حجت الاسلام علوی تهرانی : امامت، هویت و روح اسلام است
وارث: شب شهادت حضرت جواد الائمه علیه السلام با سخنرانی حجت الاسلام علوی تهرانی و مداحی حاج حسن خلج در مسجد حضرت امیر علیه السلام برگزار شد.
در ادامۀ خبر متن سخنرانی حجت الاسلام علوی تهرانی را می خوانید:

مبارزه با مهدویت
اعتقاد شیعه از آن جهت به مهدویت اهمیت دارد که از آنجا که دین مبین اسلام زمان ظهورش در عصر رسالت پیامبر عظیم الشان اسلام صلی اله علیه و آله خط بطلان بر دوران ما قبل خودش اعم از مشرکین، اهل کتاب و دیگران تحت عنوان کلی پایان دادن به دوران جاهلیت بود و پیامبر صل الله علیه و آله هم در قرآن به بعد از خودشان اشاره کرده اند که اگر من از دنیا بروم امکان بازگشت به دوران جاهلیت وجود دارد. اگر کسی سوال کند بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله شاخص و ملاک در مسیر بودن و بازنگشتن به دوران جاهلیت چیست؟ شاخصه را پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به ما داده اند.
یکی از آن شاخصه ها اصل اعتقاد به امام است، «مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ ماتَ مَيْتَةً جاهِلِيَّةً»1 بدون قبول امامت بازگشت به دوران جاهلیت است. تعمیم به این نکته می کند که انکار مهدی عجل الله تعالی فرجه هم ورود به دوران جاهلیت است. پس بحث مهدویت از سلسله مباحث اصلی و هویتی و اعتقادی جریان شیعه است. برای اینکه با این اصل مبارزه شود یک جریان انحرافی به نام متمهدیان2 درست کردند. کسانی که ادعای مهدی بودن داشتند که به سه هدف تشکیل شد:
انکار امام عصر علیه السلام یا سست کردن اذهان مردم به وجود نازنین ایشان و نفی آرمان امام عصر علیه السلام.
آرمان امام زمان عجل الله تعالی فرجه ظلم ستیزی و استقرار عدل و حکومت توحیدی است.
سومین هدفی که در مهدویت وجود دارد و آنها می خواهند از بین برود، از بین بردن ارزش های دینی و مکتبی است. دو تا در حوزه اعتقاد مطرح می شود و یکی در حوزه عمل است.
سبک زندگی دینی را نمی شناسند، ارزش های جامعه دینی تغییر پیدا کرده است. این همان چیزی است که در دوران رسالت به عنوان پیش بینی مطرح شده بود. فرموده بودند: از آن زمانی بترسید که معروف، منکر باشد و منکر، معروف باشد. همه با خودشان سوال می کردند چگونه این اتفاق می افتد. این اتفاق در مسیر مبارزه با مهدویت اتفاق می افتد، به مردمان مذهبی سنتی می گویند.
اهداف انکار مهدویت
این مبارزه با این سه هدف، به چهار شکل اتفاق افتاد. یکی از آن چهار شکل، انکار مهدویت بود. شکل دوم تخریب مهدویت است. یک زمانی در مصافحه کردن می گفتند گردنت جای شمشیر امام زمان است. شیوه حکومت امام زمان عجل الله تعالی فرجه همانند رسول خدا صلی الله علیه و آله می باشد. اگر وارد جنگ می شدند دیگران به جنگ با ایشان رفته بودند و جنگشان دفاعی بوده است. سومین شکل تحریف و وارونه جلوه دادن اهداف مهدویت است. یکی از مصادیق تحریف این است که می گوییم آقا می آیند و کارها را درست می کنند و این شانه خالی کردن از مسائل و مسئولیت ها می باشد. چهارمین شکل جایگزین سازی است. جایگزین ها در دوره معاصر بسیار مهم است. برای اینکه بدانیم این جایگزین سازی ریشه و سبقه در زمان دارد ما این را از دوران اولیه شروع کرده ایم. منظور از دوران اولیه، بعد از رحلت پیامبر عظیم الشان اسلام صلی الله علیه و آله منظور است.
اشکال جایگزین سازی مدعی مهدویت
برای برخی از امامان چه در دوره حیاتشان و چه بعد از حیاتشان ادعای مهدویت بیان می شد. می آمدند و به ائمه علیهم السلام عرض می کردند آیا شما قائم هستید؟ ایشان می فرمودند ما قائم هستیم لکن آن کسی که در آخرالزمان قیام خواهد کرد، من نیستم. این ادعا از حضرت امیرالمومنین علیه السلام تا امام حسن عسگری علیه السلام مطرح می شد. مثلا برای جناب محمد حنفیه فرزند امیرالمومنین علیه السلام یا جناب زید شهید، فرزند امام زین العابدین علیه السلام ادعای امامت و مهدویت کردند. در حالی که هیچ یک از این دو بزرگوار و اکثر فرزندان ائمه علیهم السلام برای خودشان ادعای مهدویت نکردند. سومین گروهی که شکل گرفت، ادعای مهدویت برای معاصرین ائمه علیهم السلام مانند جناب مختار بود. خدشه دار کردن مختار ضرری به چیزی نمی رساند ولی خدشه دار کردن حضرت رقیه سلام الله علیها ضرر به یک واقعه می زند که آن واقعه محل نجات همگان است و شیطان نمی خواهد کسی نجات پیدا کند. گاهی نسبت به بزرگان اصحاب و کسانی که معاصر اهل بیت علیهم السلام بودند مانند جناب مختار ادعا را رواج می دادند. البته جناب مختار همچین ادعایی نداشت. گاهی اوقات این ادعا نسبت به کسانی بوده است که قبل از ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه بوده اند و گاهی نسبت به کسانی بوده است که بعد از ولادت امام زمان بوده اند. به معاصر که می رسیم جریانات انحرافی بیشتر می شود. این جریان انحرافی به زمان امام صادق علیه السلام که می رسد، سه وجه دارد که در دوره امام موسی بن جعفر علیه السلام ادعای مهدویت می شد.
امام بعد از حضرت صادق علیه السلام، امام موسی بن جعفر علیه السلام بود و این انحراف که غیر از ایشان را به امامت معرفی کردند سه وجه دارد: یک وجهش این است که در دوران امام صادق علیه السلام شیعه از نظر عددی به کثرت رسیده است و در گستره جغرافی بسیار گسترده شده است. یکی از اصحاب امام موسی بن جعفر علیه السلام این گونه شرایط را شرح می دهد: مردم آمدند به درس و مکتب حضرت صادق علیه السلام و به شرق و غرب عالم رفتند. وقتی جامعه گسترده و گسسته می شود خبر رسانی بسیار سخت می شود. دومین دلیل این است که در زمان ایشان، منصور دوانیقی3 چنان خفقانی را ایجاد کرده بود که اگر کسی از امام سوالی داشت باید به شکل یک کاسب گذری سوالش را به امام می رساند. مذاکرات شیعه بسیار سخت بوده است. این خفقان منصور دوانیقی آنچنان حاکمیت داشت که حضرت صادق علیه السلام نتوانستند جانشین خویش را به تصریح معرفی کنند، جز عده ای از خواص کسی نمی دانست. سومین دلیل این است که برخی از فرزندان امام صادق علیه السلام مانند عبدالله افطح برای خودشان ادعای امامت کردند. این سه دلیل باعث شد در زمان امام موسی بن جعفر علیه السلام ادعای مهدویت شکل پیدا کند.
جریانات انحرافی زمان امام موسی کاظم (ع)
گروه های انحرافی در معاصر امام موسی بن جعفر علیه السلام یکی از آنها گروه ناووسیه4 است. طرفداران عجلان بن ناووس هستند. می گویند امام صادق علیه السلام به شهادت نرسیده است و در پس پرده غیبت است و در زمان مقتضی می آید و زمین را پر از عدل و داد می کند. گروه دوم گروه فطحیه5 هستند و بخشی از شیعیانی هستند که امامت را به بعد از امام صادق علیه السلام به عبدالله افطح معروف به افطح انتساب داده اند و به در خانه امام موسی بن جعفر علیه السلام نرفتند. با اینکه عبدالله تنها هفتاد روز بعد از امام موسی بن جعفر علیه السلام زنده ماند این ادعا را کرد و خودش هم راضی بود. دلیل چه بود که مردم می پذیرفتند؟ دلیلش این بود که روایتی را شنیده بودند که امامت در بزرگترین پسر امام علیه السلام است. بزرگترین پسر ایشان جناب اسماعیل بود که در حیات امام صادق علیه السلام از دنیا رفت. بعد از او عبدالله است و وقتی دید که مردم خودشان می خواهند این فرقه را به وجود آورد. گروه سومی که در دوره امام کاظم علیه السلام ادعای امامت کردند فرقه سمطیه6 بودند. سمطیه پیروان یحیی بن ابی سمیط بودند. این سه فرقه در همان دوران های ابتدایی به دلیل ریشه دار نبودن و نداشتن حامی از بین رفتند.
امامت، هویت و روح اسلام است. در دوره حضرت رضا علیه السلام ایشان مشکلی به نام مهدویت نداشتند. بزرگترین مشکل در زمان ایشان شکل گرفتن گروه واقفیه7 بوده است. شیعیان در دوران ایشان خیلی ثروتمند و زیاد شدند. امام موسی بن جعفر علیه السلام برای اینکه مردم را با مهدویت آشنا کنند و مردم آرام آرام بفهمند اگر می خواهند معارف دینشان را یاد بگیرند، دیگر نمی توانند مستقیما با امامشان ملاقات کنند، سازمانی درست کردند به نام سازمان وکلا. هر کسی می خواهد با امام ملاقات داشته باشد باید با وکیل امام در ارتباط باشد. چون یک زمانی می رسد که واقعا نمی شود به حضور امام رسید و در اینجا حضرت می خواهند مدل سازی کنند. حضرت به شهادت می رسند و سه نفر که در راسشان علی بن حمزه بطائنی8 بوده است پول هایی که از مردم جمع آوری کرده بودند را در اختیار خودشان داشتند و اگر می خواستند قبول کنند که بعد از امام موسی بن جعفر علیه السلام امام رضا علیه السلام امام هستند و می بایستی آن پول ها را تسلیم ایشان کنند. گفتند: موسی بن جعفر علیه السلام کسی را به عنوان امام بعد از خودش معرفی نکرده است و در اینجا وقف ایجاد شد. گروه واقفیه در اینجا تشکیل شد. چه چیزی باعث شد اینها کارشان بگیرد؟ امام بیست سال امامتشان فرزند نداشتند. و می گفتند امام کسی است که بعد از خودش فرزند پسر داشته باشد ولی شما فرزندی ندارید. لذا وقتی حضرت جواد علیه السلام به دنیا آمدند حضرت رضا علیه السلام فرمودند: هیچ مولودی برای اسلام با برکت تر از امام جواد علیه السلام نیست. چون ولادت امام جواد علیه السلام تثبیت امامت امام رضا علیه السلام است. در آنجا شیعیانی که دور امام رضا علیه السلام بودند توانستند سرشان را بلند کنند. امام جواد علیه السلام هشت ساله به امامت رسیدند. همه می گفتند یک بچه چطور می تواند امام باشد؟ در اینجا سر و کله اسماعیلیه9 دوباره پیدا شد. رشد کردند و تاکنون که می بینید هستند. امام جواد علیه السلام بخش زیادی از عمر خودشان را صرف این کردند که ثابت کنند می شود یک کودک هشت ساله امام شود و لذا در مناظرات و مباحثات شرکت می کردند. با سران ادیان مختلف مناظره های علمی می کردند.
اباصلت هروی10 بعد از شهادت امام رضا علیه السلام مورد غضب دستگاه بنی عباس قرار گرفت و مامون او را دعوت می کند و می گوید بگو اسرار ابی الحسن علیه السلام چه بود؟ می خواستند بدانند چه ترتیبی بعد از امامت ایشان وجود دارد. اباصلت گفت امام هیچ اسراری ندارد. یک سال او را در زندان زندانی کردند و شکنجه اش دادند. بعد از یک سال با حضرت جواد الائمه مناجات می کند و می گوید: من خدمتگزار شما هستم چرا مرا به حال خودم رها کرده اید؟ من از این زندان چگونه رها پیدا کنم؟ به طور معجزه آسایی وجود مقدس امام جواد علیه السلام آمدند و در زندان را باز کردند و ابا صلت را آزادش کردند. بعد اباصلت گفت آقا شما که این گونه مرا رد کردید چرا زودتر نیامدید؟ امام جواد به او فرمودند: اباصلت تو امروز از ما خواستی و ما هم امروز آمدیم.
/1102101304
پی نوشت:
1.
شرح العقائد النسفيّة: 232
2.
در طول تاریخ اسلام، به دروغ ادعای مهدویت کرده اند یا نسبت مهدویت به کسی داده اند. اینان در متون اسلامی، به نام متمهدیان یا مدعیان دروغین مهدویت، نامیده شده اند
3.
ابوجعفر منصور (نام کامل: أبوجعفر عبدالله بن محمد بن علی بن عبدالله بن العباس المنصور)، دومین خلیفه از خلفای عباسی بود، که ده سال از سفاح بزرگ تر بود و در روزگار خلافت وی، قدرت بسیاری داشت. او در خراسان، برای سفاح بیعت گرفت و بر کار اداره ایالات و استانها نظارت داشت. پدرش محمد، نواده عباس بن عبدالمطلب بود؛ او از سال ۷۵۴ تا ۷۷۵ میلادی فرمان راند. در سال ۷۶۲، وی بغداد را با نام مدینه السلام(شهر صلح) بنیان نهاد. وی شورشهای زیادی را در زمانی که هنوز عباسیان چندان به قدرت نرسیده بودند، سرکوب کرد. او عنصر وفادار خلافت عباسی، ابومسلم خراسانی را به قتل رسانید. وی شورش سنباد را که از اهل خراسان بود، دفع کرد. وی به بنای مساجد، توجه خاص داشت و در بغداد بیت الحکمه بنا کرد. او در سال ۷۷۵، در حالی که به سفر حج میرفت، درگذشت.
4.
این گروه منسوب به عجلان بن ناووس میباشند و عقیده داشتند که امام صادق زندهاست و جاوید، و او مهدی قائم است، و میگفتند که آن حضرت فرمودهاست: «اگر هر آینه کسی بر شما فراز آید و بگوید که مرا بیمار یافته و مرده مرا شسته و کفن کردهاست باور نکنید، و بدانید که من سرور شما و دارنده شمشیر هستم.» ابوالفتح محمد بن عبدالکریم شهرستانی گوید: واین طایفه از آن امام کامل و بحر زاخر روایت کنند که فرمود: اگر سر من از فراز کوهی بر جانب شما منحدر شود، در کشتن من جازم مباشید که من صاحب شما و امام با اهتداء و صاحب شمشیر ایالت و ظهورم.
5.
این گروه منسوبند به عبدالله بن جعفر صادق. و چون عبدالله، دارای سری پهن بود و به قولی پاها و یا بینی پهنی داشت او را افطح[۱۵] خواندند.او پس از اسماعیل بن جعفر بزرگترین فرزند امام صادق بود که پس از امام دعوی امامت کرد. پیروان او، به دو دسته تقسیم شدند. دستهای که چون در مسائل مذهبی او را نشانی نیافتند، از پذیرفتن ادعای او خودداری کردند. دستهای هم که به امامت او عقیده داشتند، پس از مرگش چون فرزندی نداشت، عده زیادی از آنها به موسی بن جعفر فرزند دیگر امام صادق گرویدند. زندگانی عبدالله، پس از امام صادق در حدود هفتاد روز بودهاست و قبر او در بسطام، در کنار قبر علی بن عیسی بسطامی است.
6.
این گروه به نام پیشوای خود، یحیی بن ابی سمیط، یا به قول شهرستانی در ملل و نحل، شمیط، سمیطیه نامیده شدند. این گروه معتقدند که امامت از امام صادق به پسرش محمد ملقب به دیباج که مادرش کنیز بود و حمیده نام داشت میرسد و در خاندانش باقی ماند. باید دانست که موسی و اسحاق، دو پسر دیگر امام صادق با محمد از یک مادر بودند.[۱۳] نوبختی گوید: آوردهاند که محمد بن جعفر، در هنگام کودکی روزی نزد پدر آمد. همچنان که به سوی او میدوید، دامن جامه اش پای گیر او شد و خاک از چهره اش بزودود و گفت : از پدرم شنیدم که میگفت اگر تو را فرزندی باشد که مرا ماند، نام من بر وی گذار، زیرا او به مانند من و پیغمبر است و بر سنت او باشد.
7.
«واقفیّه» نام فرقهای از شیعیان بوده که موسی پسر جعفر را همان مهدی موعود میدانستند.
8.
بِطائنی، ابوالحسن علی بن ابی حمزه، از اصحاب و راویان امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام و از سران واقفیه است.
9. اسماعیلیان گروهی از شیعیان هستند که امامت را به اسماعیل، فرزند جعفر صادق ختم میکنند و او را امام هفتم میدانند. اینان همزمان با روزگار سامانیان سربرآوردند و سدهها با توان بسیار به پراکندن اندیشه خویش پرداختند. امروزه از شمارشان کاسته شدهاست. در ایران بسیار کمیابند و در برخی کشورها مانند:ایران، افغانستان، تاجیکستان، هندوستان، تانزانیا، کنیا و سایر ممالک پراکندهاند.
10. ابوصلت عبدالسّلام بن صالح حجازی هروی همچنین مشهور به خواجه اباصلت و اباصلت هروی ،اهل هرات(یکی از ولایات افغانستان) )یکی از یاران امام رضا بوده و کتاب وفاة الرضا را تالیف کرده بود. او یکی از نزدیکترین یاران امام رضا بود و نزد وی از جایگاه ویژه ای برخوردار بود. وی در ۱۷ شوال سال ۲۰۷ هجری قمری (4 سال پس از امام رضا) در خراسان درگذشت و آرامگاه وی در مشهد قرار دارد.