حجت الاسلام حسینی : برای هر چیزی قفل و محافظی است و قفل ایمان رفق و مدار است+گزارش تصویری
وارث: مراسم شهادت حضرت جواد الائمه علیه السلام با سخنرانی حجت الاسلام حسینی و مداحی حاج سعید حدادیان، کربلایی محمد حسین حدادیان و دیگر ذاکرین اهل بیت علیهم اسلام در هیئت محبان فاطمه زهرا سلام الله علیها برگزار شد.
در ادامۀ خبر متن سخنرانی حجت الاسلام حسینی را می خوانید:
وجود مقدس امام جواد علیه السلام ویژگی های منحصر به فردی در بین ائمه طاهرین علیهم السلام دارد که باعث شده است زندگی ایشان نسبت به دیگر ائمه طاهرین علیهم السلام جریانات عجیب و متشنجی داشته باشد و از طرفی هم زیبا در کتب تاریخی ثبت شده است. آن ویژگی منحصر به فرد ایشان این بوده است که امام اولین امامی بودند که در سن طفولیت به امامت رسیدند و به قدری این جریان عجیب بود که حتی در نقل ها هست که شیعیان و اصحاب علی بن موسی الرضا علیه السلام هم گرفتار شبهه شدند به قدری که وقتی امام رضا علیه السلام به شهادت رسیدند و مردم ماندند که امام بعدی چه کسی است، می گفتند مگر می شود که یک کودک هفت ساله به عنوان امام و مقتدا قرار بگیرد. ایشان اولین امامی است که در جوانی به شهادت رسیدند. مدت امامت ایشان تقریبا هفده سال است. پانزده سال در دوران حکومت مامون و دو سال هم در زمان معتصم لعنت الله علیه زندگی کردند. دوران امامت پر بارشان در این دوران بود. شاید این سوال به ذهنتان برسد که چرا امام جواد علیه السلام در سن هفت سالگی به امامت می رسد؟ عرض می کنیم که از مقدمات و بسترسازی هایی که برای غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه شروع می شود در زمان امام جواد علیه السلام است. مناظراتی که در زمان ایشان برپا می شود از مناظرات جنجالی و بسیار مفید است. در کتاب الاحتجاج شیخ طبرسی1 تمام مناظرات اهل بیت علیهم السلام آورده شده است. یکی از آن مباحثی که می شود در مورد اهل بیت علیهم السلام پیگیری کرد، مکاتبات اهل بیت علیهم السلام است. در نهج البلاغه مرحوم سید رضی2 رحمت الله علیه تحت عنوان خطبه ها، نامه ها و حکمت ها سخنان امیرالمومنین علیه السلام را آورده است. مکتوبات امیرالمومنین علیه السلام را در یک بخش آورده است ولی ما کتابی ندیده ایم که مخصوص مکاتبات ائمه علیهم السلام باشد.
یکی از مکاتبات امام جواد علیه السلام در مورد مدارا کردن
یکی از بحث هایی که بسیار زیبا است ارتباط ائمه علیهم السلام با دوستانشان در شهرها و یا مناطق مختلف یا از طریق وکلایشان بوده است یا از طریق نامه هایی که به حضرات می دادند. خیلی جریان های جالبی اتفاق افتاده است. امشب اشاره ای به یکی از مکاتبات امام جواد علیه السلام می کنیم که بسیار زیبا است. این مکاتبه در کتاب امالی شیخ مفید3 صفحه 119 مجلس 23 و حدیث 20 آمده است. حدیث از شخصی به نام بکر بن صالح نقل می شود. بکر بن صالح از اصحاب حضرت است و نقل می کند: من دامادی داشتم و دامادم نامه ای خطاب به امام جواد علیه السلام نوشت: «إنَّ أبی ناصب خبیث الرَّأی، وقد لقیت منه شدّه وجهداً، فرأیک – جعلت فداک – فی الدُّعاءِ لی، وما ترى – جعلت فداک -؟ أفترى أن أکاشفه أم أُداریه؟»
من پدری ناصبی دارم و خیلی خبیث الرای است. (ناصبی ها ویژگی شان این بود که به اهل بیت علیهم السلام دشنام می دادند و با آنها دشمنی می کردند.) و این شخص خودش شیعه دوازده امامی بوده است. بخاطر خبیث الرای بودنش بسیار مرا آزار داده است. نظرتان راجع به برخورد من با این پدر ناصبی چیست؟ آقا شما نظرتان چیست؟ من با او دشمنی کنم یا با او مدارا کنم؟
«فکتب علیه السلام: "قد فهمت کتابک وما ذکرت من أمر أبیک، ولست أدع الدُّعاءَ لک إن شاء الله، والمداراه خیر لک من المکاشفه، ومع العسر یسر، فاصبر فإنَّ العاقبه للمتَّقین. ثبَّتک الله على ولایه من تولّیت، نحن وأنتم فی ودیعه الله الّذی لا تضیع ودائعه
قال بکر: فعطف الله بقلب أبیه علیه حتّى صار لا یخالفه فی شیء.»
امام جواد علیه السلام در جواب نامه نوشتند: ما وضعیت شما و پدرتان را فهمیدیم و شما را از دعا دریغ نمی کنیم. اما راه برخورد کردن با این پدر این است که با او مدارا کنی. با این سختی که تحمل می کنی، آسانی است. نمی گوید بعد از سختی آسانی است، می گوید: همزمان آسانی می آید. بعد فرمودند: صبر کن عاقبت برای متقین است. خدا تو را در مسیر ولایت ما ثابت قدم کند.
در انتها می فرماید: این جوان رفت و با پدرش مدارا کرد و خدا دل این پدر ناصبی را نسبت به اهل بیت علیهم السلام معطوف کرد. کار به جایی رسید که دیگر با اهل بیت علیهم السلام دشمنی نداشت.
در نقلی داریم شخصی به امام هادی علیه السلام عرض کرد، پدری ناصبی دارم که به اهل بیت علیهم السلام دشنام می دهد و من دیگر تحمل ندارم و می خواهم او را بکشم. شما اجازه می دهید؟ حضرت فرمودند ما منعت نمی کنیم و امرت هم نمی کنیم ولی اگر او را کشتی، شش ماه بیشتر زنده نخواهی ماند. آن شخص گفت: عیبی ندارد و پدرش را کشت و شش ماه بعد از دنیا رفت. این قانون خدا است که اگر پسری، پدر خودش را بکشد، شش ماه بیشتر زنده نمی ماند.
"مدارا" در روایات
درباره مدارا در روایات فرموده اند: کسانی که سبک زندگی شان مدارا کردن است، شهید می میرند. پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند: « أَمَرَنى رَبّى بِمُداراةِ النّاسِ كَما أَمَرَنى بِأَداءِ الفَرائِضِ»4 خدای من فرمود: با مردم مدارا کن همانطور که به ادای فرائض امر شده است. در جای دیگر فرموده اند: برای هر چیزی قفل و محافظی است و قفل ایمان رفق و مدار است. مدارا یعنی نرم خویی. قرآن می فرماید: وقتی موسی و هارون می خواستند پیش فرعون بیایند و او را دعوت به خدا پرستی کنند، با قول لین با او سخن بگویید. با او مدارا کنید. حق گویی همراه با نرم خویی معنای رفق است.
چه کنیم اهل مدارا شویم؟
راهش این است که یک اصل کلی را بپذیریم. ما هیچوقت هیچ چیزی را پیدا نمی کنیم که صد در صد همانی باشد که ما می خواهیم. در قرآن جریان خانواده نوح علیه السلام را می بینیم که اهل او نیستند. در زمان امام زمان عجل الله تعالی فرجه فرموده اند هیچ خانه ای نیست مگر اینکه اسلام در آن رخنه نکرده باشد. یعنی حجت بر همه تمام شده است. یک حدیثی پیرامون همین مطلب آمده است که امام صادق علیه السلام فرمودند: اگر کسی دنبال چند چیز باشد آن را گیر نمی آورد و اگر دنبال صد در صد خالص آن باشد بدون اینها می ماند: یکی از آنها عالم است. اگر به دنبال عملی بگردد که هیچ ریایی در آن نباشد غذایی را گیر نمی آوری که در آن شبهه نباشد، رفیقی که عیبی نداشته باشد هم گیر نمی آوریم. در اینجا می فرمایند: باید مدارا کنید. با همس و فرزند مدارا کنیم. با پدرمان مدارا کنیم. با همکارانمان مدارا کنیم. در روایات فرموده اند: وقتی کودکی سه ساله شد به او بیاموزید بگوید «لا اله الا الله». وقتی سه سال و هشت ماهش شد به او یاد بدهیم بگوید: «محمد رسول الله». در چهار سالگی صلوات بر محمد و آل محمد را یاد او بدهید. در پنج سالگی جهت قبله را یاد او بدهید. در شش سالگی سجده رو به قبله را یادش بدهید. در هفت سالگی وضو گرفتن را بیاوز و یواش یواش او را با نماز آشنا کن.
حدود مدارا کردن
مدارا کردن حد و حدود دارد: در جایی که به دین و عقیده مربوط است مدارا وجود ندارد. در برپایی عدالت مدارا نداریم. به پیغمبر صلی الله علیه و آله گفتند به یک شرط خدای تو را می پرستیم. یک روز تو خدای ما را بپرستی و یک روز ما خدای تو را بپرستیم. قرآن گفت: « قل يا أيها الكافرون لا أعبد ما تعبدون»5 ما با ظلم مدارا نداریم. امام جواد و امام مجتبی علیه السلام با همسرانی زندگی کرده اند و می دانستند آنها قاتلشان هستند و با آنها مدارا می کردند.
/1102101304
پی نوشت:
1.
امین الاسلام ابوعلی فضل بن حسن طَبرِِسی یا شیخ طبرسی (۵۳۲-۴۵۴ خورشیدی/۵۴۸-۴۶۸ قمری) با لقب «امین الاسلام» دانشمند و فقیه شیعه ایرانی است که کتابهایی دربارهٔ علوم دینی عصر خود تألیف کردهاست. به نقلی، فضل بن حسن طبرسی از خاندانی روحانی و علمدوست که اصلاً از تفرش بودهاند، زاده شدهاست و طبرِس در حقیقت همان تفرش است. وی به خراسان هجرت کرد و در مشهد ساکن شد و در اواخر عمرش راهی سبزوار شد و در همانجا درگذشت. پیکر او را در مشهد در نزدیکی حرم امام رضا دفن کردند و خیابان آنجا به نام او، طبرسی نامگذاری شده است.
2.
ابوالحسن محمد بن الحسین بن موسی، معروف به سید رضی و یا شریف رضی، از علمای قرن ۴ (قمری) شیعه و گردآورنده نهجالبلاغه است. او نهج البلاغه را حدوداً چهارصد سال پس از زندگی علی بن ابی طالب گردآوری و تدوین کرده است.
3.
مُحمّد بن مُحمّد بن نَعمان ملقب به شیخ مُفید و معروف به ابن المعلّم، فقیه و متکلم و از علمای برجسته شیعه سده ۴ هجری قمری بود.
4.
الكافي : ۲/۱۱۷/۴
5.
سورة الكافرون آیات 1،2