ما اجر و مزد رسالت هستیم هر چه هست برایت می آورم و او می گفت: نمی شود و من مامور هستم. امام به داخل رفتند و قرآنی را آوردند و فرمودند تو را به این قرآن داخل نیا، زن و بچه من می ترسند. عیسی جلودی گفت حالا به حرمت قرآن داخل نمی آیم، امام هم همه چیز را خودشان آوردند. با اینکه به امام بی احترامی کرد امام رضا علیه السلام به او گفت من برایت جبران می کنم.
/1102101304
1-
سوره یس آیه 61
2-
سورهٔ مائده آیهٔ ۶۷
3-
سوره مائده، آيه 3
4-
شرح العقائد النسفيّة: 232
5-
عیسی جلودی از سران و فرماندهان لشکری مامون است که قیام محمد بن جعفر از طالبیان را سرکوب کرد. همچنین در دفع قیام ابوالسرایا شرکت داشت و طبق نظر ابوالفرج اصفهانی جلودی به دستور مامون، امام رضا(علیه السلام) را از مدینه به مرو برد.