حجت الاسلام علوی تهرانی : هدایت و رستگاری برای کیست؟+گزارش صوت و عکس

کد خبر: 42651
مراسم شب چهارم محرم با سخنرانی حجت الاسلام علوی تهرانی و مداحی حاج حسن خلج و دیگر ذاکرین اهل بیت علیهم السلام در مسجد حضرت امیر علیه السلام برگزار شد
وارث: مراسم شب چهارم محرم با سخنرانی حجت الاسلام علوی تهرانی و مداحی حاج حسن خلج و دیگر ذاکرین اهل بیت علیهم السلام در مسجد حضرت امیر علیه السلام برگزار شد.

در ادامۀ خبر متن سخنرانی حجت الاسلام علوی تهرانی را می خوانید:


حجت الاسلام علوی تهرانی :

بحث ما پیرامون اجزا و پایه های تشکیل دهنده ایمان است. ما همگی به سمت صراط مستقیم می خواهیم برویم و بستر رفتن به سوی صراط مستقیم هم فراهم است، در سوره مبارکه مومنون آیه 74 فرمودند کسانی که ایمان به آخرت ندارند از این صراط مستقیم منحرف می شوند.

ایمان

ایمان به دو بخش تقسیم می شود. ایمان مستودع. مستودع یعنی ودیعه. مثلا خانه ای را اجاره می کنیم و پولی را به ودیعه به او می دهیم که همیشگی نیست. ایمان مستودع یعنی ایمان ودعی که ثابت و همیشگی نیست. این ایمان محاسبه گر است، هر جا که به نفع بود، هست و هر جایی که به نفعمان نبود نیست. بخش دوم ایمان، ایمان مستقر و ثابت است که همیشه هست. آنگاه بیان نورانی حضرت زین العابدین علیه السلام را عرض کردیم که ایشان از خداوند ایمان مستقر را خواستند. فرمودند: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ إِيمَانا تُبَاشِرُ بِهِ قَلْبِي»1 همیشه با من باشد و در همان جا فرمودند: این ایمان زمانی مستقر می شود که تبدیل شود به ایمان همراه با یقین. برای اینکه به ایمانی منبعث از یقین برسیم باید ببینیم یقین به چه معنایی است.

خصوصیات یقین

یقین یک حقیقت قلبی است که دارای سه ویژگی است: اولا می فرمایند یقین صفتی برای علم است. علم یعنی دانایی. علم یقینی یعنی علمی که موجب آرامش شود و به انسان اطمینان بدهد. دانشی که در انسان ایجاد اطمینان کند. هزاران شبهه بیرونی و درونی هم مطرح شود، بخاطر دانش یقینی اش هرگز متزلزل نمی شود. جناب ابراهیم در سوره بقره آیه 260 خداوند داستانش را این طور بیان می کند:

جناب ابراهیم علیه السلام پروردگارش را مورد خطاب قرار داد و به حضرت حق عرض کردند: «أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِـي الْمَوْتَى»2 می خواهم ببینم مرده ها چگونه زنده می شوند. حضرت حق به ایشان فرمودند: ایمان نداری؟ گفت: ایمان دارم ولی می خواهم به مرتبه یقین برسم. یقین است که در انسان ایجاد اطمینان می کند. اکثر معلومات ما اطمینان آور نیستند.

ویژگی دوم این است که یقین نوعی آگاهی و علم و دانایی است که با قطعیت همراه است. صد در صد و جزمی است، غیر قابل بازگشت است. وقتی یک خبری را می دهیم و به فرض می گوییم شب است. اگر مفاد این جمله با واقع مطابقت کند، یقین است. مطابقت این مفهوم با واقع، ممکن است 30 درصد باشد که وهم می شود. ممکن است 50 درصد باشد که شک می شود. ممکن است 70 درصد باشد که ظن می شود. گاهی آنچه که من می گویم با واقع 100 درصد مطابق است که به آن یقین می گویند. فلذا اگر کسی در ادبیات بگوید "به احتمال 100 درصد" جمله غلطی است! چون احتمال زیر 100 است. یقین چنین خصوصیتی را دارد. مفاد آن مفهومی که من می گویم با واقع منطبق است.

ویژگی سومی که برای یقین بیان می کنند این است که این مطابقت با واقع به طور 100 درصد است. مطابقت با واقع یعنی در یقین چیزی به نام جهل مرکب وجود ندارد و حتما مطابق با واقع است. مثالش این است که هر عقیده باطلی که انسان روی آن پافشاری می کنند را جهل مرکب می گویند، زیرا مطابق با واقع نیست. عقیده باطلی که روی آن پافشاری کنیم یک مثالش می شود این که امروز کسی به این که زمین مسطح است قائل شود. این عقیده باطل می شود. عقاید فاسده مذهبی مثل اینکه کسی بگوید مسیحیت بر حق هستند هم جهل مرکب است. اینکه پیغمبر صلی الله علیه و آله مسیحیت را به مباهله دعوت کردند و آنها را لعنت کردند یعنی دینتان بر حق نیست. حال اگر کسی بیاید و بگوید مسیحیت دین حق است جهل مرکب دارد. چون مطابق با واقع نیست. پس در یقین سه خصوصیت وجود دارد: خصوصیت اول اطمینان آور بودن و خصوصیت دوم جزمی بودن و خصوصیت سوم مطابق با واقع بودن است.

همه ما می دانیم که هیچ خطری از ناحیه مردگان بر نمی خیزد. با اینکه می دانیم از مرده خطری بر نمی خیزد باز از او می ترسیم چون علم ما به مرحله یقین نرسیده است. هر آگاهی که این سه خصوصیت را داشته باشد یقین می شود.

مراتب یقین

اولین مرتبه یقین قول الیقین است. این است که شما از گفتار کسی برایت اطمینان حاصل می شود. مثل اینکه از قول معصوم برای ما اطمینان حاصل می شود. فلذا آن فرمایش را تقلید و عمل می کنیم. منشأ آن حکم عقل است. لذا اگر مریض شویم پیش دکتر می رویم و دکتر هم می گوید بیماری شما این است و روند درمانتان هم این است. ما هم این حرف را گوش می کنیم و اطمینان می کنیم. رجوع جاهل به عالم عقلاً اثبات می شود. عاقلان این کار را به حکم عقل می کنند.

مرتبه دوم علم الیقین است. علم الیقین یعنی یقین پیدا کردن به یک معلولی از راه برهان. مثلا دود را می بینی و می گویی منشاش آتش است. این مرتبه هم کار عقل است.

مرحله سوم عین الیقین است. یعنی شما آن معلول را به چشم خود می بینی. خود آن حقیقت را می بینی و در مقام مشاهده قرار می گیری، اگر این مشاهده نسبت به عالم ملکوت باشد به آن مکاشفه می گویند. با حواس پنج گانه مشاهده می شود. این مرحله با قلب است.

مرحله چهارم حق الیقین است. دیگر نمی بینی بلکه متصل و متصف به آن حقیقت می شوی. این را مقام وصل و اتحاد می گویند. اتحاد بین شما و آن حقیقت.

پنجمین مرحله برد الیقین است. یعنی فانی شدن در حقیقت. اگر حاصل شود همان مرحله اول یعنی قول الیقین است. اگر با این مرحله وارد ایمان شد، ایمانش پایدار است.

مرحله اول برای عموم مردم ممکن است اتفاق بیفتد. مرحله دوم برای کسانی اتفاق می افتد که اهل ریاضت باشند. مرحله سوم مگر برای مقربان و خواص اتفاق نمی افتد. اینکه اسنان با آن حقیقت یک پیوندی پیدا کند. این هم مراتب یقین است.

ما وقتی به روایت رجوع می کنیم آمده است: حقیقت یقین، نوری است.

رابطه بین ایمان و یقین

حضرت علی علیه السلام فرمودند: «الْيَقينُ عِمادُ الْايمانِ»3. یقین پایه، ستون و رکن ایمان است. اگر یقین نباشد ایمانی هم وجود ندارد. اگر هم باشد ایمان مستودع است و مستقر نیست. آنچه که ما را نجات می دهد ایمان مستقر است. روایتی از وجود نازنین حضرت امیرالمومنین علیه السلام در کتاب مشکات الانوار آمده است که می فرماید: «سأل أمیر المؤمنین علیه السلام الحسن و الحسین علیها السلام فقال لهما ما بین الإیمان و الیقین فسکتا فقال للحسن أجب یا أبا محمد قال بینهما شبر قال و کیف ذاک قال لأن الإیمان ما سمعناه ب‏آذاننا و صدقناه بقلوبنا و الیقین ما أبصرناه بأعیننا و استدللنا به علی ما غاب عنا»4امیرالمومنین علیه السلام از امام حسن و امام حسین علیه السلام پرسیدند: فرق بین ایمان و یقین چیست؟ ایمانی که از روی یقین نباشد یعنی مستودع و ایمانی که از روی یقین باشد مستقر است. هر دو آقازاده ساکت شدند. زیرا هر دو قادر به جواب دادن هستند. خود حضرت مسیر را مشخص کردند و به امام حسن علیه السلام فرمودند: شما جواب بدهید. وجود نازنین امام مجتبی علیه السلام فرمودند: بین ایمان بدون یقین و ایمان با یقین یک وجب فاصله است. حضرت امیر علیه السلام فرمودند: آن یک وجب چگونه است؟ فرمودند: ایمان آن است که ما با گوشمان می شنویم و با عملمان تایید می کنیم. اما یقین آن است که ما عالم ملکوت را با چشممان می بینیم و برایش دلیل می آوریم. یقین مورد نظر اهل بیت علیهم السلام حق الیقین و برد الیقین است. مقام وصل است و مقام فنا.

وجود نازنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: به جبرئیل گفتم در عالم ملکوت یقین را به چه چیزی تفسیر می کنند؟ فرمود: مومن برای خدا انجام می دهد، انگار که خدا را می بیند. اگر چه او خدا را نمی بیند، اما خدا که او را می بیند. ما اگر خدا را ناظر ندانیم او را پست ترین موجود می دانیم.

ایمان پیکره و جسم است و روح ایمان یقین است. آدم تا یقین نداشته باشد این پیکره تحرکی ندارد و ما را به جایی نمی رساند.

نتایج یقین

اگر ما بخواهیم به سه مطلب برسیم راهش پیدا کردن یقین است. در قرآن کریم آیه 242 سوره مبارکه بقره می فرماید: «کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ» خداوند آیاتش را بیان کرد شاید ما به فکر کردن وادار شویم. آیات الهی که هست پس چرا ما به فکر کردن وادار نمی شویم؟ چه کسانی به فکر کردن وادار می شوند؟ در سوره مبارکه ذاریات آیه 21 می فرماید: «وَفِی الْأَرْضِ آیَاتٌ لِّلْمُوقِنِینَ» آیات انفس و آیات آفاق برای اهل یقین راه گشا است. انتفاع از آنچه که خدا خلق کرده است تا ما به توحید برسیم، برای اهل یقین است. هدایت و رستگاری برای کیست؟ در سوره آل عمران آیه 103 می فرماید: «كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ» خدا آیات انفس را بیان کرده است که ما به واسطه آن هدایت شویم. بحث هدایت بحث خیلی مهم است. ابا عبدالله علیه السلام اولین جمله ای که به شمر می گویند بحث هدایت او است نه لعن کردن او. یقین آدم را به هدایت می رساند.

سومین ویژگی که یقین ایجاد می کند این است که ما بتوانیم به حقانیت وعده های حضرت حق پی ببریم.

/1102101304

حجت الاسلام علوی تهرانی :

حجت الاسلام علوی تهرانی : هدایت و رستگاری برای کیست؟

پی نوشت:

1.     

دعای ابوحمزه ثمالی

2.     

سوره بقره آیه 260

3.     

غرر الحكم: 62، حديث 731؛ عيون الحكم و المواعظ: 33.

4.     

اصول كافى ج: 3 ص: 87 روايت: 5