حجت الاسلام کرمی: کل یوم عاشورا و کل عرض کربلا، یعنی هر روز برای ما امتحان است
وارث: مراسم روز سوم محرم با سخنرانی حجت الاسلام کرمی و مداحی ذاکرین اهل بیت علیهم السلام در حسینیه قائم عجل الله تعالی فرجه برگزار شد.
در ادامۀ خبر متن سخنرانی حجت الاسلام کرمی را می خوانید:

وصیت معاویه به یزید، بیعت با سه ضلع از عناصر کاریزما
در بحث تاریخ به اینجا رسیدیم که معاویه برای اینکه موانع حکومتی اش را برطرف کند، وصیتی به فرزندش یزید کرد که اگر یزید به آن وصیت عمل می کرد شالودۀ حکومتش محکم تر بود و بیشتر دوام و استمرار پیدا می کرد. ولی او جوانی کرد و از تجربۀ پدر استفاده نکرد. معاویه جامعه شناس، مردم شناس و رفتارشناس بود و بر جریان ها و شخصیت ها و تشکلات و احزاب احاطه و اشراف داشت و نحوۀ برخورد با هرکس را می دانست و این تجربه را مستقیم به یزید منتقل کرد. معاویه به یزید گفت: اگر بتوانی از سه نفر بیعت بگیری و آنها را با تشکیلاتت هماهنگ کنی، حجاز و عراق در قبضۀ قدرتت خواهد بود: عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبیر و دیگری اباعبدالله بن حسین علیه السلام. معاویه نحوۀ برخورد با هریک را نیز گفت. یعنی یک مثلث از سه ضلع از عناصر کاریزما و شخصیت های موثر در جغرافیای سیاسی که هریک از این ها وزنه ای بودند که می توانستند یک تحرک عظیم در بین طرفدارانشان ایجاد کننند.
پیشنهاد معاویه درباره نحوه برخورد با این سه ضلع
معاویه در مورد عبدالله بن زبیر، پیشنهادی به یزید داد. معاویه گفت حال که عبدالله آدمی ماجراجو و فتنه گر است و دائما دنبال آشوب است به او رخصت نده. او آدمی نیست که بخواهی با او مذاکره کنی و وارد مماشات شوی. درباره عبدالله بن عمر هم گفت: او آدم پر هزینه ای برای حکومت نیست، زحمتی برای حکومت ندارد، خرجش یک محراب و یک مشت مرید است که دور او را بگیرند و دستش را ببوسند، او به همین چیزها قانع است و دنبال آشوب و دردسر نیست. اباعبدالله الحسین علیه السلام هم یک انسان حرّ است که جریان را برنمی تابد، اما مواظب باش او را نکشی. تا جایی که می شود با رفق و مدارا و مماشات با او معامله کن که اگر او کشته شود، اهل عراق علیه تو قیام خواهند کرد.
این سه تیپ شخصیتی و سه کاراکتری که معاویه اسم برده است، نمایندۀ احزاب و جریان های فعال در جامعه هستند. ممکن است خیلی ها با یک تشکیلات و حکومتی مبارزه کنند، اما در فرم و شکل و محتوا فرق کنند. خیلی ها مشروطه می خواستند، اما ممکن است دلایل مشروطه خواهی متفاوت باشد. خیلی ها زمان طاغوت با شاه مبارزه می کردند اما انگیزه هایشان برای مبارزه متفاوت بود. حزب توده و نهضت آزادی و جبهه ملی مخالف شاه بودند. تمام مجاهدین خلق مبارز بودند، همه با شاه مبارزه می کردند اما فرم و محتوای مبارزه فرق می کرد.
عبدالله بن زبیر
عبدالله بن زبیر هم به عنوان یک مبارز حکومت یزید، حرکت زاویه دار کرد اما نحوۀ مخالفتش با امام حسین علیه السلام یک تفاوت جوهری و فرق در ماهیت داشت. عبدالله بن زبیر به لحاظ شخصیتی از یک تیرۀ مهم قریش است و با پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و امیرالمومنین علیه السلام در حد اعلا یکی است. او نوۀ خلیفه اول، ابوبکر است. عایشه خاله اش است و موقعیت اجتماعی مهمی دارد چون مادرش به اصطلاح اهل سنت، ام المومنین است و از طرف مادری، پدربزرگش خلیفه اول است و از طرف پدری هم مادربزرگش صفیه عمۀ پیغمبر صلی الله علیه و آله و عمۀ امیرالمومنین علیه السلام یعنی خواهر ابوطالب و حمزه علیه السلام است. او اول مولودی از مهاجرین است که در مدینه متولد شد. بچۀ بسیار شروری بود و دائماً با هر تشکیلات و نهادی ساز مخالفت می زد.
چند اتفاق در زندگی عبدالله بن زبیر
روزی پیغمبر اکرم حضرت محمد صلی الله علیه و آله حجامت می کرد، او هم ایستاده بود. پیغمبر صلی الله علیه و آله ظرف خون را به ایشان داد و فرمود: برو این را جایی دورتر از اینجا خالی کن. او هم پشت دیوار رفت و خون ایشان را سر کشید. وقتی برگشت پیغمبر صلی الله علیه و آله گفت: ظرف را چه کردی؟ او با لب های خونی گفت: جایی محکم و امن گذاشتم. پیامبر صلوات الله علیه گفت نکند آن را خورده ای؟ گفت: بله. حضرت فرمود: وای بر امت من از دست تو.
پیغمبر صلی الله علیه و آله یک پیش بینی درباره کشته شدن او کرد، که در تاریخ تحقق پیدا کرد. حضرت فرمود: کسی را در مکه می کشند که به واسطۀ کشته شدن او حرمت مکه می شکند و گناه آن به تنهایی به اندازۀ گناه جن و انس است و عذاب او به تنهایی به اندازه عذاب نیمی از اهل جهنم است. عبدالله بن زبیر به شدت با اهل بیت علیهم السلام مخالف بود و چهل هفته در خطبۀ نماز جمعه صلوات را ترک کرد. او با همه مخالف بود. پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: قوچی را در کعبه می کشند و حرمت کعبه شکسته می شود. این قوچ هم همین عبدالله بن زبیر بود که سال 72 ، 17 ذی القعده وقتی حجاج بن یوسف ثقفی استاندار عبدالملک مروان به او حمله کرد، عبدالله مکه را سنگر قرار داد. آنها تخته سنگ و آتش و منجنیق می زدند. عبدالله باعث شد کعبه با خاک یکسان شود و در آخر هم خودش کشته شد.
شب 28 ماه رجب در سال 60 که امام حسین علیه السلام از مدینه به سمت مکه رفت، عبدالله زبیر هم خارج شد. در آن چهار ماهی که امام حسین علیه السلام در مکه بود عبدالله هم آنجا بود. منتهی کنار خورشید امام حسین علیه السلام، فروغی نداشت. جرات نمی کرد خودش را کنار امام مطرح کند. حسادت هم می کرد. رفتارش را مدیریت می کرد و طوری خودش را نشان می داد که انگار با امام حسین علیه السلام مشکلی ندارد. روز هشت ذی الحجه که به آن یوم الترویه می گویند، امام حسین علیه السلام که می خواست از مکه بیرون بیاید، عبدالله بن زبیر گفت: آقا کجای می روی؟ امنیت را با ناامنی عوض نکن. اینجا مکه است و تضمین دارد. اینجا حاجی پشه را نمی تواند بکشد. از اینجا بیرون بروی معلوم نیست چه اتفاقی بیفتد. حضرت فرمود: به اینها دستور ترور داده اند و شمشیر دارند. دلیل اینکه من می خواهم از اینجا بیرون بروم این است که خونم اینجا نریزد و حرمت این خانه حفظ شود.
مقایسۀ نحوۀ برخورد عبدالله بن زبیر و ابا عبدالله الحسین(ع)
شهید مطهری نحوۀ برخورد عبدالله بن زبیر و ابا عبدالله الحسین علیه السلام را مقایسه می کند و می گوید اینها هردو مبارزه می کردند اما یک نفر استفاده ابزاری می کند و برای حفظ خودش دین را فدا می کند و کعبه را فدا می کند، برای این که خودش بماند، پشت کعبه سنگر می گیرد. دیگری برای این که دین بماند، خودش را فدا می کند. از مکه می رود که خونش آنجا نریزد. از مکه می رود محیطِ خودش را ناامن می کند تا امنیت مکه زیر سوال نرود.
عبدالله بن زبیر با همۀ حکومتها مخالف بود و در زمان امیرالمومنین علیه السلام با ایشان بیعت نکرد و بانی جنگ جمل بود، چون تنها کسی که با نقطۀ کانونی فتنه یعنی عایشه رابطۀ تنگاتنگ داشت او بود.(تنها محرم به عایشه در این جنگ بود.) تنها کسی که به چادر عایشه تردد می کرد همین عبدالله بود.
او پدرش را که در ستاد انتخاباتی امیرالمومنین علیه السلام بود، تحریک و تهییج کرد و کاری کرد که او مخالف امیرالمومنین علیه السلام شود و لشکری علیه ایشان راه انداخت. صدهزار نیرو را بسیج کردند و به بصره آوردند و در آنجا جنگ عظیمی علیه امیرالمومنین علیه السلام راه انداختند.
اولین کسی که در اسلام قسم دروغ خورد عبدالله بود.
عبدالله بن عمر
مادرش زینب بنت مضعون، خواهرزادۀ عثمان بن مضعون چهره معروف تاریخ است. شش سالش بود که همراه پدرش در مکه تظاهر به اسلام کرد. آدم خنثی و بسیار بی خاصیتی است که هیچ شأن سیاسی در زندگی نداشته است. درباری بوده است. با هرکسی که سر کار بود، ارتباط داشت. غیر از امیرالمومنین علیه السلام که با او بیعت نکرد و گروهی به نام قائدین در زمان ایشان تشکیل داد. اینها کسانی بودند که می گفتند روزگار امیرالمومنین علیه السلام روزگار فتنه است، جنگ برادر و برادر است، کسی که بتواند در اینجا جنگ را ترک کند، بُرده است. البته بعدها گفت اگر گناه زمین و آسمان را به گردن بگیرم گناهش برای من، از مخالفت با امام علی علیه السلام کمتر است. به امیرالمومنین علیه السلام گفته بود بگذار من آخرین نفر با تو بیعت کنم. حضرت فرمود: احتیاجی به بیعت تو نیست هر طور راحت هستی زندگی کن. حضرت درباره اینگونه افراد فرمود: آنها حق را یاری نکردند و باطل را یاری کردند. عبدالله بن عمر خیلی شخص بی خاصیتی بود. او با امیرالمومنین علیه السلام بیعت نکرد و شبانه با حجاج بن یوسف ثقفی بیعت کرد.
تیپ شخصیتی این سه نفر در هر دوره ای وجود دارد، اینها نمایندۀ نسلی و جریانی هستند.
لزوم بازسازی و بازخوانی عاشورا
حضرت زین العابدین علیه السلام فرمودند: پدرم با هفتاد نفر از بهترین اهل زمانش کشته شد که مردم بفهمند ولی مردم فقط گریه کردند. اگر ما عاشورا را بازسازی و بازخوانی نکنیم، پس فلسفۀ این نشستن در هیئت ها چیست؟ این که در هیئت بیاییم و فقط چند بار بر سر خودم بزنیم و آشی هم بخوریم و برویم کافی نیست. امام حسین علیه السلام به کدام یک از اینها احتیاج دارد؟ به آشی که می خورم یا به گریه ای که می کنم. آنها که خرج همۀ عالم را می دادند. ماییم که باید بفهمیم امروز چه کاره ایم و این معادلات به درد کدام قسمت از زندگی ما می خورد.
اگر ما به روز نباشیم و از این مطالب در زندگی روزمره استفاده نکنیم پس برای چه به هیئت می آییم؟
کل یوم ٍعاشورا و کل عرضٍ کربلا، یعنی هر روز برای ما امتحان است. باید هر روز در تعیین موقعیت بفهمیم داریم چه می کنیم.
/1102101306