حاج رضا بکائی: اگر گناه کردیم با دشمنان اهل بیت(ع) همراه شده ایم
وارث : یادواره فدائیان حضرت زهرا سلام الله علیها با سخنرانی حاج رضا بکائی و با مداحی ذاکران اهل بیت علیهم السلام حاج محمدرضا طاهری، حاج احد قدمی و کربلایی حسین طاهری در هیئت فدائیان حضرت زهرا سلام الله علیها برگزار شد.
در ادامۀ خبر متن سخنان حاج رضا بکائی را می خوانید:
دستورات خدا میدان بروز عقاید انسان
احکام الهی ثمره و ظهور و بروز عقاید است. دین خداوند بر سه پایه عقاید، احکام و اخلاق استوار است. این سه رکن دین را تشکیل می دهند و به هم پیوسته است.
اگر کسی به این باور رسید که خدا یکی است و باید یکی باشد، با فطرت انسان نمی خواند که خدا بیش از یکی باشد یعنی مرکز مدیریت تمام عالم باید از یک جا مدیریت شود، به این باور اگر برسد بلافاصله احکام در فراروی او قرار می گیرند.
می گویند حال که به خداوند ایمان پیدا کردی باید به دستورات او عمل کنی. دستورات خدا میدان بروز عقاید انسان است که به آن احکام می گویند.
اخلاق هم که سرآمد است. یعنی شیوه های مختلف زندگی سالم انسان با تکیه بر اخلاق تعریف می شود و شکل پیدا می کند. اگر هر کدام از این ضلع های مثلث نقصانی پیدا کنند، آدم را متوجه می کند.
اگر ما تحت ولایت خداوند نباشیم لاجرم به ولایت شیطان روی می آوریم. در آیت الکرسی این معنا را می گوید. «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنوا يُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ ۖ وَالَّذينَ كَفَروا أَولِياؤُهُمُ الطّاغوتُ يُخرِجونَهُم مِنَ النّورِ إِلَى الظُّلُماتِ ۗ أُولٰئِكَ أَصحابُ النّارِ ۖ هُم فيها خالِدونَ»1 انسان هایی که در مسیر ولایت خداوند هستند، مسیرشان مشخص شده است. کسانی که راه را گم می کنند، تحت ولایت طاغوت اند.
مثلث سعادت
این احکام ظهور و بروز آن اعتقادات است، اخلاق هم شیوه زندگی کردن است. هر کدام را رعایت نکنیم، یک جایی از کارمان مشکل دارد. اخلاق به هر دوی این اصل ها گره خورده است. کسی که دروغ می گوید، بداخلاق است. این نیست که اخلاقش بد باشد، انسان در هر حوزه تخلف که وارد شود، بداخلاقی کرده است و انسانی که بداخلاق شود در اولین چیزی که تاثیر می گذارد، احکامش است. نمازش را بی حال می خواند. از دستورات والدینش سرپیچی می کند و غیره.
احکام خیلی مهم است. وقتی این احکام را منظم و پشت سر هم چینش کنیم به دو حکم خداوند می رسیم. به عقاید در ادبیات فقهی اصول دین می گویند. اگر کسی به سن تکلیف رسید، باید از مرجع تقلیدی تقلید کند. در این زمان خداوند، تازه روی آن شخص حساب می کند. قبل از آن موجودی بود که از نعمات خداوند استفاده می کرد. خدا اگر کسی را در نظرش داشته باشد و برایش استقلالی در نظر بگیرد، نباید او جایگاهش را خراب کند. سید بن طاووس 2 فرمودند در زمان به تکلیف رسیدنم من مشرف شدم نه مکلف.
تولی یعنی پذیرش سرپرستی امام
در فروع دین که بر اساس تقلید باید دستورات خدا را انجام دهیم، دو بحث تولی و تبری داریم. تولی برای این است که ما با ذوات مقدسه علیهم السلام دوستی داشته باشیم. از پیامبر خاتم تا امام زمان عجل الله تعالی فرجه و این به این معنا نیست که پیامبران قبلی را قبول نداشته باشیم. پیغمبر صلی الله علیه و آله خلاصه همه رسالت است. قرآن می فرماید: « لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ»3 از حضرت آدم علیه السلام تا پیامبر خاتم را باید قبول داشته باشیم. پیغمبر اسلام هم کامل ترین دین را به نام اسلام آورده است. معنای ولایت این است که انسان کاملا تحت سرپرستی امام برود. نه اینکه امام را دوست داشته باشد. محبت با ولایت فرق می کند.
تولی یعنی پذیرفتن این جایگاه از امیرالمومنین علیه السلام تا امام عصر ارواحنا فداه. اگر کسی این ولایت را پذیرفت، بقیه شاکله های دینی اش پذیرفته می شود. چون معلوم می شود زیر کدام سقف نفس می کشد و سرپرستی اش با چه کسی است.
امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: « أوّل ما يُسأل عنه العبد حبّنا أهل البيت»4 اولین چیزی که در قیامت پرسیده می شود، دوستی با ما اهل بیت است. این پیوند فقط با عاطفه و اظهار نیست. ولایت یعنی انسان زندگی اش را بر اساس خواست امامش تنظیم کند. هر جایی که کسر داشت، آن مقدارش تحت ولایت امیرالمومنین علیه السلام نیست.
جناب سلمان دیگر در وجودش خودی نبود، همه چیزش تحت ولایت امیرالمومنین علیه السلام بود. شهدا به معنای تام اخلاق و احکام عمل کردند که به اینجا رسیدند. تولی به این معنا است که سرپرستی مان را به امام علیه السلام بسپاریم، زیرا امام چیزی از خودش نمی گوید، خودی ندارد. امام شده است به این دلیل که ذره ای خودیت در او وجود ندارد. اعتبارش از این است که تمام وجودش ذوب در خداوند شده است و آیینه خداوند شده است. علی علیه السلام آینه خدا شده است. امیرالمومینن علیه السلام که عین الله است، همه چیز را خدا می بیند. لذا می فرمایند چطور انسان خدایی را که نمی بیند عبادت کند؟ و آن چشم علی علیه السلام را می خواهد.
لعن دشمنان اهل بیت(ع) کمترین حد برائت
مورد بعدی تبری است. تبری در عین حال که نقطه مقابل تولی است، مکمل یکدیگر هستند. هر مسیری که در جهت خداوند نبود، باید از آن فاصله بگیریم. دشمنان امیرالمومنین علیه السلام شاخص ترین افرادی هستند که نسبت به آن نقطه مقابل که تولی است، موضع گرفتند و شاخص ترین دشمنان دین شدند.
یک موقع تولی «بابی انت و امی» گفتن است، یک موقع هم این است که با اقتدا به امیرالمومنین علیه السلام جوان خوش اخلاقی شویم. خوش اخلاقی به همان معنایی که توضیح داده شد. اگر کسی با جوانی ساعت ها مجالست کرد و از او یک عمل لغو ندید، این جوان خوش اخلاق است.
برائت هم فقط این نیست که لعن کنیم، اینها مظهر رجس و بدی هستند. اگر کسی در عین اینکه لعن می کند، مراقب کارهایش نباشد و کارهای آنها را انجام دهد، مانند آنها است. در این صورت من تبرایم نقص دارد اگر چه لعن و فحاشی کنم. اگر ما نتوانیم دلیل عقلی برای شبهات بیان کنیم نمی شود. باید در دفاع از شبهاتی که برای امیرالمومنین علیه السلام مطرح می کنند، مجهز باشیم، نباید کم بیاوریم. اگر گناه کردیم با دشمنان اهل بیت علیهم السلام همراه شده ایم. آنها کلیات رجس را داشتند و ما سمت قسمتی از آن می رویم. اگر کم صحبت کنیم، خود به خود خطایمان کم می شود.
ثواب شهادت برای چه کسانی است؟
در دو جبهه باید فعالیت کنیم و قوی شویم و آن دو جبهه ولایت و تحت امر قرار گرفتن و تحت سرپرستی صاحب ولایت قرار گرفتن است و هم نبرد فکری با دشمن و عوامل دشمن است و این دشمن هر آن کسی که در مسیر ولایت حرکت نکند، می باشد.
اگر کسی که در مسیر ولایت و محبت اهل بیت علیهم السلام قرار گرفته است و هر آن در جهت دریافت معارف اهل بیت علیهم السلام و مبارزه با دشمنان اسلام باشد، از دنیا برود شهید از دنیا رفته است. اگر فقط بگوییم امام حسین علیه السلام را دوست داریم که شهید از دنیا نمی رویم. برای اینکه در آن جایگاه و ردیف قرار بگیریم باید همیشه مشتمان محکم باشد تا در مقابله با دشمن کم نیاوریم. لذا جهاد کردن تنها با اسلحه نیست، همین که با عقبه ولایت اهل بیت علیهم السلام در مسیر ولایت برویم و هم دشمن را بشناسیم و هم با دشمن بجنگیم شهید از دنیا رفته ایم.
باید به منکر حساس باشیم. اگر با این شرایط از دنیا برویم شهید از دنیا رفته ایم. قرینه این حدیث کلانم نورانی وحی است. « وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا»5
صبح که به سرکار می رویم، بگوییم خدایا چون تو می خواهی سر کار می روم. وقتی سر کار هستیم باید صفیر اهل بیت علیهم السلام باشیم و مراقب اعمالمان باشیم. در این شرایط اگر حضرت ملک الموت آمد تا جانمان را بگیرد، اجرمان با خداوند است و این اجر کم تر از شهادت نیست.
بحث ولایت و برائت را خوب تجزیه و تحلیل کنیم که در نماز و روزه و جهاد و شهادت ما نقش دارد. ولایت پذیری و تحت سرپرستی حجت خداوند رفتن، باید با هم باشند.
/1102101304
پی نوشت:
1.سوره مبارکه البقرة آیه ۲۵۷
2.سوره مبارکه البقرة آیه 285
3.سید رضی الدین، علی بن موسی بن جعفر بن طاووس مشهور به سید بن طاووس(۵۸۹–۶۶۴ق) ازعلمای شیعه و نویسنده کتابالملهوف علی قتلی الطفوفمشهور به لهوف .
4. بحار الانوار، ج 27، ص 79، ح 18
5.سوره مبارکه نساء آیه 100