حاج علی قربانی : مهم ترین وظیفه ما این است که نسبت به امام، معرفت پیدا کنیم+ گزارش تصویری
معرفت به اهل بیت (ع)
در این عالم هیچ کاری مهم تر از معرفت پیدا کردن نسبت به امام نداریم. یک جنبه مهمی که بحث غدیر دارد این است که عید غدیر، عید توحید است. اگر کار در دست امام نباشد جامعه به سمت انحراف می رود. اتفاقی که در غصب کردن مقام امیرالمومنین علیه السلام افتاد، موجب شد اعتقادات مردم تغییر کند و هنوز هم این انحرافات ادامه دارد. نتیجه غصب خلافت این شد که مردم در اعتقاداتشان مشکل پیدا کردند. معاویه بالای منبر رفت و گفت: من بر منبر پیغمبر صلی الله علیه و آله نشسته ام چون خدا خواسته است. جبر را اشاعه داد. مردم را به سمت جبر بردند که ظلم های خودشان را توجیح کنند. یک اعتقاد دیگرشان این بود که خدا را تشبیه می کردند. الان هم در مباحث اعتقادی، وهابیت معتقد به این حرف هستند. اگر ما معرفت به امام نداشته باشیم مهم ترین اثرش این است که اعتقاداتمان به شکل می خورد. مهم ترین وظیفه ما این است که نسبت به امام، معرفت پیدا کنیم. بزرگان معتقدند امام که به جهت معرفتش نسبت به خداوند کامل است، او فقط می تواند خدا را عبادت کند. عبادت در سایه معرفت است. معرفت نباشد عبادت شکل نمی گیرد. ریشه همه مشکلات ما در توحیدمان است. امام معصوم صلوات الله علیه چون معرفتش نسبت به خداوند کامل است، عبادتش هم کامل است. یک تکبیری که امام حسین علیه السلام در روز عاشورا گفته اند را اگر تمام کائنات جمع شوند، نمی توانند بگویند. هر چقدر معرفت کامل تر، عبادت درجه اش کامل تر می شود. فقط در اعمال عبادی نیست. وظیفه ما به عنوان ماموم این است که هر چقدر معرفت بیشتری پیدا کنیم، این معرفت به امام باعث می شود معرفت به خداوند بیشتر شود. لذا هیچ عملی در این عالم افضل از معرفت پیدا کردن به امام نیست. «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ»1 قرآن می فرماید: جن و انس را فقط برای عبادت خلق کردیم. امام صادق علیه السلام فرمودند: منظور از این عبادت، معرفت است. هر چقدر معرفت ما کامل تر باشد، عبادتمان بهتر است و هر قدر معرفتمان ضعیف تر باشد، عبادتمان هم ضعیف تر می شود. هر کسی که به شما معرفت پیدا کند، خدا را می شناسد. در زیارت جامعه کبیره فرموده اند توجه به شما باعث می شود به خدا برسیم و توحید قبول نمی شود الا از در خانه اهل بیت علیهم السلام. اگر از در این خانه یاد گرفتیم درست است و الا همان جبر و تشبیهی می شود که معاویه می گفت. بنابراین ما هیچ کاری در این عالم مهم تر از معرفت پیدا کردن نسبت به امام نداریم.
راه معرفت پیدا کردن به امام
در رابطه با معرفت پیدا کردن به امام بحث مفصل است. معرفت پیدا کردن به امام اصلا با لفظ و شنیدن حاصل نمی شود. زمان بردار هم نیست. عنوان بصری2 91 سالش است، شاگردی همه صحابه را هم کرده است. در 91 سالگی به در خانه حضرت صادق علیه السلام آمده است. عنوان بصری بعد از 91 سال تازه فهمید که راه را اشتباه رفته است. حر معرفت به امام حسین علیه السلام پیدا کرد. یک شب تا صبح دست به دامن امام حسین علیه السلام شد تا امام او را ببخشد. کسی بود که شقی ترین فرد بود. معرفت از مقوله لفظ نیست. اصل معرفت چیز دیگری است. کسی می خواهد معرفتش نسبت به امام بیشتر شود و محرم خوبی داشته باشد، گفتنی و شنیدنی نیست. یک شخصی به نام حسان بن ثابت3 برای غدیر شعر گفته بود که علامه امینی در کتابشان تمام شعرایی که برای غدیر شعر گفته اند را به عنوان سند غدیر آورده است و شعر حسان را هم آورده است. همین حسان بن ثابت بعدها راهش را گم کرد و به تشکیلات معاویه لعنت الله علیه رفت. امام صادق علیه السلام فرمودند معرفت پیدا کردن به ما اهل بیت علیهم السلام نوری است که خدا باید بتاباند. امام صادق علیه السلام نفرمودند چقدر نماز شب بخوانید و از این حرف ها. امام صادق علیه السلام فرمودند: در خلوت خودت اسم جد ما را ببر و چند بار بگو حسین، اگر دلت منقلب شد ایمانت کامل است. تلاوت قرآن و غیره خوب است ولی معرفت الله از جنس نور است. خداوند باید بخواهد تا معرفت پیدا کنیم.
مناقب امیرالمومنین(ع)
تعدادی از مناقب حضرت امیرالمومنین علیه السلام را می گوییم. که مقدمه ای برای معرفت پیدا کردن نسبت به ایشان شود. اگر برای کسی حقیقت مجالس توسل به اهل بیت علیهم السلام مشخص شود دیگر جای دیگری نمی رود. علامه طباطبایی رحمت الله علیه چند مجلس روضه می رفت و می گفتند ما جزء سیاهی لشگر امام حسین علیه السلام هستیم. آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید
بحث ایمان
یکی از چیزهایی که باعث فضیلت می شود، ایمان است. آیه قرآن می فرماید: «افمن کان مومنا کمن کان فاسقا»4 آیا کسی که مومن است با کافر مساوی است؟ شان نزول این آیه شریفه به امام علی علیه السلام بر می گردد که مردم ایشان را با خالد بن ولید5 لعنت الله علیه مقایسه می کردند. حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «یا علی لو وازن ایمانک ایمان اهل السماوات والارض لیزید ایمانک ایمانهم»6. علی جان اگر ایمان تو را با همه آسمان ها و زمین مقایسه کنند و در کفه ترازو قرار دهند، ایمان تو بر ایمان آنها غالب است. اهل بیت علیهم السلام معصوم هستند و ذره ای خطا و لغزش ندارند.
بحث علم
یکی از چیزهایی که باعث فضیلت می شود علم است. علم امام اصلا مقوله حصولی نیست. علم عند الله است. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: من علوم الهی را در گوش حضرت امیر علیه السلام گفتم. ده باب از علم به روی او باز شد و در هر بابی 100 باب دیگر بود. علم ایشان اصلا حصولی نیست. یک حدیثی را ایشان فرمودند به نام حدیث قهقرا. در قسمتی از آن آمده است که حضرت علی علیه السلام وارد خانه شدند و دیدند حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها مشغول دسداس کردن هستند. سلام دادند و جواب شنیدند و بلافاصله حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: علی جان از علم ما کان و ما یکون و ما هو کائنٌ به تو بگویم؟ حضرت علی علیه السلام خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رفتند و ایشان فرمودند: درست است. علم امام فرق می کند. علم ما کان است. علم ما کان علمی است که چیزهایی که قبلا اتفاق افتاده است را می داند. علم ما یکون یعنی هر واقعه ای که قرار است بیفتد را امام از آن خبر دارد. علم ما هو کائن از همه اینها بالاتر است. علم ما هو کائن یعنی آن چیزهایی که قرار بوده است اتفاق بیفتد ولی در آن بلا حاصل شده است و تغییر کرده است. حال در مورد علم حضرت امیرالمومنین علیه السلام در روایت آمده است که می فرمایند: «سلونی قبل ان تفقدونی»7 در طول تاریخ هر کسی به جز ایشان که این حرف را زده باشد از این حرفش ضایع شده است ولی حضرت نه یک بار بلکه سه بار در نهج البلاغه فقط این سخن را فرمودند. یک جایی فرمودند: « سلونی قبل ان تفقدونی» و بعد قسم جلاله یاد کردند و فرمودند: «واللّه، لو شئت أن اُخبر كلّ رجل منكم بمخرجه و مولجه وجميع شأنه لفعلت، ولكن أخاف أن تكفروا فيَّ برسول اللّه صلّى اللّه عليه وآله»8 اگر از من بخواهید و بپرسید که هر شخصی چگونه به دنیا آمده است و چطور مقدراتش است و کی و چطور از دنیا می رود، همه را به شما می گویم، ولى مى ترسم درباره من به باورى برسيد كه به رسول خدا صلى اللّه عليه وآله نداشتيد.
در جای دیگر فرمودند: « سلوني، واللّه ما تسألوني عن شيء يكون إلى يوم القيامة إلاّ أخبرتكم»9 به آن خدایی که جانم در دست او است چیزی نیست مگر اینکه من از آن خبر داشته باشم.
در جای دیگر فرمودند: «سلونی قبل ان تفقدونی سلونی عن طرق السموات فإنی اعلم بها من طرق الارض»10 از من بپرسید من از آسمان ها بیشتر علم دارم. یک خبیثی بلند شد و گفت محاسن من چند مو دارد؟ حضرت فرمودند: اگر به تو بگویم به چه درد تو می خورد؟ از من سوال کن که مفید باشد. به من بگو به تو یاد بدهم چطور شیاطین را از خودت دور کنی. تو فرزندی را به دنیا می آوری که وقتی بزرگ می شود پسر پیغمبر صلی الله علیه و آله را در کربلا به شهادت می رساند. از من بپرس که چطور باید فرزندت را تربیت کنی. آن شخص سعد بن ابی وقاص11 بود و پسرش هم عمر سعد لعنت الله علیه بود. علم امام حصولی نیست.
پی نوشت:
1. آیه 56 سوره ذاریات
2. عنوان بصری که خود از اهل سنت بود و دیر زمانی در درس مالک بن انس حضور یافته بود، در دوران پیری، با درک حضور امام صادق(علیه السلام) حقایقی را از آن حضرت دریافتند، امام (علیه السلام) بنابر رسالت خود و برای ایجاد آمادگی و ظرفیت وجودی برای طی مراحل عملی و تبیین معارف دینی حدیث معروف «عنوان بصری» را بیان نمودند.
3. ابوولید حسان پسر ثابت پسر منذر خرزجی از انصار اهل مدینه و از صحابه محمّد بود. او پس از اسلام آوردن، در دفاع از محمّد شعر میگفت و بعضی اشعار منسوب به او در تذکرهها ذکر گشتهاست. او با سیرین خواهر ماریه قبطیّه ازدواج کرد. سیرین برای او پسری به نام عبدالرّحمن بن حسّان زایید. در دوران خلافت عثمان، حسان پسر ثابت در مدینه درگذشت.
4. سوره مبارکه سجده ، آیه شریفه 18 .
5. خالد بن ولید (۵۹۲ - ۶۴۲ م) ملقب به «سیفالله»، از صحابهٔ پیامبر اسلام و از بزرگان قریش.
6. چهارده معصوم علیهم السلام ، ص 43، آیت الله مظاهری.
7. نهج البلاغه
8. نهج البلاغه: 250.
9. فتح البارى: 8 / 458، تاريخ الخلفا: 124، جامع بيان العلم: 1 / 114.
10. مسند احمد حنبل، ج1، ص83؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج2، ص286 وج6، ص136 و ج7، ص46 و57
11. سعد بن ابیوقاص (مرگ در دوران خلافت معاویه) از صحابیون برجسته محمد و فرمانده لشکر مسلمانان در فتح عراق و جزو قبیله بنی زهره بن کلاب بود. کنیه وی ابو اسحاق است اما گاهی به نام سعد بن مالک نیز شناخته میشود. زیرا نام پدرش مالک بن وهیب (یا اهیب) بن عبد مناف بن زهره بود. دقیقاً علت نامگذاری کنیه پدرش به نام ابی وقاص مشخص نیست و خود سعد یک بار از محمد در مورد پدر خود سوال کرد و محمد هم گفت که نام پدر سعد، مالک بن وهیب (یا اهیب) بن عبد مناف بن زهرهاست و هر که خلاف این را بگوید، لعنت خدا بر او باشد. مادر محمد از قبیله بنی زهرهاست و بنابراین محمد، سعد را به عنوان عموی مادرش مورد احترام قرار میداد.