خطاهای آشکار عرفان حلقه در معادشناسی
۱. تمايل به عقيده تناسخ
تناسخ از نظر علمى به اين معناست كه كسى عقيده داشته باشد هنگامى كه انسان از دنيا مىرود روح او بار ديگرى در جنين ديگر به دنيا مىآيد و شايد بارها اين نوع زندگى تكرار شود.
اين عقيده از يك سو ممكن است سبب انكار معاد شود چون انسان نتيجه اعمال پيشين خود را ممكن است در زندگى جديد ببيند و از سوى دوم با متن قرآن مجيد سازگار نيست.
قرآن در آيه ۲۸ سوره بقره مىفرمايد: (كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللهِ وَكُنتُمْ أَمْوَتآ فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ). در اين آيه با صراحت دو مرگ و حيات براى انسان ذكر شده است. پيش از اين خاك بوديم سپس آفريده شديم و بار ديگر به خاك بر مىگرديم دوباره در قيامت زنده مىشويم.
و در آيه ۱۱ سوره غافر نيز آمده است كه انسان تنها دو موت و دو حيات دارد قبل از ورود در اين دنيا به صورت مرده بود سپس زنده شد و بار ديگر مىميرد و در قيامت زنده مىشود (رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ).
بنابراين اعتقاد به زندگىهاى مكرر در اين جهان مخالف آموزههاى قرآن مجيد است اين در حالتى است كه متولى عرفان حلقه در كتاب انسان و معرفت وجود زندگانىهاى قبلى را پذيرفته و مىگويد:
«در حقيقت كسى در اين جهان داراى زمان و مكان متولد مىشود، اندوخته كمالى مخصوص به خود را از زندگى در جهان قبلى... همراه دارد». (انسان و معرفت، ص ۲۶۷)
اين تعبير را در جاى ديگر تكرار كرده و مىگويد: انسان در جهان ديگرى قبلاً مىزيسته و كمالاتى را در آن داشته و آن را با خود به جهان فعلى آورده است.
اين همان چيزى است كه ارباب عقيده تناسخ به آن پايبند هستند.
۲. انكار معاد جسمانى
قرآن مجيد با صراحت در آيات متعدد مىگويد: علاوه بر روح انسان، جسم هم در قيامت باز مىگردد كه از آن تعبير به معاد جسمانى مىشود، نمونه روشن آيات آخر سوره يس است كه مىفرمايد : (وَضَرَبَ لَنَا مَثَلا وَنَسِىَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْىِ الْعِظَامَ وَهِىَ رَمِيمٌ * قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِى أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ): «و براى ما مثالى زد و آفرينش خود را فراموش كرد و گفت: چه كسى اين استخوانها را زنده مىكند در حالى كه پوسيده است؟! * بگو: همان كسى آن را زنده مىكند كه نخستين بار آن را آفريد؛ و او به هر مخلوقى داناست».
اضافه بر اين دهها در آيه قرآن مجيد است كه همين معنا را تعبير مىكند كه معاد با روح و جسم هر دو است در حالى كه نويسنده كتاب انسان و معرفت (ص ۲۹۲) صريحآ معاد جسمانى را منكر شده، او مىگويد:
نبايد انتظار داشته باشيم كه در قيامت و مراحل پس از آن جسم فيزيكى و مشابه آن وجود داشته باشد.
ولى در يك تناقض آشكار بعد از آن در صفحه ۲۹۳ مىگويد :
از سوى ديگر به دنبال مجادله و هنگام مواجهه با جهانهاى موازى، افراد، به واسطه تسلط بر زمان خود را در جايگاههاى مختلفى از جمله در جهانهاى داراى زمان و مكان كه در آنها جسم فيزيكى نيز وجود دارد مىيابند، بنابراين از اين نظر نيز مىتوان گفت در معاد جسمانيت فيزيكى تحقق دارد!
۳. جهنم در يك تحريف آشكار
در حالى كه از آيات متعدد قرآن استفاده مىشود جهنم جايگاه خشم خداست او در همان كتاب انسان و معرفت، ص ۲۹۴ مىگويد :
جهنم جايگاه دشمنى و كينهورزى نيست و اساس تشكيل آن «عشق و محبت» است.
و در صفحه ۲۹۶ مىگويد :
آتش جهنم آتش حسرت است كه با احساس تنهايى در هم مىآميزد، اين احساس تنهايى به دليل دورى از وحدت نفس واحد است و تا خروج از جهنم ادامه دارد.
۴. خلاقيت و خدايىكردن بهشتيان!
در حالى كه قرآن مجيد با تعبير (أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ) بهشت براى پرهيزكاران آماده شده است، بهشت را مخلوق خدا معرفى مىكند او در سخن نادرست ديگرى مىگويد :
انسانها خودشان خالق بهشت هستند و انسان در آنجا كار خدايى مىكند!
در صفحه ۳۰۴ همان كتاب مىگويد :
دستيابى نفس به روح الله كه از صفات مقدس الهى است امكان خلق آفرينش گستردهاى را فراهم مىكند... به همين علت در اين مرحله هر كسى بهشت مخصوص خودش را خواهد ساخت... ما در زندگى فعلى توانايى خلاقيت ذهن را تجربه مىكنيم، اين تجربه خلق ذهنى هر چيزى را كه دوست داريم تصور كنيم در بهشت اين تجربه بسيار وسيعتر است زيرا خواهيم توانست هر آنچه را دوست داريم بيرون از ذهن خود بيافرينيم و در جايى كه خودمان آفريدهايم زندگى كنيم. به بيان ديگر در اختيار داشتن گنجينه صفات الهى و امكان آفرينش در اين مرحله ويژگىهايى است كه ما بر مبناى آن جهانها خلق مىكنيم و خليفه خدا محسوب مىشويم.
اين عبارات ناموزون علاوه بر اينكه هيچ مستند عقلى و نقلى ندارد و زاييده خيالپردازى است با آيات قرآن مجيد مخالفت آشكار دارد، همانگونه كه در بالا اشاره شد.
از خداوند متعال مىخواهيم همه را به راه راست هدايت فرمايد.
/1102101305