چرا خواب های ما با خواب های انبیا و اولیای الهی متفاوت است؟
خواب پیامبران و اولیای الهی، مدرسه ای است که توسط آموزگار هستی برپا می شود و در این مدرسه ملکوتی با رویاهای صادق از آنان دانش آموختگانی الهی می سازد.
وارث : مسلما خواب پیامبران و اولیای الهی، مدرسه ای است که توسط آموزگار هستی برپا می شود و در این مدرسه ملکوتی با رویاهای صادق از آنان دانش آموختگانی الهی می سازد زیرا در عالم خواب روح انسان که اساس هستی اوست به خدای سبحان تقدیم و در نتیجه به ساحت علم و حکمت و قدرت او نزدیک تر می شود.
بنابراین بهره مندی از محضر علیم، حکیم و قدیر مطلق بیشتر می شود و حیات معنوی انسان و ذوب او در الهیت خدای سبحان افزوده تر و گسترده تر می گردد. اگر دست ما از این مدرسه ملکوتی و مائده گسترده علمی تهی است و با خواب های شبانه روزی خود به ضیافت دیدار الهی بار نمی یابیم و بر تأله خویش نمی افزاییم بلکه از آن می کاهیم بدان روست که وجود خود را بسته و راه ورود فیض رحمانی را سد کرده ایم و با این که هنگام خواب روح ما نیز همراه میلیاردها روح انسان های خوابیده به پیشگاه خداوند تقدیم می شود اما به گونه بسته بالا می رود و همین شکل بازمی گردد و این محرومیتی است بزرگ برای همه کسانی که از یاد خدا روبرگردانده و لاجرم به تنگنای طبیعت دچار شده اند: "و من اَعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا"
آیت الله جوادی آملی در بخشی از کتاب "حیات حقیقی انسان در قرآن" به تشریح تفاوت عروج روحی انبیا و اولیا در خواب با خواب دیدن انسان های معمول می پردازد و این تفاوت را بسط می کند.
مسأله خواب انسان و حقیقت اسرارآمیز آن از مطالب مهم و شگفت است زیرا به هنگام خواب روح آدمی تعلق خود را از بدن قطع می کند و جز حفظ حیات گیاهی و مراتب پایین از زیست جانوری همه وابستگی های خود را از پیکر انسان برمی گیرد و ار منظر ادبیات قرآن کریم در این مرحله خدا یا فرشتگان او انسان را قبض روح می کند و پس از فرصتی معین آن را به بدن باز پس می فرستد اما ارواحی را که مهلت شان در دنیا به پایان رسیده است نزد خود نگه می دارد و در این سلوک حکیمانه خدا با روح انسان ها به هنگام خواب و بیداری آنان آیات روشنی است برای متفکران: "اللَّهُ يَتَوَفَّى الأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَتِي قَضَى عَلَيْهَا المَوْتَ وَيُرْسِلُ الأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُّسْمًّى إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ."
راستی! در پی خواب، روح آدمی به کجا می رود و در آنجا چه می کند و از این رفت و آدمهای شبانه روزی چه بهره ای می برد و چه می بیند و چه می شنود؟ این ها همگی از معماهای هستی آدمی است.
خواب پیامبران و اولیا، مدرسه خداوند است
مسلما خواب پیامبران و اولیای الهی، مدرسه ای است که توسط آموزگار هستی برپا می شود و در این مدرسه ملکوتی با رویاهای صادق از آنان دانش آموختگانی الهی می سازد زیرا در عالم خواب روح انسان که اساس هستی اوست به خدای سبحان تقدیم و در نتیجه به ساحت علم و حکمت و قدرت او نزدیک تر می شود. بنابراین بهره مندی از محضر علیم، حکیم و قدیر مطلق بیشتر می شود و حیات معنوی انسان و ذوب او در الهیت خدای سبحان افزوده تر و گسترده تر می گردد.
نمونه های این حقیقت ملکوتی را از قرآن کریم درباره پیامبرانی چون حضرت یوسف، حضرت ابراهیم و نیز حضرت خاتم الانبیا صلی الله علیه و آله و سلم می توان مطالعه کرد لیکن چگونه است که افراد عادی از مدرسه خواب یا اصلا درسی نمی گیرند و چیزی نمی بینند یا دیده های آنان از مدار "اضغاث احلام" و خواب های پریشان تجاوز نمی کند؟
چرا خواب های ما با خواب های انبیا و اولیا متفاوت است؟
اگر دست ما از این مدرسه ملکوتی و مائده گسترده علمی تهی است و با خواب های شبانه روزی خود به ضیافت دیدار الهی بار نمی یابیم و بر تأله خویش نمی افزاییم بلکه از آن می کاهیم بدان روست که وجود خود را بسته و راه ورود فیض رحمانی را سد کرده ایم و با این که هنگام خواب روح ما نیز همراه میلیاردها روح انسان های خوابیده به پیشگاه خداوند تقدیم می شود اما به گونه بسته بالا می رود و همین شکل بازمی گردد و این محرومیتی است بزرگ برای همه کسانی که از یاد خدا روبرگردانده و لاجرم به تنگنای طبیعت دچار شده اند: "و من اَعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا" و در چنین تنگنایی هم سطح حضور انسان و هم سقف عروج او محدود بلکه مخفی و مستور می گردد و برای کسی که در این مدار بسته گرفتار آمده است جز عالم طبیعت که پست ترین عوالم هستی است چیز دیگری دیدنی و فهمیدنی نیست: "چو آن کرمی که در گندم نشیند / زمین و آسمان او همین است."
اگر از این خواب گران برخاسته و از چاه طبیعت بدرآییم هر سو که بنگریم بی پرده "نور السّموات و الارض" را می بینیم زیرا "فاینما تولّوا فثم وجه الله". و اگر چشمی بینا و گوشی شنوا بیابیم و مظهر خدای سمیع و بصیر شویم از رویاهای صادق بهره مند شده هر شب هنگام خواب به ضیافت خدای سبحان بار خواهیم یافت زیرا "وَهُوَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُم بِاللَّيْلِ وَيَعْلَمُ مَا جَرَحْتُم بِالنَّهَارِ ثُمَّ يَبْعَثُكُمْ فِيهِ لِيُقْضَى أَجَلٌ مُّسَمًّى ثُمَّ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ ثُمَّ يُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ."
در این صورت است که به "حیّ لا یموت" نزدیک تر می شویم و از این رهگذر حیات حقیقی ما پردامنه تر و تأله ما نیز افزوده تر می گردد و این همان مرتبتی است که در آن خدای سبحان، بنده اش را در مقابل هواهای نفسانی یاری می کند و شعله هدایت را در قلب او می افروزد و در میان محبوب ترین بندگانش جایگاه می دهد: "اِنّ من احبّ عباد الله الیه عبدا اعانه الله علی نفسه ... فزهر مصباح الهدی فی قلبه ..."
توحید ناب با اتکای به حس ها به دست نمی آید
اگر از بینایی دل محروم باشیم و داوری ما تنها به حس شنوایی و نقل از دیگران محدود گردد چه بسا از توحید ناب بازمانیم و خدا را تنها صاحب نعمت هایی بدانیم که آن ها را می شنویم. مانند کوری که فقط یک همنشین دارد که دو کار انجام می دهد: هم با او سخن می گوید و هم او را نوازش می کند اما این شخص نابینا ندیم سخنگوی خود را غیر از نوازشگر خویش می پندارد و این در صورتی است که شخص کور، شنوا باشد اما اگر این نابینا از شنوایی نیز بی بهره و داوری اش تنها به لامسه محدود باشد فاصله بیشتری از واقعیت ها پیدا می کند زیرا لامسه توان تشخیص دوست و دشمن را ندارد چه بسا با جِرم لطیفی تماس یابد و از نرمی و لطافت آن لذت برد اما در واقع بر پشت مار خطرناکی دست می کشد و با این لذت غافلانه خود را دچار سمی کشنده می نماید.
امیرالمؤمنین آلودگی های دنیا را به چه تشبیه می کنند؟
بر اساس همین مثال، امیر مؤمنان علیه السلام دنیا و آلودگی های آن را به ماری تشبیه می کنند که تماس با آن نرم و لطیف می نماید اما زهر خطرناکی در درون او انباشته است. جاهل بی خبر چون بیرون را می بیند بدان مشتاق می شود و عاقل فرزانه، چون درون آن را می نگرد می پرهیزد و از آن می گریزد: "مَثَلُ الدُّنْيَا كَمَثَلِ الْحَيَّةِ ، لَيِّنٌ مَسُّهَا ، وَ السَّمُّ النَّاقِعُ فِي جَوْفِهَا ، يَهْوِي إِلَيْهَا الْغِرُّ الْجَاهِلُ ، وَ يَحْذَرُهَا ذُو اللُّبِّ الْعَاقِلُ."
آری اگر بینایی ملکوتی از انسان ستانده شود از یک سو آلودگی های کشنده ای چون رشوه و ربا و دیگر حرام ها را نرم و شیرین می یابد و از سوی دیگر تازیانه های طبیبانه و رحیمانه دوست بر پیکر هواهای نفسانی و خواهش های شیطانی خویش را خشونتی ناروا می پندارد و بر این تأدیب و تنبیه الهی شکر نمی گذارد.
حاصل آن که انسان ها به هنگام خواب، روح مجرد خود را تقدیم خدای سبحان کرده به محضر مخزنی از علم و حکمت و قدرت الهی بار می یابند. اگر شأن محضر و قدر میزبان – به میزان لازم – بدانند مسیر تأله خود را بهتر می پیمایند و با غرق گشتن در اقیانوس بی کران الوهیت فاصله از ساحل سوزان دنیا را بیشتر می کنند.
یک شگفتی قابل تأمل در بازگشت ارواح به بدن ها
ارواح میلیاردها انسان به هنگام خواب عروج کرده در پیشگاه خدا حاضر می شوند. اما هر یک به هنگام بازگشت بی هیچ خطا و اشتباهی بر همان پیکر ویژه خود فرود می آیند و هرگز روحی به خطا سراغ بدن دیگری نمی رود زیرا زمام این قافله پرجنب و جوش در دست پروردگاری قرار دارد که هم "بکلّ شی ء علیم" است و هم "علی کلّ شی ء قدیر". هم از آسیب عزوب و غفلت منزه است: "و ما یعزب عن ربّک من مثقال ذرّه فی الارض و لا فی السماء " و هم از گزند فراموشی و نسیان مبرّاست: "و ما کان ربّک نسیّا."
/1102101305
آیت الله جوادی آملی در بخشی از کتاب "حیات حقیقی انسان در قرآن" به تشریح تفاوت عروج روحی انبیا و اولیا در خواب با خواب دیدن انسان های معمول می پردازد و این تفاوت را بسط می کند.
مسأله خواب انسان و حقیقت اسرارآمیز آن از مطالب مهم و شگفت است زیرا به هنگام خواب روح آدمی تعلق خود را از بدن قطع می کند و جز حفظ حیات گیاهی و مراتب پایین از زیست جانوری همه وابستگی های خود را از پیکر انسان برمی گیرد و ار منظر ادبیات قرآن کریم در این مرحله خدا یا فرشتگان او انسان را قبض روح می کند و پس از فرصتی معین آن را به بدن باز پس می فرستد اما ارواحی را که مهلت شان در دنیا به پایان رسیده است نزد خود نگه می دارد و در این سلوک حکیمانه خدا با روح انسان ها به هنگام خواب و بیداری آنان آیات روشنی است برای متفکران: "اللَّهُ يَتَوَفَّى الأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَتِي قَضَى عَلَيْهَا المَوْتَ وَيُرْسِلُ الأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُّسْمًّى إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ."
راستی! در پی خواب، روح آدمی به کجا می رود و در آنجا چه می کند و از این رفت و آدمهای شبانه روزی چه بهره ای می برد و چه می بیند و چه می شنود؟ این ها همگی از معماهای هستی آدمی است.
خواب پیامبران و اولیا، مدرسه خداوند است
مسلما خواب پیامبران و اولیای الهی، مدرسه ای است که توسط آموزگار هستی برپا می شود و در این مدرسه ملکوتی با رویاهای صادق از آنان دانش آموختگانی الهی می سازد زیرا در عالم خواب روح انسان که اساس هستی اوست به خدای سبحان تقدیم و در نتیجه به ساحت علم و حکمت و قدرت او نزدیک تر می شود. بنابراین بهره مندی از محضر علیم، حکیم و قدیر مطلق بیشتر می شود و حیات معنوی انسان و ذوب او در الهیت خدای سبحان افزوده تر و گسترده تر می گردد.
نمونه های این حقیقت ملکوتی را از قرآن کریم درباره پیامبرانی چون حضرت یوسف، حضرت ابراهیم و نیز حضرت خاتم الانبیا صلی الله علیه و آله و سلم می توان مطالعه کرد لیکن چگونه است که افراد عادی از مدرسه خواب یا اصلا درسی نمی گیرند و چیزی نمی بینند یا دیده های آنان از مدار "اضغاث احلام" و خواب های پریشان تجاوز نمی کند؟
چرا خواب های ما با خواب های انبیا و اولیا متفاوت است؟
اگر دست ما از این مدرسه ملکوتی و مائده گسترده علمی تهی است و با خواب های شبانه روزی خود به ضیافت دیدار الهی بار نمی یابیم و بر تأله خویش نمی افزاییم بلکه از آن می کاهیم بدان روست که وجود خود را بسته و راه ورود فیض رحمانی را سد کرده ایم و با این که هنگام خواب روح ما نیز همراه میلیاردها روح انسان های خوابیده به پیشگاه خداوند تقدیم می شود اما به گونه بسته بالا می رود و همین شکل بازمی گردد و این محرومیتی است بزرگ برای همه کسانی که از یاد خدا روبرگردانده و لاجرم به تنگنای طبیعت دچار شده اند: "و من اَعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا" و در چنین تنگنایی هم سطح حضور انسان و هم سقف عروج او محدود بلکه مخفی و مستور می گردد و برای کسی که در این مدار بسته گرفتار آمده است جز عالم طبیعت که پست ترین عوالم هستی است چیز دیگری دیدنی و فهمیدنی نیست: "چو آن کرمی که در گندم نشیند / زمین و آسمان او همین است."
اگر از این خواب گران برخاسته و از چاه طبیعت بدرآییم هر سو که بنگریم بی پرده "نور السّموات و الارض" را می بینیم زیرا "فاینما تولّوا فثم وجه الله". و اگر چشمی بینا و گوشی شنوا بیابیم و مظهر خدای سمیع و بصیر شویم از رویاهای صادق بهره مند شده هر شب هنگام خواب به ضیافت خدای سبحان بار خواهیم یافت زیرا "وَهُوَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُم بِاللَّيْلِ وَيَعْلَمُ مَا جَرَحْتُم بِالنَّهَارِ ثُمَّ يَبْعَثُكُمْ فِيهِ لِيُقْضَى أَجَلٌ مُّسَمًّى ثُمَّ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ ثُمَّ يُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ."
در این صورت است که به "حیّ لا یموت" نزدیک تر می شویم و از این رهگذر حیات حقیقی ما پردامنه تر و تأله ما نیز افزوده تر می گردد و این همان مرتبتی است که در آن خدای سبحان، بنده اش را در مقابل هواهای نفسانی یاری می کند و شعله هدایت را در قلب او می افروزد و در میان محبوب ترین بندگانش جایگاه می دهد: "اِنّ من احبّ عباد الله الیه عبدا اعانه الله علی نفسه ... فزهر مصباح الهدی فی قلبه ..."
توحید ناب با اتکای به حس ها به دست نمی آید
اگر از بینایی دل محروم باشیم و داوری ما تنها به حس شنوایی و نقل از دیگران محدود گردد چه بسا از توحید ناب بازمانیم و خدا را تنها صاحب نعمت هایی بدانیم که آن ها را می شنویم. مانند کوری که فقط یک همنشین دارد که دو کار انجام می دهد: هم با او سخن می گوید و هم او را نوازش می کند اما این شخص نابینا ندیم سخنگوی خود را غیر از نوازشگر خویش می پندارد و این در صورتی است که شخص کور، شنوا باشد اما اگر این نابینا از شنوایی نیز بی بهره و داوری اش تنها به لامسه محدود باشد فاصله بیشتری از واقعیت ها پیدا می کند زیرا لامسه توان تشخیص دوست و دشمن را ندارد چه بسا با جِرم لطیفی تماس یابد و از نرمی و لطافت آن لذت برد اما در واقع بر پشت مار خطرناکی دست می کشد و با این لذت غافلانه خود را دچار سمی کشنده می نماید.
امیرالمؤمنین آلودگی های دنیا را به چه تشبیه می کنند؟
بر اساس همین مثال، امیر مؤمنان علیه السلام دنیا و آلودگی های آن را به ماری تشبیه می کنند که تماس با آن نرم و لطیف می نماید اما زهر خطرناکی در درون او انباشته است. جاهل بی خبر چون بیرون را می بیند بدان مشتاق می شود و عاقل فرزانه، چون درون آن را می نگرد می پرهیزد و از آن می گریزد: "مَثَلُ الدُّنْيَا كَمَثَلِ الْحَيَّةِ ، لَيِّنٌ مَسُّهَا ، وَ السَّمُّ النَّاقِعُ فِي جَوْفِهَا ، يَهْوِي إِلَيْهَا الْغِرُّ الْجَاهِلُ ، وَ يَحْذَرُهَا ذُو اللُّبِّ الْعَاقِلُ."
آری اگر بینایی ملکوتی از انسان ستانده شود از یک سو آلودگی های کشنده ای چون رشوه و ربا و دیگر حرام ها را نرم و شیرین می یابد و از سوی دیگر تازیانه های طبیبانه و رحیمانه دوست بر پیکر هواهای نفسانی و خواهش های شیطانی خویش را خشونتی ناروا می پندارد و بر این تأدیب و تنبیه الهی شکر نمی گذارد.
حاصل آن که انسان ها به هنگام خواب، روح مجرد خود را تقدیم خدای سبحان کرده به محضر مخزنی از علم و حکمت و قدرت الهی بار می یابند. اگر شأن محضر و قدر میزبان – به میزان لازم – بدانند مسیر تأله خود را بهتر می پیمایند و با غرق گشتن در اقیانوس بی کران الوهیت فاصله از ساحل سوزان دنیا را بیشتر می کنند.
یک شگفتی قابل تأمل در بازگشت ارواح به بدن ها
ارواح میلیاردها انسان به هنگام خواب عروج کرده در پیشگاه خدا حاضر می شوند. اما هر یک به هنگام بازگشت بی هیچ خطا و اشتباهی بر همان پیکر ویژه خود فرود می آیند و هرگز روحی به خطا سراغ بدن دیگری نمی رود زیرا زمام این قافله پرجنب و جوش در دست پروردگاری قرار دارد که هم "بکلّ شی ء علیم" است و هم "علی کلّ شی ء قدیر". هم از آسیب عزوب و غفلت منزه است: "و ما یعزب عن ربّک من مثقال ذرّه فی الارض و لا فی السماء " و هم از گزند فراموشی و نسیان مبرّاست: "و ما کان ربّک نسیّا."
/1102101305