تلاشهای هالیوود برای تخریب منجیِ موعود
در بررسی صف آرایی هایی که برابر دین برای آسیب رسانی به آموزههای دینی همچون مهدویت انجام میشود، سینما چه نقش و جایگاهی دارد؟
- به طور کلی سینما هنری است که با اقبال عمومی مردم جهان همراه است و هر چه زمان میگذرد و رسانههای جدید متولد میشوند نمی توانند جای آن را بگیرند، زیرا سینما بهترین ابزار در انتقال مؤلفههای فرهنگی است که هم میتواند در خدمت تعهد و اخلاق باشد یا برعکس در اختیار افراد غیرمتعهد و بدون دغدغه دین قرار بگیرد و متاسفانه امروز سینما یکی از میدانهای اصلی جنگ نرم است که مؤلفههای این جنگ را کاملا در خود دارد.
چرا در میدان جنگ نرمِ سینما، هالیوود جایگاه برجسته ای دارد؟
- بر اساس آمارها بین 70 تا 80 درصد آثار اکرانیِ جهان به هالیوود تعلق دارد و کمپانیهای آن به صورت کلی سرمایه گذاری عظیمی در فیلمها کرده و با این سرمایه گذاری دو هدف را دنبال میکنند، نخست؛ اقتصادی یعنی هیچ فیلمی در هالیوود بدون توجه به گیشه ساخته نمی شود و سپس بُعد فرهنگی متناسب با اهدافشان. شواهدی وجود دارد که در هالیوود دستهای پشت پرده ای وجود دارد، نخست آنکه درصد بالایی از تهیه کننده ها و کمپانیهای مشغول در هالیوود صهیونیست هستند و صهیونیست بودن خود را انکار نمی کنند.
شاهد دوم آنکه امکان دسترسی به امکانات هالیوود و ساخت هر فیلمی در آن وجود ندارد و با وجود ادعای آزادی بیان، حتی برای سینماگران غربی هم که نقدی دارند، محدودیتهایی اعمال میشود.
جالب آنکه در گذشته هالیوود سیاستهای خود را در لایههای زیرین که مشهود نباشد عرضه میکرد، اما امروز شاهدیم به طور مثال علنی سیاست را نشان میدهد، همچون فیلم «آرگو» که جایزه اسکار آن را همسر رئیس جمهور آمریکا داد! یا فیلمهایی که در جریان جنگهای آمریکا ساخته میشود، به عنوان مثال در جریان جنگ عراق و افغانستان برای توجیه کارهای خود فیلمهای گوناگونی مانند «تک تیرانداز» ساختند که کشتارهای آنها را توجیه میکرد و این یعنی سیاست، علنی وارد سینما شده است.
از این رو، باید توجه داشت هالیوود صرفا کمپانی فیلمسازی نیست، بلکه بر فرهنگ جهانی تاثیر میگذارد که البته سرمایهگذاری مناسب، تیمهای هنری قوی و پخش گسترده که برایشان سود سرشار به همراه دارد، آنها را کمک میکنند.
دامنه جنگ نرم سینما به مسأله آخرالزمان و منجی باوری نیز کشیده شده است، بفرمایید چگونه و از چه منظری؟
- مسأله مهم در هالیوود طرح مباحث آخرالزمانی و منجی گرایی است؛ اگر روال کلی جهانی را فارغ از سینما بررسی کنیم، توجه به مسایل آخرالزمانی مشهود میشود، به عنوان مثال در آمریکا از دهه 1970 جریاناتی رخ داد که این توجه اوج گرفت، به گونه ای که با کتابهای دینی آن هم با فروش 20- 30 میلیون شمارگانی روبه رو هستیم یا شبکه هایی که در آنِ واحد 40 میلیون مخاطب داشته اند.
از جمله کتابهای پُرفروش آخرالزمانی کتاب «Left Behind» است که بیش از 60 میلیون نسخه فروش داشته و تا کنون چهار فیلم سینمایی بر اساس آن ساخته شده که عمر آخرین آنها به یک سال نمی رسد.
پرداخت هالیوود به مسأله آخرالزمان به گونه ای است که بنابر بررسی تولیدات پُرفروش سالهای 2012 و 2013 بین 70 تا 80 فیلم آخرالزمانی تولید شده که برخی از آنها جزو 10 فیلم پُرفروش سال بوده اند. همچنین، در دو دهه اخیر حداقل در آمریکا 10 سریال آخرالزمانی ساخته شده و فقط در سال جاری سه سریال با این موضوع روی آنتن رفته و میرود؛ که همه اینها از توجه گسترده هالیوود به موضوع آخرالزمان حکایت دارد که البته در ژانرهای گوناگون اعم از مستند، سریال، خشونت، عاشقانه و حتی کمدی و برای مخاطبان مختلف حتی کودک عرضه میشود.
جالب آنکه امروز هالیوود پا را فراتر گذاشته و به میدان فیلمهای فراآخرالزمانی و پساآخرالزمانی نیز ورود کرده است.
باید توجه داشت فیلم آخرالزمانی، فیلمی است که به نحوی پایان تاریخ را برای جهان یا بخشی از آن نمایش میدهد مانند تغییر ماهیت مردم و جهان، از این رو بعضی از این فیلمها طبیعی، برخی دینی و بعضی تکنولوژیک، اسطوره ای و علمی - تخیلی اند.
اما در یک تقسیم بندی جدید که کاربردی تر است میتوان گفت فیلمهای آخرالزمانی سه دسته اند: کاملاً خنثی که هیچ اشاره ای به دین و نگاه آن به آخرالزمان نداشته و از ابتدا تا انتها بیشتر جنبه علمی- تخیلی دارند که از نمونههای آن میتوان به «فراموشی» و «ترمیناتور» اشاره کرد.
گروه دوم؛ فیلمهایی هستند که با تابلوی دین جلو آمده، اما تعبیر خود را از دین به نمایش میگذارند، همچون «کتاب ایلای» که دیالوگهای آن کاملاً از کتاب مقدس مسیحیان است.
گروه سوم؛ فیلمهایی هستند که در ظاهر، خود را خنثی و سکولار معرفی میکنند، اما در باطن و با دقت بر آنها، میتوان نمادها و عناصری را دید که پشتوانه دینی فکری آنها را نشان میدهد و مخاطب به طور ناخواسته تأثیر میپذیرد؛ این فیلمها قویتر و خطرناکتر هستند، مانند فیلم «2012» و نیز فیلم «آگاهی» که ظاهرشان دینی نیست، اما با تکه هایی از نمادهای دین تزیین شده اند.
در این زمینه تقسیماتی مطرح میشود: نخست شیوه انکار؛ راه دوم؛ تخریب است از طریق نمایش چهره ای مهیب و ترسناک از منجی اسلامی تا مردم بترسند و جذب آن نشوند که این مدل را در فیلم «نوستراداموس؛ مردی که فردا را دید» ساخته سال 1981 میبینیم که آشکارا ضد منجی اسلامی بود.
گام سوم؛ تحریف است، یعنی آنها چهره ای از مهدی موعود(عج) میسازند که خنثی و بدون تأثیر باشد، مانند فیلم «طلای سیاه» که مؤلفه هایش با منجی اسلامی کاملا تفاوت دارد و در گام آخر؛ نمونه سازی و جایگزین سازی است که میکوشد نمونههای جعلی را به جای اصل به مخاطب عرضه کند.
پرداخت هالیوود به موضوع منجی گرایی در کدام یک از این سه دسته جای میگیرد؟
- منجی گرایی در سینمای هالیوود اغلب از دسته سوم است، یعنی با داستانی جذاب و سکولار وارد شده و البته به دین خاصی نمی پردازند، اما ممکن است عقیده ای خاص مطرح و منجی مد نظر کارگردان نمایش داده شود. پشتوانه این فیلمها تیم قوی و هزینه سنگین و جلوههای بصری فوق العاده است که بر مخاطب تاثیر میگذارد و بسیاری از مواقع 50 درصد بودجه فیلم برای این جلوه ها هزینه میشود و بازیگران بنامی را نیز به خدمت میگیرند، به عنوان مثال «تام کروز» و «نیکلاس کیج» تا کنون در چند فیلم آخرالزمانی ایفای نقش کرده اند.
با توجه به آنکه در آستانه روز سینما قرار داریم، در این راه چه باید کرد؟
- مسؤولان و دست اندرکاران حوزه هنر، فرهنگ و دین باید این درک را بیابند، از سوی دیگر سینماگرانی را میبینیم که سینما را عنصر فرهنگی ندانسته و شعار «هنر برای هنر» را سر میدهند، در حالی که اشتباه است. از این رو، نیاز است دو کار همزمان انجام شود، نخست آموزش عناصر فرهنگی دینی برای جانمایی در کارها که جای این مسأله بشدت خالی است بویژه در حوزه مهدویت و نگاه اسلام به آخرالزمان و سپس استعدادیابی و آموزش و وارد کردن افراد به سینمای متعهد.
گام سوم؛ برنامه ریزی برای تولید آثار فاخر و قابل عرضه در عرصه بین الملل است که متأسفانه در این باره هم عقب نشسته ایم. نکته دیگر اینکه مراقب باشیم در زمین دشمن بازی نکنیم و در عرصه تولیدات دینی حرف سطحی نزنیم! باید فکرمان را تغییر دهیم و راه عرضه مفاهیم را بیابیم و ورود غیرمستقیم و اثرگذار داشته باشیم نه اینکه به نمایش بازیگران بر سر سجاده نماز بسنده کنیم.
نکته پایانی اینکه صدا و سیمای ما گاهی فیلمهای آخرالزمانی را بدون توجه به عناصر مخرب دوبله و پخش میکند! مانند «ترمیناتور»، در حالی که این کار حداقل باید توأم با نقد باشد تا مخاطب پیام نمادها را دریابد.
/1102001307