جلسه هفتگی هیئت شهدای گمنام برگزار شد + گزارش تصویری
وارث : جلسۀ هفتگی هیئت شهدای گمنام با سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین پناهیان و مداحی برادر مهدی رسولی برگزار شد.
سیاست ما عین دیانت ماست
هر چه به تاریخ اسلام نگاه میکنیم و هرچه به معارف اسلامی نگاه میکنیم مفهوم سیاست را پر رنگ تر از آنچه مشهور است میبینیم. ما در کلیدی ترین رفتارهای پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله میبینیم که چقدر به سیاست اهمیت میدادند به حدی که این تعابیر ما تعابیر نارسایی است. وقتی میگوییم پیامبر صل الله علیه و آله اهمیت میدهند خودش علامت این است که ما انگار درک درستی از حاکمیت و دین نداریم. اصلا نباید بگوییم ایشان به سیاست اهمیت میدادند. خود این یعنی ما هنوز دقیق و درست متوجه نشدیم قضیه چیست! وقتی امام رحمت الله علیه میفرمایند اسلام همه اش سیاست است یعنی نباید این تعبیر رو به کار ببریم که سیاست در اسلام اهمیت دارد. همه اش سیاست است. حضرت امام در یک کلام میفرمایند: انبیا شغلشان سیاست است. آیا کسی که شغلش سیاست است باید بگوییم به سیاست اهمیت میدهد؟! مثل اینکه کسی شغلش معلمی است و بگوییم: «او معلم است و به کار آموزشی اهمیت میدهد!» ببخشیدمگر کار دیگری هم باید داشته باشد!؟ او کارش آموزش است! وقتی میگویند شغلشان سیاست است ما این را ترجمه میکنیم به: «هدایتگری که شغل انبیاست معنایش همان سیاست میشود» اصلا بنده هرموقع کلمۀ هدایت رو در قرآن و در کتابهای دینی دیگر میبینم به یاد مفهوم سیاست می افتم. نمیتوانم این دو را تفکیک کنم. وقتی من بخواهم دانه دانه آحاد جامعه را هدایت کنم لازمه اش این است که کلیت جامعه را هدایت کنم و همین کلیت جامعه را هدایت کردن دقیقا به معنای سیاست است.
هدایت یا تربیت
وقتی انسان کلیت جامعه را به یک سمت هدایت کند که افراد بتوانند در آن جامعه آزادانه راه خدا را انتخاب کنند یعنی سیاست ورزی کردن و وقتی خدا بخواهد یک فرد را هدایت کند عموما این فرد را در بستر جامعه به سوی خدا هدایت میکند. مگر در موارد استثنا. وقتی بخواهد فردی رو متاثر از جامعۀ خودش هدایت کند در واقع باید به سیاست اون جامعه اهتمام بورزد. ما مفهوم هدایت را اگر بهش توجه کنیم کلمه ای فوق العاده لطیف است. حتی از تربیت هم لطیف تر است. الان در جامعۀ ما جا افتاده است که کلمه تربیت یک کلمه عربی است. چون در متون قدیم ما استفاده نمیشد. چون تربیت در لغت معنایی دارد که این معنا رابطۀ جبری بین مربی و متربی را حکایت میکند. مثلا اگر شما یک کسی را به زور وادار به یک کاری کنید و به زور چیزی به او آموزش دهید میگویند شما او را تربیت کردید. به همین دلیل تربیت گل و گیاه یا همان پرورش گل و گیاه کلمۀ درستی است. تربیت بدنی کلمۀ درستی است. چون بدن را که باهاش صحبت نمیکنی بگویی بدن من اگر دوس داشتی قوی شو! وزنه رو برمیداری بدون دلخواه بدنت کار میکنی تا قوی بشه! کلمه ی تربیت اگر استفاده شده برای انسان در رابطه با مادر و نوزاد بوده است. رابطۀ جبری دارند. بچه جایش را کثیف کرده از بچه مشورت نمیگیرد! فورا تمیزش میکنه.این رابطه،رابطۀ تربیتی است. تربیت مربی بخواهیم بگوییم یعنی چه؟ یعنی اینجا مرغ داری است! مسئولش میشود مربی مرغ ها! این کلمه بر اساس لغت اینطور است کاری نداریم که الان معنای تربیت اعم از رابطۀ جبری و غیر جبری بین مربی و متربی. شاید الان بگویند تربیت منظورشان هدایت هم باشد.عیبی ندارد معانی به مرور زمان تغییر پذیرند. ولی اگر تربیت زیاد به گوشتون نخورده است چون که خدا نمیخواهد رابطهی جبری را حکایت کند. هدایت معنایی بسیار لطیف دارد. در آیات قرآن معنای هدایت توضیح داده شده با عباراتی چون : «إِنَّکَ لَا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَن یَشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ»1 تو نمیتوانی هرکسی را که دوست داری هدایت کنی. پس هدایت جبری نیست. هدایت بر اساس خواست هدایت کننده صورت نمیگیرد.
یا میفرماید:« لَّسْتَ عَلَيْهِم بِمُصَيْطِرٍ»2 شما سیطره ندارید. هدایت کننده این طور است. سیطره ندارد. یا حضرت حق در مورد خودشون هم چنین میگویند:« وَ إِّن کانَ کَبُرَ عَلَیکَ إعراضُهُم فَإنِ استَطَعتُ أن تَبتَغیَ نَفَقاً فی الارضِ أو سُلَّماً فی السّماءِ فَتأتِیَهُم بِأَیَةٍ وَ لَو شآءَ اللهُ لَجَمَعَهُم عَلی الهُدی فَلا تَکونَنَّ مِنَ الجهلین»3 خدا اگر میخواست همه را وادار به هدایت میکرد همه را جمع میکرد به سوی هدایت. ولی هدایت این گونه نیست. آزادی در حد اعلای انسانی درونش رعایت شده است. فرصت دادن برای انتخاب در حد اعلا رعایت شده. شرطی بار نیاوردن و مثل سگ پائولو با انسان رفتار نکردن درش رعایت شده. هدایت توأم با حیا هستش. توأم با پاداش و جزای فوری نیست. هدایت فوق العاده لطیف است! هدایت نوع سیاست ورزی خدا رو مشخص میکند. سیاست ورزی اولیاء خدا عین همان عملیات هدایتشان است. میگویند یا علی بن ابیطالب تو چرا خودت زودتر نیامدی؟! حضرت می فرماید:مردم باید خودشان باید بفهمند. نوع سیاست ورزی علی بن ابی طالب علیه السلام مطابق با معنای هدایت است. معنای هدایت برخورد لطیفی را اقتضاء میکند. اگر شما در مغرب زمین بروید تبلیغ کنید سیاست از نظر اسلام؟ مساوی است با معنای هدایت. هدایت در قرآن اینگونه توضیح داده شده است و به همین دلیل امام ما میفرمود سیاست شغل انبیا است. انبیایی که شغلشان هدایت بود باید گفت شغلشان سیاست است.خداشاهد است مردم مغرب زمین نیمی از راه را رفته اند. با این مفاهیم حقوق بشری. آزادی! دخالت در سرنوشت خود! و ... خوب این ها خیلی قشنگ است آیا این ها محقق شد؟ الان میبینیم که محقق نشده است. اون ها میبینند که محقق نشده! ممکن است چند تا ندید بدید بین ما فکر کنند آنجا خبری است ولی آنهایی که در متن جامعه ی آنجا زندگی میکنند میبینند که هیچ تاثیری ندارند! میبینند که حاکمانشان هیچ وقت حقیقتا منتخب آنها نیستند! میبینند که همیشه وادار میشوند! هیچوقت هدایت نمیشوند!
حالا وقت تبلیغ هدایت است
خوب الان وقتش است که ما برویم بگوییم در دین ما حاکمان باید مردم را هدایت کنند. نه با تبلیغات دروغ و جنگ روانی مردم را فریب دهند.نه اینکه صداها را از طریق جنگ روانی در سینه های مردم خفه کنند! نه اینکه با ترور شخصیت نخبگان را نابود کنند و صداهایی که خودشان میخواهند برجسته کنند! این ها تفاقاتی است ک می افتد! و یک نوع خفقان و دیکتاتوری روانی در غرب هست. آنها دارند مردم را خفه میکنند! رفتار و سیره ی پیامبر ما و اولیاء خدا را شما در سیاست ببینید تازه به ایشان جذب میشوید.
زیباترین و باشکوه ترین رفتار پیامبر و حضرت علی علیه السلام
زیباترین و باشکوه ترین رفتار پیامبر در کدام صحنه هاست؟ در صحنه های فردی؟ زندگی شخصی خودش؟ در صحنه های روابط اجتماعی؟ رفتاری که با تک تک آدم ها دارند. یا در عرصۀ سیاست ما سیرۀ پیامبر را ببینیم. اصل و اوج زیبایی اش آنجاست! امیر المومنین هم همین طور. قشنگترین عرصۀ زندگیشان کجاست؟ در حوزۀ فردی؟ که شبی هزار رکعت نماز میخواندند؟ یا گریه میکردند در مناجات با خدا؟ اینجا اوج امیرالمومنین است؟ که ما بخواهیم این ها را به عنوان زیبایی های زندگی امیرالمومنین علیه السلام هدیه کنیم؟ ما امروزه در جهان زیباترین و جذاب ترین حرفی که داریم از اولیاء خدا سیرۀ آنها در سیاست ورزی است که سیره ای فوق العاده صادقانه،غیر جبارانه و بسیار هنرمندانه ولی بدون ذره ای فریب کاری،همچنین تفکر برانگیز با دادن حق تعین سرنوشت به معنای واقعی کلمه،با پرهیز از هرنوع باند بازی،با ارتباط گرفتن با حقیقت مردم. مردم تشنۀ چنین صحنه هایی حتی در خیالشان هستند! بعضی ها طبیعی می دانند که عرصۀ سیاست عرصۀ همین جنگولک بازی هاست! نخیر این طور نیست!شما خواهید دید عرصۀ سیاست خیلی پاک تر از این حرف ها میتواند باشد. ما حتی تصورش را برای خیلی ها ایجاد نکردیم! قبل از ظهور باید امکان وقوع چنین سیاست ورزی زیبایی را در ذهن مردم جهان ایجاد کنیم. ما از پیامبر خودمان به مردم جهان چه میخواهیم بگوییم؟ برای مردم امروز چه داریم بگوییم؟ برای جوانان خودمان؟ برای روشنفکران خودمان؟ واقعا کدام قسمت از حقیقت پیغمبر اکرم بهتر است که گفته شود؟ وقتی یک نفر از خارج از کشور با من تماس میگیرد میگوید من موضوع دکترای خودم را چنین برداشتم پیامبر اکرم کاری به عرصۀ سیاست نداشت، فعالیت اجتماعی داشت،ولی سیاست ورزی نمیکرد! گفتم آخر بر چه اساسی چنین برداشت کردی؟ از پیامبر اکرم قصه هایی را میگوید که مشهور است و همه شنیدند. گفتم در یک فرصتی بیایید من قصه هایی را بگویم که سیاست ورزی پیامبر را از نوع خودش نشان دهد. میبینم اصلا به گوشش نخورده است! اینکه حضرت کجاها قاطعیت نشان داده؟ مردم داری فریبنده نمیکند! حتی جلوی مردم می ایستد؟ کجا ها نرمی از خود نشان میدهد؟ کجا شفاعت نشان میدهد حتی برای شخصی که اعدام باید شود؟ شما در داستان امیرالمومنین علیه السلام خیلی واضح تر میبینید که واقعا اولیاء خدا بر اساس ضوابط و آیین نامه هایی که در عرصۀ هدایت وجود دارد به صورت خاصی سیاست ورزی میکنند. و سیاست ورزی آنها منطبق با اصول هدایت طوری است که مردم عادی اصلا نمیتوانند متوجه شوند. هم جنگ امیرالمومنین مورد اعتراض قرار میگیرد هم صلح امیرالمومنین مورد اعتراض قرار میگرفت! آنجا که امیرالمونین علی علیه السلام صبر میکردند مالک اشتر نمیتوانست تحمل کند! آنجا که جنگ میکرد ابن عباس نمیتوانست تحمل کند! این ها اطرافیان امیرالمونین بودند! کار سختی است. هم به حضرت اتهام میزدند که تو اهل مدیریت نیستی هم به حضرت اتهام میزدند که تو چقدر در مدیریت کردن حریصی! چون درک نمیکردند! همین الان از نکات سیاسی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و حضرت امیرالمونین علیهالسلام بعضی چیزها را ما نمیتوانیم هضم کنیم. اینجا اوج درک معارف دینی خودش را نشان میدهد. اگر بخواهی عمیقا دین را بفهمی کجای دین را باید بفهمی؟ صدقه خوب است؟ این را اگر دین هم نداشتی خودت متوجه میشدی! دین نمیخواهد! رعایت حال همسایه؟ یعنی اگر شعور داشته باشی این را نمیفهمی؟ اُطلبو العلم منَ المهدِ الی اللَحَد. این کلام رسول خداست. یعنی ما این را خودمان نمیفهمیدیم؟ اینکه کسی دنبال علم میرود خیلی قشنگ و عاقلانه است. بنده تصور میکنم اکثر روایاتی که با ما کار شده روایاتی است که از نظر تاثیر سیاسی،از نظر نشان دادن اوج معارف دینی خنثی است! باور کنید بعضی ها از دین زده میشوند به خاطر همین مسائل است! من دیدم در بعضی برنامه های تلویزیونی، پیامک های مردم و در بعضی از اندیشه های اندیشمندان بی اعتنایی به اسلام میکنند و من هنگامی که کسی به اسلام بی اعتنایی میکند فوراً به چشم دشمن بهش نگاه نمیکنم یا به چشم آدم مریض! تأمل میکنم. میبینم کسی پیامک میدهد من اندیشمندان غربی را جلوتر از رسول خدا میدانم.مگر حضرت رسول صلی الله علیه و آله چه گفتند؟ وقتی سخنان حضرت را میخواند من میگویم واقعا فکر کردی رسول خدا صلی الله علیه و آله فقط همین حرف ها را زده اند؟ خوب اگر فکر میکنید رسول خدا فقط همین حرف ها زده اند، بله شما حق دارید! این شخص دشمن رسول خدا نیست. ذاتا بی دین نیست. فقط عقلش را قاضی قرار داده و گفته اگر رسول خدا این حرف ها را زده، که من خودم هم این ها را میفهمم! شما باید حرف های عمیق تر رسول خدا را بزنید.
بنده فوتبال بلد نیستم. وقتی میگویند شخصی در عرصۀ فوتبال خیلی برجسته است من فیلمش را نگاه میکنم فرقش را با بقیه حس نمیکنم. میگویم خوب این هم مثل بقیه میدود دیگر! حالا برای اینکه من را متوجه کنند میگویند:
_این بازیکن تکنیکی دارد که... !_تکنیک یعنی چه؟ _این اصلا تاکتیک ها را توی زمین طراحی میکند!
_اوووه .خیلی سخت شد! طراحی میکند یعنی چه؟او هم دارد میدود دیگر!
خوب بله من با فنون فوتبال آشنایی ندارم خوب فرقی میانشان حس نمیکنم!
ما اول باید یک مرد سیاسی پیدا کنیم، تفکر سیاسی پیدا کنیم، دید سیاسی پیدا کنیم، بعد برویم سراغ سیره ی سیاسی پیامبر، آنها را بفهمیم آنجاست که تازه سیره ی نبوی را خواهیم دید. والا شما بگویید پیامبر ما با خدا خوب ارتباط داشتند!خوب این در کجای جهان تحول ایجاد میکند؟ کسی که نیامده عبادت انبیا را انکار کند. ضرورت دین را برای حیات بشر دارند انکار میکنند! اگر کسی بخواهد برای خودش خوب باشد که پیغمبر نمیشود! اگر پیامبر گرامی اسلام درخانه ی کعبه به عبادت میپرداخت و از غار حرا مثلا خارج نمیشدند که کسی با آنها کاری نداشت! جنگی هم اتفاق نمی افتاد! ما واقعا مهمترین حرفهایی که از سیره ی نبوی باید به دیگران بزنیم در بخش های سیاسی است. بعضی از موضوعات کاملا سیاسی است ما اومدیم کاملا غیر سیاسی نگاه میکنیم. مثل ساختن مسجد. این را کاملا غیر سیاسی کردیم.در حالیکه مسجد کاملا سیاسی است.جماعت تمرین سیاسی است. عین پادگان که تمرین نظامی گری است. مسجد تمرین برای سیاسی گری است. بعضی هایش را ما خودمان آمدیم معانی کلمات را تحریف کردیم. بله مسجد مکانیست برای نماز خواندن مردم!!! بعضی سخنان هم که دقیقا سیاسی بوده است اصلا به گوش کسی نخورده است! میپرسم :اولین کاری که پیغمبر اسلام انجام دادند بعد از پیمان عقبه ی دوم چه بود؟ حتی یک نفر هم تا به حال به من جواب نداده است! بعضی هم شنیده اند اما جوری شنیده اند انگار اصلا سیاسی نیست. انگار حضرت یکی یک گل بهشون دادند!
مدعی واقعی سیاست ماییم
ببینید رفقا در حال حاضر غرب مدعی سیاست است. مدعی سیاستی است که حقوق انسان ها را رعایت میکند. این اشتباه ما بوده که اسلام را درست معرفی نکردیم. اگر اسلام را درست معرفی میکردیم و ابعاد آن را به دیگران میشناساندیم هیچ وقت غرب مدعی این نمیشد که حالا برویم مقابل غربی ها بگوییم اسلام هم این چیز ها را رعایت میکند! اسلام هم! این چیزها را رعایت میکند؟!فقط اسلام رعایت میکند. ما مدعی هستیم! و ما نظام استکباری و دیکتاتوری غرب را میخواهیم سرنگون کنیم و سرنگون خواهیم کرد! و خودش طبیعتا سرنگون خواهد شد به دلیل اینکه حقوق بشر و آزادی را رعایت نمیکند.
دایرۀ آزادی در غرب محدود تر از جامعۀ اسلامی است
الان تصوری که عموم مردم دارند این است که آزادی در غرب دایره اش گسترده تر از جامعۀ اسلامی است در حالیکه دقیقا برعکس است. یعنی آزادی در غرب محدودتر از آزادی در جامعۀ اسلامی است! آزادی در غرب صرفا در محدودۀ رفتار است و در محدودۀ افکار و گرایش ها آزادی وجود ندارد. آنجا عقیده، نگرش و علاقه به انسان ها تحمیل میشود اما در اسلام آزادی در اندازه های گسترده تری رعایت میشود.علاقه،اندیشه و نگرش به انسان ها تحمیل نمیشود.
از نظر آزادی رفتار ما با غربی ها فرق نداریم
از این نظر ما باغربی ها فرقی نداریم. ما میگوییم هرچه به دیگران ضربه بزند ممنوع! آنها هم چنین میگویند. در مصادیقش اختلاف نظر هایی است. ما میگوییم بی حجابی به دیگران ضربه میزند آنها میگویند بی حجابی ضربه نمیزند. او دروغ میگوید که ضربه نمیزند.خودشان هم فهمیده اند الان اشتباه میکند.شراب خواری چطور؟ بله شرابخواری هم به دیگران ضربه میزند.آنها هم کم کم فهمیده اند.تو آمریکا ایالتی هست که میگویند اگر کسی دائم الخمر بود مشروبش را باید در پاکت بگذارد نباید علنی باشد. آنها هم دارند محدود میکنند. چون به دیگران ضرر میزند. ماهم همین را میگوییم. فقط او میگوید توی پاکت بگذار ما میگوییم اگر کسی در خانه اش خورد کسی حق ندارد به وی تعرض کند.ترویج شرابخواری ممنوع است. هیچوقت کسی را در خانه اش دوربین نمیگذارند که تو در خانه شراب خوردی و یا از وی اعتراف بگیرند و یا کسی خبر شراب خواری کسی را بدهد. هیچ دادگاهی خبر کسی را مبنی بر این مساله قبول نمیکند. و هیچ حکمی برایش نیست. هرزگی مگر در غرب آزاد است؟ بسیاری از کشورهای غربی اصلا نمیتوانند هرزگی را علنا اعلام کنند. یک موسساتی هستند میگویند میاییم برای درمان و فیزیوتراپی و ... و ممکن است ضمن آن اتفاقاتی بیفتد.اگر شکایت کنند آن شکایت کننده ها حرفشان در دادگاه پیش است. یواشکی است. حتی مثل زمان طاغوت ما هم نیستند که شاه یک خیابان درست کرده بود برای فساد و فحشا. امروزه بسیاری از کشورهای پیشرفته هم محدود میکنند.به خاطر اسلام؟!نخیر به خاطر حفظ وضعیت عمومی جامعه. در ارتباط با آزادی ما مدعی هستیم. گه چراشما در یک محدودۀ خاصی رفتار را آزاد میگذارید ولی در افکار و علاقه ها تحمیل میکنید؟ این رسانه ها دارند چکار میکنند؟ یک ماه این رسانه ها خاموش شوند مردم به خودشان برمیگردند. این زندگی به آنها تحمیل شده. فقط هم رسانه نیست.بسیاری از عوامل وجود دارد برای تحمیل گری در غرب. ما در سیاست مدعی هستیم. سیاست ما عین هدایت ماست. ما بهترین کالای معرفتی دینی مان برای اینکه پر جاذبه باشد و برانگیزاننده ی تفکر و احساس باشد در جهان غرب همین سیاست است. منتها برای اینکه تاریخ سیاسی را در اسلام درک کنیم و بتوانیم درست منتقل کنیم ابتدا باید یک دید سیاسی پیدا کنیم. مثلا اگر کسی معلمی نکرده باشد خیلی از ظرایف آموزش را نمیداند. هرکه از بیرون نشسته باشد و بدون توجه به اصول روش های معلمی باشد خیلی از موضوعات را درک نخواهد کرد. سیاست ورزی هم همانطور هست. حالا ما لازم نیست همه ی پیچ و خم های معلمی را بیاموزیم.ما ممکن است مجبور نباشیم اصول معلمی و یا کاسبی را بفهمیم ولی همه مجبوریم اصول سیاسی را بدانیم.چون به زندگی همه ی ما مربوط است. و وقتی وارد اصول سیاست ورزی میشویم رفقا یادمان نرود که سیاست یعنی هدایت جامعه. هدایت جامعه در نظر ما همان سیاست است. فرقی میان این دو نیست.و برای هدایت شما نیاز به قدرت سیاسی دارید. و الا نمیگذارند جامعه را هدایت کنید. برای حتی هدایت فرهنگی نیاز به قدرت سیاسی داریم. حضرت امام چرا جنگ را در دفاع مقدس اداره کردند؟ در راستای همان رسالتی که برای ورثۀ انبیا طراحی شده. «إِنَّ العُلَماءَ وَرَثَةُ الأنبِیاءِ، إِنَّ الأنبِیاءَ لَم یُوَرِّثُوا دِیناراً وَ لا دِرهَماً وَ لکِن وَرَّثُوا العِلمَ»4 کار علما این است. کار علما این است که جانشینان پیامبر هستند. پس جنگ را هدایت میکند برای اینکه جامعه را به طور کلی باید هدایت کند. همه لطافت در معنای هدایت میبینیم. سیاست هم همین است. چه کسی میتواند مثل هدایت سیاست ورزی کند؟ خیلی کار پیچیده و سختی است.
یک داستان از پیامبر که بسیار قریب است در زندگی پیامبر اسلام
کسی میگوید پیامبر گرامی اسلام یک لشگری را به سوی قوم من فرستاد در حالیکه خودش مسلمان شده بود و در مدینه بود اما پیامبر صلالله علیه و آله لشگر فرستاده بود برای آن قوم که آن مرد در آنجا بود. آن مرد به پیامبر گفت یا رسول الله اجازه بده من خودم بروم و با ترفندی مردمم را مسلمان کنم. رسول خدا موافقت کردند. ان مرد میگوید رفتم این گروه را دعوت کردم و به اسلام هدایتشان کردم. به پیامبر عرض کردم که تعداد زیادی از آنها اسلام آوردند. و دیگر نیازی به آن عملیات نداشت. اولین کار برای آنجا این بود که رئیس انتخاب کنند. حضرت فرمودند که قوم شما حرف شما را گوش میکند؟ گفتم بله.بعد حضرت فرمودند من تو را مامور میکنم که رئیس این ها شوی. و حکمی برای من نوشت و مرا برای ریاست منصوب کردند.گفتم یا رسول الله من با ریاست که نمیتوانم حکومت کنم.قدرت هم لازم دارم. قدرت هم ابتدا با مال تامین میشود. یک امری هم به من کنید در مورد اینکه صدقات و زکاتشان را جمع کنم. بالاخره قدرت مرکزی با پول امکان پذیر است. حضرت هم نوشتند اینگونه شما قدرت دارید که صدقات مردم را جمع نموده و توزیع کنی. این هم شد قدرت مرکزی. بعد ما به یک منزلی رسیدیم. در آن محل یا روستا آمدند خدمت حضرت و از رییس خود شکایت کردند. رییس انها طبیعتا عضو همین جامعه ی اسلامی است که اسلام آورده است. گفتند یا رسول الله رییس ما چنین مشکل را دارد. وقتی که از مردم مشکلات رییس شان را شنیدند.فرمودند: در ریاست خیری نیست جز برای مرد مومن. یعنی آقایی که این مشکلات رادارد ایمان ندارد. بعد حضرت مشکلاتی را برطرف کردند. یک نفر به پیش حضرت آمد گفت یا رسول الله به من پول دهید.حضرت فرمودند درخواست از دیگران در حالیکه توانا باشی یک نوع بیماری است. نباید شما چنین حالتی داشته باشید. بعد شخص گفت از بین المال به من بده. حضرت فرمودند سهم شما بیش از آنچه خدا و رسولش تعیین کردند که نیست! اگر جز همان کسانی هستی که زکات به آنها تعلق میگیرد پس باز هم نیازی به درخواست الان تو نیست. و آن مرد که به ریاست منتصب شده بود میگوید زمانیکه این رفتار را از حضرت رسول صل الله علیه و آله دیدم جا خوردم. آمد به حضرت گفت میشود من حکم شما را تحویل بدهم؟ خوب رسول خدا هم حکم را گرفتند. و فرمودند کسی را معرفی کن که از تو بر این کار شایسته تر باشد. من هم شخصی را معرفی کردم و حکم را به وی دادند.
قسمتی از قانون اساسی درمورد قسم رییس جمهور :
دو بند از بندهای مربوط به رییس جمهور مقدم بر حفظ و آبادانی کشور و خدمت به مردم و خدمت به دین و سیانت از دین قرار داده شده است. من اگر بخواهم به عنوان یک طلبه این بند ها را مورد نقد قرار بدهم باید بگویم که کار درستی کردند. اول باید قسم بخورد که من حافظ و مروج دین باشم. بعدا قسم بخورد من خدمت به مردم میکنم. برای اینکه اگر کسی نتواند دین مردم را حفظ کند نمیتواند جامعه و منافع ملی را حفظ کند. از لحاظ منطق دینی کاملا درست است. یعنی باید افرادی را قرار داد که همواره حواسشان باشد از دین مردم مواظبت کنند. این قوانین تشریفاتی نیست. بعضی که انکار میکنند که دین مردم ربطی به آنها دارد. پس قانون اساسی چه میگوید. هم در وظایف رییس جمهور و هم در قسم رییس جمهور را نگاه کنید ببینید اولویت را چه قرار داده است؟ خوب منطبق است با فرمایش رسول اسلام باید مرد مومن باشد. البته ذی فهم بودن یک لازمه ی دیگریست که میشود از این کلام شریف استخراج کرد ولی در قانون اساسی ذی فهم بودن حتما یکی از لوازمش است.جالب است ما یک چیزهایی را بی توجهی کردیم. نمیدانم چه زمان باید به آن بپردازیم. مثلا در قانون اساسی وزیر اطلاعات باید بویی از فقاهت برده باشد. چون آنجا حکم هایی باید دهد. باید ذی فهم باشد. بعد ایشان روحانی هستند ولی رییسی دارند که روحانی نیستند. آنوقت چطور میشود؟
فقیه آن نیست که معمم باشد.بعضی ها طوری برداشت میکنند از دین که انسان از اسلام این ها میترسد. مثلا میگویند پیامبر اکرم به امبرالمونین فمود اگر مردم نیامدند نیا. پس پیامبر اکرم دموکراسی را قبول داشت. در حالیکه اصل حدیث این است که حضرت بعد از این سخنشان میفرمایند اگر چهل یار داشتی قیام کن. نگذار مردم را فریب بدهند. نمیفرمایند منتظر همه ی مردم باش. در روضه هایمان هم داریم حضرت امیرالمونین میفرمایند: اگر چهل یار داشتم نمیگذاشتم اینطور شود. گاهی میفرمایند اگر دو یار داشتم نمیگذاشتم چنین شود. یعنی اگر حمزه و جعفر وجود داشتند من کارم به اینجا نمیرسید.چه کنم که به جای حمزه عباس هست و به جای جعفر عقیل و آنها توانشان مانند آن دو نیست. سیاست خیلی کلمۀ زیباییست وقتی شما آن را هدایت معنی کنی. خیلی لطیف میشود وقتی معنای هدایت بدهد.
حدیث حضرت زهرا سلام الله علیها دربرابر غرب زدگان
حضرت زهرای سلام الله علیها میفرمایند :«اگر کار هدایت جامعه را به علی بن ابیطالب میدادید.حضرت علی علیه السلام شتر جامعه را طوری به سمت سرچشمه هدایت میکرد که به پرده ی نازک بینی شتر کوچکترین صدمه ای وارد نخواهد کرد. » یعنی امیرالمومنین طوری جامعه را هدایت میکرد که مردم اصلا تحت فشار نباشند. این حرفی است که میتوان جلوی غرب زده ها بگذاری و بگویی غرب زدگی تو علتش چیست؟ برای اینکه ظاهرا به دروغ و فریب میگویند به تو آزادی میدهند؟ اسلام زدگی تو برای چیست؟ برای ترس از فشار به مردم؟ داعش را برای چه اینها ساختند؟ برای اینکه اسلام وحشتناک نشان دهند. این دردنامه ی حضرت زهرا سلام الله علیها را اگر به اروپا ببرید امروزه بیشتر از همه ی بخش های دین ما تحویلش میگیرند. بلکه مردم هم باید با این مواجه شوند. دیگر عالم سیاست را رها نمیکنند و نمیگویند بزرگان که هستند باید درست کنند. ما در مملکت اسلامی داریم زندگی میکنیم ومیبینیم که ولایت چقدر ظریف عمل میکند. تو اگر مراقبت و دفاع نکنی از ولایت و اشاره ها را نبینی تکه تکه ات خواهند کرد. حکومت علی بن ابی طالب علیه السلام را به آن روز انداختند. چقدر مسئولیت روی دوش خودمان می آید. چقدر اشتیاق و جاذبه ایجاد میشود!
پیامی در رابطه با هفته ی دفاع مقدس
کاش به اندازه ای که به شهدا و ایثارگری و از خود گذشتگی شان میپردازیم و از آنها تقدیر میکنیم به درک شهدا از سیاست و سیاست ورزی هم میپرداختیم. وصیت نامه هایشان که هست! عموما وصیت نامه شهدا سیاسی است. حساس ترین نکات سیاسی را بیان کرده اند. از خودتان بپرسید چرا؟ شهدا معمولا وقتی یقین پیدا میکردند شهید میشوند و به اوج لطافت روحی میرسیدند وصیت نامه مینوشتند و واقعا وصیت نامه ی آنها اثر قدسی دارد. این را امام میفرمایند. آمار گرفتند در هر وصیت نامۀ شهدا به طور میانگین چهار مرتبه حرف از رهبری به میان آمده است. چرا؟ درک سیاسی شان چه بوده؟ بعضی ها توانایی داشته اند توضیح داده اند. ما برای کدام وجه از شهادت و دفاع مقدس یادواره میگیریم؟ مگر میشود کسی درک عمیق سیاسی نداشته باشد و به این مقام نائل شود؟ چرا شهدا وقتی در اوج معرفت و معنویت قرار میگرفتند انقدر بر ولایت فقیه تاکید میکردند؟ معنای سیاسی قصه چیست؟
اتفاقات عربستان
یکی از عوارض سوء رها کردن سیاست به دست قدرت طلب ها همین اتفاقاتی است که در عربستان می افتد. بیش از 90 نفر از هموطنان ما به شهادت رسیدند. چرا شهادت؟ چون واضح است که دست دشمنان در کار است. شما فکرمیکنید آن حکومت از نفوذ یهودی ها و صهیونیست ها در امان است؟ شما باور میکنید؟ نفوذ از ابتدا تا انتهای حکومتشان وجود دارد. حج را اینطور به نا امنی میکشند البته در علائم آخرالزمان هست که حج ناامن میشود. حتی از کشتار ها هم مطالبی گفته شده. در منا در جریان رمی جمرات آنجا چه خبر است؟ در حالیکه در اربعین بیست میلیون نفر بدون کمترین امکانات و معمولا بیشتر از فوق تدابیر اداره کنندگان آنجا هرسال میروند و هیچ وقت از این اتفاقات نمی افتد. همه هم به یک نقطه میروند. حرم اباعبدالله علیه السلام. ببینید چه سیستم ساده ای برقرار است مردم با شور و عزاداری میایند در حرم امام حسین.شور و عزاداری که هنگام ورود مردم روز اربعین و حتی روز های قبل آن به حرم اباعبدالله علیه السلام هست حتی یک درصدش هم بین مردم آنجا نیست. همه آرام هستند. در این شرایط چند هزار نفر کشته و دوهزار نفر مجروح میشوند. درحالیکه تمام جمعیتی که برای حج رفته بودند نهایتا به سه میلیون نفر میرسد. مقایسه کنید با بیست میلیون نفر در اربعین. این سه میلیون نفر رفتارهایشان طراحی شده است. این ها همه باید به عرفات بروند. از عرفات باید به مشعر میروند. وقوف کنند در مشعر. اکثر کاروان ها خانم ها را از مشعر عبور میدهند وقوف نمیدهند. میگویند چون فردا صبح از مشعر بعد از آفتاب زدن میخواهند به منا بیایند و آن لحظه شلوغ میشود برای اینکه خانم ها صدمه نبینند یک لحظه در مشعر وقوف میکنند و سپس عبور میکنند. پس جمعیت نصف میشود. حال این سه میلیون نفر در صحرایی بسیار پهناور و تمام حاجی ها در گروه های گوچک سازمان دهی شده اند. یعنی این ها نمیتوانستند طوری تدبیر کنند این سه میلیون نفر در ساعات مشخصی بروند رمی جمرات که سه طبقه هم درست کرده اند و درواقع میتوانست یک سفر تفریحی باشد که این فاجعه رخ ندهد؟ چند سال پیش هم همین مشکل به وجود آمد و برای همین آمدند چند طبقه راه باز کردند تا دیگر چنین مشکلی پیش نیاید. امروز یکی دو راه را بستند و برنامه ی تمام کاروان ها را به هم ریختند. و در این شرایط فتنه درست کمردن که کاری ندارد. دو نفر به زمین بیفتند و چند نفر جیغ بکشند و همه حول میشوند و کسی هم زبان کسی را بلد نیست و چنین میشود.قریب به یقین میتوان نامش را ترور گذاشت. مگر میشود اینجا را نتوانند تدبیر کنند؟ سه روز در منا حاجیان کاری جز وقوف در منا ندارند و هرروز میتوانستند به رمی جمرات بروند. رفت و آمد بسیار آسان است. آن وقت وزیر کشور عربستان رسما اعلام کرده این واقعه تقصیر حجاج بوده است!!! چه چیز تقصیر حجاج بوده است؟ چه سفارشی انجام داده اید و حجاج گوش نکردند؟
من یک زمان میخواستم به حج بروم خدمت شخصی رفتم گفتم چه کنم که در آنجا بهره ی کافی ببرم؟ فرمودند تا میتوانی خدمت به حجاج کن. بهتر از این کاری نیست. بر فرض محال بگوییم این کشتار تدبیر نشده بوده است. که در روایات داریم در آخرالزمان کشتار رخ میدهد. نگفته شده که مردم میمیرند. برفرض میگیریم که تدبیر نشده بود. این سوء تدبیر ناشی از چیست؟ ناشی از این است که این ها بمبارانشان را در ذی الحجه قطع نکردند. در روز عید قربان قطع نکردند. خدا کجا رسوایشان کند؟ خدا چطور این ملل اسلامی را بیدار کند؟ هنوز آمار تعداد کشته شده ها مشخص نشده آن شاهزاده از خود تحلیل صادر میکند که این مساله تقصیر دولت عربستان نبوده است!!! جو سیاسی کشور را علیه دولت آل صعود میخواهد کنترل کند که ما با کشور برادر آل صعود! مشکل پیدا نکنیم! باز هم خدا خیرشان بدهد عمره را تعطیل کردند. من نمیدانم تا کی میخواهند حج را ادامه دهند! البته نمیدانم. حتما باید مصلحت هایی وجود داشته باشد. ولی باید اعتراض را علیه آل صعود جهانی کرد. نمیشه باور کرد. این فاجعه خیلی بزرگ است برای جهان اسلام. خیلی حسن ظن داشته باشیم یا رسوایی بزرگی است برای آل صعود یا فاجعۀ بزرگ برای جهان اسلام. نباید نسبت بهش بی تفاوت باشیم. سیاستمداران ما که در قضیه ی یمن اقدامی نکردند. این موضوع را کاری کنند. هچ وقت نباید گفت در عالم سیاست مصلحت هایی است که... !!! آدم نباید حق را در عرصۀ سیاست زیر پا بگذارد! اگر چنین کردند پس این خانواده نباید حاکم این سرزمین باشند! این حق شخصی نیست که شما بگویید بله این حق شخصی را به خاطر مسائل سیاسی کنار میگذارد. بزرگترین مصلحت این است که این خانواده نباید حاکم بر این دوسرزمین باشند! دیگر باید فریاد بزنیم. کشور های اسلامی حتما از حکومت ما انتظار دارند. ببینیم فردا رییس جمهور محترم در سخنرانی خودشان چگونه به این موضوع خواهند پرداخت.
پی نوشت:
1.
آیه 56 سوره قصص
2.
آیه 22 سوره غاشیه
3.
آیه 35 سوره انعام
4.
در کتب شیعیان در اصول کافی چنین روایت آمده است