حجت الاسلام کرمی : انقلابی گری با منفعت طلبی جور در نمیاد
بسیط بودن سعادت انسان
اگر کسی رکعت چهارم نمازش خراب شود سه رکعت قبلی حساب نمی شوند. سعادت انسان هم تفکیکی نیست. یک امر بسیط است که اگر انسان تا لحظه آخر روی قواعد حرکت نکند اگر اتفاقی بیفتد ممکن است گذشته نابود شود. مثل کسانی که در ابتدای اسلام متشرع بودند و کارشان به جایی رسید که اعمالشان نابود شد. جزء نمره دارهای عالم بودند.
یکی از کسانی که کارش به اینجا رسید زبیر بن عوام1 است. زبیر همین شخصیتی که در اذهان ما انسان منفوری است که با امام زمان خودش درگیر شده است. وقتی پرونده اش را بازخوانی می کنید می بینید این آدم جان نثار و فداکار است که بارها تا مرز شهادت رفته است. به جایی می رسد که مقابل امام زمانش صف آرایی می کند و کشته می شود. پیوند خویشاوندی نزدیک و هم شاگردی امیرالمومنین علیه السلام هم بوده است.
پیغمبر صلی الله علیه و آله درباره زبیر فرموده بودند: زبیر دائما و متصلا با ما خانواده بود تا اینکه پسرش عبدالله بن زبیر به ثمر رسید. زبیر یکی از آن سه نفری است که ثبات قدم و استقامت داشتند که بعد از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله پای رکاب امیرالمومنین علیه السلام بودند. به جز امیرالمومنین علیه السلام از همه بصیرتر زبیر بن عوام بود.
در حادثه خانه حضرت علی علیه السلام تنها کسی که شمشیر در آورد زبیر بود که حضرت به او فرمودند: دست به شمشیر نشو. زبیر بن عوام کسی است که در تشیع غریبانه حضرت زهرا سلام الله علیها حضور داشت.
چه اتفاقی می افتد که شخصیت یک انسانی که انقلابی است به یک انسان منفعت طلب تبدیل می شود؟
یکی از کسانی که دچار لغزش شد اسامه بن زید2 است. 18 سالش بود که پیغمبر صلی الله علیه و آله به او فرماندهی داد. از آن زمان به بعد هر جوانی که فرمانده می شد، به او می گفتند اسامه های انقلاب. اسامه فرزند زید بن حارثه بود که فرزند خوانده پیامبر صلی الله علیه و آله بود و با معارف آشنا بود. در زمان حکومت امیرالمومنین علیه السلام جزء گمراهان شد.
امیرالمومنین علیه السلام وقتی در کنار کشته شدگان جنگ جمل حرکت می کردند کسی را دید. شالش را کنار زدند و دیدند چند کیسه طلا دارد. سکه ها را دیدند و فرمودند: جگرم از این می سوزد که مرا با چیزی فروختی که نتوانستی آن را خرج کنی. اکثر کسانی که امام و دینشان را با دنیا عوض کردند از آن دنیا هیچ خیری نمی بینند.
چند بار امام حسین علیه السلام باعمر سعد مذاکره کرد. اولین تیری که به خاندان امام حسین علیه السلام انداختند را عمر سعد لعنت الله علیه انداخت. او شخصیت کمی نبود پسر سعد ابن ابی وقاص بود. مذاکرات امام حسین علیه السلام برای این بود که او را هدایت کند و دستش را بگیرد و از جهنم او را بیرون بیاورد. نهایت مذاکره امام حسین علیه السلام این بود که سرش بر بالای نیزه رفت. در یکی از مذاکراتشان به او فرمودند: دیگران جوان هستند و برای یک مشت گندم آمده اند اما تو می دانی مقابل چه کسی ایستاده ای، من امام زمانت هستم، برای چه آمدی؟ گفت: برای عسر و حرج. حضرت فرمودند: چه عسر و حرجی؟ حضور در آن جبهه هیچ توجیحی برای کسی نداشت. گفت: گفته اند هر کسی نیاید خانه اش را بر سرش خراب می کنند. حضرت فرمود: اگر خرابش کردند من می آیم بنایی می کنم و درستش می کنم. گفت: اگر نمی آمدم بچه هایم را می کشتند. حضرت فرمودند: من امام زمانت هستم اگر حرفی بزنم آن را تضمین می کنم. فرزندانت سالم می مانند. گفت: اگر نمی آمدم زمین هایم را مصادره می کردند. حضرت فرمودند: من از زمین های خودم به تو می دهم که ارزنده تر از زمین های تو باشد. داشت می رفت که حضرت به او فرمودند: اصل قضیه را نگفتی که دلت را برده است! گفت: اصل قضیه چیست؟ حضرت فرمود: ملک ری. دیگر نمی توانست حاشا کند. گفت: راستش کم چیزی نیست. حضرت فرمودند: وارد معامله ای شده ای که سودی در آن نیست. گفتند: از گندم ری هم نخواهی خورد. خندید. حضرت فرمودند: می بینم که سرت را آویزان کرده اند و بچه های کوفی سرت را نشانه گرفته اند و با سنگ می زنند. مگر می شود کسی پسر حضرت زهرا سلام الله علیها را اذیت کند و خیر ببیند.
شب عاشورا حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام فرمودند: پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده اند: فردا همه سرها بالای نیزه است، این وعده ای تخلف ناپذیر است. حضرت فرمودند: هر کسی بخواهد می تواند برود. یک شخصی به نام عبدالله مشرقی3 خدمت امام حسین علیه السلام آمد و گفت: اینکه فرمودید فردا همه سرها بالای نیزه می روند واقعیت دارد؟ حضرت فرمودند: این وعده ای است که پیغمبر صلی الله علیه و آله داده است و تخلف نا پذیر است. فردا همه سرها بالای نیزه است. گفت: آقا شما گفته اید برو. من می خواهم از شما خواهشی کنم. من هستم تا لحظه آخر اما می شود قرار بگذاریم که اگر کار به جایی رسید که فقط من و شما بودیم و نبود من در سرنوشت شما تاثیری نداشت، اجازه می دهید آن وقت بروم. حضرت فرمودند: هر وقت خواستی برو.
«الناس عبيد الدنيا و الدين لعق على السنتهم يحوطونه ما درّت معايشهم فاذا محّصوا بالبلاء قل الديانون»4 وقتی محک و امتحان بیاید مشخص می شود. حضرت فرمودند: هر کسی که شاهرگ می دهد بیاید. هر کسی حاضر است هزینه بدهد بیاید. امام حسین علیه السلام با 500 نفر آمده بود که در آنجا با شنیدن سخنان امام معلوم شد که هدفشان چه بوده است و چند نفر چند نفر بدون خداحافظی با حضرت رفتند.
شب عاشورا حضرت فرمودند: راضی نیستم هر کسی که یک درهم از مال مردم بر گردنش است بماند.
/1102101304
پی نوشت:
1.
زبیر بن عوام بن خویلد ملقب به ابو عبدالله قرشی اسدی، از مهمترین صحابه محمد است و از سوی محمد ملقب به حواری وی گردید و جزو ۱۰ تنی است که محمد به آنها بهشت را وعده داد. وی همچنین جزو شورایی است که عمر در هنگامی که در بستر مرگ بود تشکیل داد. ریشه نام زبیر از کلمه زبر، طی البئر بالحجاره گرفته شده که به معنای چاه سنگ یا مرد قوی است.
2.
اسامه بن زید (ابومحمد اسامه بن زید بن حارثه کلبی) از یاران پیامبر اسلام، محمد بن عبدالله، بود که محمد او را، که بیست سال بیشتر نداشت، به فرماندهی سپاهی برای جنگ با روم به شام فرستاد.
3.
ضحاک بن عبدالله مشرقی از قبیله بنی همدان، از یاران امام حسین (ع) بود که در واقعه عاشورا در کربلا حضور داشت. او پس از این که با سپاه عمر بن سعد جنگید و چند تن را کشت، در واپسین لحظات روز عاشورا از نبرد گریخت. ضحاک بن عبدالله از گزارشگران واقعه کربلا در کوفه است.
4.
بحارالانوار، ج 44، ص 382.
تمام حقوق مادی و معنوی این خبر متعلق به سایت وارث می باشد و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع شرعاً اشکال دارد.