از عاشورا تا اربعین(3)/ افشاگری خاندان رسالت

کد خبر: 4272
عاشورا تمام شده است،خیمه ها سوخته،سرها جدا شده و بین قبائل تقسیم شده ! حالا یک کاروان مانده و این همه غم!
وارث:سنگینی بار نگاه مردم موجب آزار خاندان نبوت بود. آنها حدود بیست و پنج سال پیش در دوران زمامداری علی(ع) پنج سال زندگی با کوفیان را تجربه کرده بودند. بسیاری از زنان تماشاچی شاگردان مدرسه زینب بودند، اما امروز وضعیت به شکل دیگری است.


ام کلثوم فریاد زد:


«ای مردم کوفه از خدا و فرستاده او شرم نمی کنید که به خانواده پیامبر چشم دوخته اید؟»(1)


زنی پرسید: شما اسرا از کدام طایفه هستید؟


گفتند: اسیران آل محمد(ص) هستیم.(2)


در این زمان برخی از مردم برای کودکان و اسرا نان و خرما و گردو آورده بودند. ام کلثوم با دیدن این منظره برآشفت و گفت:


«ای کوفیان صدقه بر ما خاندان حرام است. سپس نان و خرما را از دهان کودکان گرفت.»(3)


مردم شروع به گریستن کردند, امام زین العابدین(ع)که دست و پایش را بسته بودند و تب رنجورش کرده بود فرمود:


«این مردم برای ما اشک می ریزند؟پس چه کسانی ما را کشته اند؟»


آرام آرام فضای کوفه تغییر کرد و چون زینب راس امام حسین (ع) را بر نیزه دید,سر خود را بر چوبه محمل کوبید.مردم چنان حیرت زده شده بودند که گریبانهای خود را چاک می زدند و مردان مانند زنان بر سر وسینه می زدند.حال هنگام پیامبری زینب بود، فرصتی بود تا دختر علی(ع)هنگامه برپاکند و مشعل فروزان عاشورا بخوبی بنمایاند.


بانوی بزرگ اسلام بر مردم نهیب زد وچون آرام شدند، بعد از حمد وستایش پروردگار وسلام به رسول خدا(ص) فرمود:


«ای مردم کوفه، ای جماعت مکر وافسون ومحروم ماندگان از غیرت وحمیّت، اشک چشم‌هایتان خشک مباد وناله‌هایتان آرام نشود. مثل شما مثل زنی است که تار و پود بافت خود را درهم ریزد و رشته های آن را از هم بگسلد، شما سوگندهایتان را دستاویز فساد و نابودی خویش قرار دادید، شما چه دارید جز گزافه، غرور و دشمنی و دروغ؟ و همانند کنیزکان خدمتکار چاپلوسی و سخن چینی کردن؟! ویا مانند سبزه ای که از فضولات حیوانی تغذیه می کند و برآن رشد می کند، و چون نقره ای که روی گورها را بدان زینت کنند، دارای ظاهری فریبنده اما درونی زشت و ناپسندید!


برای خود چه بد توشه ای اندوخته اید و از پیش فرستاده اید تا خدای خود را به خشم آورید و عذاب همیشگی اورا برای خود رقم زنید؟ آیا شما پیمان شکنان برای برادرم حسین(ع) می‌گریید؟ گریه کنید که اشک شایسته‌ی شماست. بسیار بگریید وکم بخندید که این ننگ [فاجعه امویان] گریبان‌گیر شماست ولکّه‌ی آن ننگ تا همیشه بردامان شما خواهد ماند؛ آن چنان لکه ننگی که هرگز از خود نتوانید شست.


چگونه می‌خواهید این لکّه‌ی ننگ را پاک کنید در حالی که جگر گوشه‌ی رسول خدا(ص) و سیّد جوانان بهشت را کشتید؟همان کسی از در جنگ سنگر و پناهگاه شما و در صلح مایۀ آرامش و التیام شما بود و نه مانند زخمی که با دهان خون آلود به روی شما بخندد.در سختیها و دشواریها امید شما به او بود و در ناسازگاریها و ستیز ها به او روی می کردید. بدانید توشه راهی که برای سفر آخرت خود فرستادید، بد توشه ای است و بار گناهی که تا روز قیامت بر دوش های شما سنگینی خواهد کرد، گناهی بس بزرگ و ناپسند است.


نابود شوید آن هم چه نابودی ای! پرچم تان سرنگون باد آن هم چه سرنگونی ای! تلاش تان جز ناامیدی ثمر نداد، و دست های شما بریده شد و کالایتان (حتی در دنیا) زیان کرد. خشم الهی را بر خود خریدید و ذلت و سر افکندگی شما حتمی شد.


آیا می دانید که چه جگری از رسول خدا(ص) شکافتید؟ و چه پیمانی گسستید؟ و چگونه پرده نشینان حرم را از پرده بیرون کشیدید؟ و چه حرمتی از آنها دریدید؟ و چه خون هایی ریختید؟


کاری بسیار شگفت انگیز انجام دادید، آن چنان شگفت که نزدیک است از هراس آن، آسمان ها از هم بپاشد و زمین ها بشکافد و کوه ها از هم فروریزد.! چه مصیبتی! مصیبتی بس دشوار، جان فرسا،طاقت افسوز، شوم، و در هم پیچیده پریشانی که از آن راه گریزیی نیست و در بزرگی و وسعت همانند در هم فشردگی زمین و آسمان است.


آیا در شگفت می شوید، اگر از چشم آسمان خون ببارد؟


هیچ کیفری از مجازات آخرت برای شما خوار کننده تر نیست و آنان (سران بین امیه)، دیگر از هیچ طرفی یاری نخواهند شد.


این مهلت شما را مغرور نسازد که خداوند بزرگ از شتابزدگی در کارها پاک و منزه است و از پایمال شدن خون بی گناه حراست می کند و در کمین ما و شماست.»(4)


مردم حیرت زده کوفه دستهایشان را به دندان می گزیدند، پنداشتی بار دیگر عاشورا آفریده شده و مردم در معرض سخت ترین مجازاتهای الهی قرار گرفته اند.


سخنان زینب(س) خاطره و یاد علی(ع) در یادها زنده کرد.


امام سجاد(ع) به تسلّی عمه سادات آمد و فرمود:


 عمه جان آرام باشید، آنان که مانده اند باید از رفته گان خود عبرت گیرند و خدای را سپاس که تو عالمه غیر معلمه ای، و نیاموخته ی خردمندی و گریه و زاری ما، رفته گان را باز نمی گرداند.


آنگاه امام(ع) خود خیمه ای بر پا کرد و به تنهایی اهل بیت را از مرکب ها فرود آورد و در خیمه مستقر کرد.(5) حال و هوای کوفه به صورتی درآمده بود که هیچ کس مردم را مانند آن روز چنین پریشان و نالان ندیده بود.

...ادامه دارد

پی نوشت ها

1.مقرّم،مقتل الحسین،ص310

2.اللهوف،ص63

3.مقرّم،مقتل الحسین،ص310

4.خوارزمی،مقتل الحسین،ج2،ص40-41،ابن اعثم کوفی،الفتوح،ج3،ص139-141.معالم المدرستین،ج2،ص145-146.

5.طبرسی،الاحتجاج،ج2،ص109

/س113