حجت الاسلام شهاب: دیندار عاریه ای نباشیم
وارث: مراسم شب ششم محرم با سخنرانی حجت الاسلام سید عبدالحمید شهاب و مداحی کربلایی صادق رجب در روضه ماء الفرات برگزار شد.

عنایت به این اصل ظهور عدم مسئولیت پذیری را قرآن بشارت می دهد قبل از قول پیامبر صلی الله علیه و آله : « وَتَعاوَنوا عَلَى البِرِّ وَالتَّقوىٰ ۖ وَلا تَعاوَنوا عَلَى الإِثمِ وَالعُدوانِ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۖ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ العِقابِ »2 در راه نیکی و پرهیزگاری با هم تعاون کنید! و (هرگز) در راه گناه و تعدّی همکاری ننمایید! و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید که مجازات خدا شدید است! یعنی شاخص دستتان باشد. یکی از معانی باطنی معاونت مسئولیت پذیری است. کسی می تواند معاون دستور الهی باشد که درحقیقت ذات لیاقت مسئولیت پذیری هم داشته باشد. خدا می گوید مگر شما ادعای زندگی ایمانیتان نمی شد؟ چرا جایی که نیاز دارید از دین هزینه می کنید؟ امثال عمر سعد لعنة الله علیه مگر هزینه نکرد؟ بعد از کشتن حسین بن علی علیهالسلام رفت بر منبر و گفت چرا ناراحتید؟ خدا فرمود: اگر مصیبتی رسید به شما برای ید عملتان است و این مصیبت ید عمل حسین علیهالسلام بود. که اگر افشاگری عبدالله بن عفیف3 نبود طومار زندگی اش را برهم زد.
قرآن می گوید شما ادعا دارید ولی بر اساس شاخصه های مسئولیت پذیری هرگز ایمانتان را معرفی نکردید. « وَالمُؤمِنونَ وَالمُؤمِناتُ بَعضُهُم أَولِياءُ بَعضٍ ۚ يَأمُرونَ بِالمَعروفِ وَيَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ وَيُقيمونَ الصَّلاةَ وَيُؤتونَ الزَّكاةَ وَيُطيعونَ اللَّهَ وَرَسولَهُ ۚ أُولٰئِكَ سَيَرحَمُهُمُ اللَّهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ »4مردان و زنان باایمان، ولیّ (و یار و یاور) یکدیگرند؛ امر به معروف، و نهی از منکر میکنند؛ نماز را برپا میدارند؛ و زکات را میپردازند؛ و خدا و رسولش را اطاعت میکنند؛ بزودی خدا آنان را مورد رحمت خویش قرارمیدهد؛ خداوند توانا و حکیم است! امر به معروف و نهی از منکر از مصادیق مسئولیت پذیری عناصر خواص و عوام است. خروجی نماز شد فحشا. امیرالمومنین علیهالسلام می فرماید:«من اسم اینان را انسان نمی گذارم می گذارم شبه انسان. سایۀ مردانه دارند.» عبارت لطیفی است. ظاهر صورت انسانی دارد و باطنی شیطانی لذا می گوید شبه انسان.
دین داری عاریه ای
بی مسئوولیتی خواص و عوام دارند. اقم صلاة و بیان احکام دین به عهده خواص است. عوام تا نگیرند نمی توانند نماز بخوانند. تویی که می خواهی نماز جمعه برگزار کنی باید پای نماز جمعه با تمام مفاهیمش بایستی هم سیاسی هم عبادی و شما که می خواهید نماز بخوانید باید فرهنگ عبادت ساختار کاربردی در جامعه مسلمین داشته باشید، از نماز جمعه ریشه دشمن را بزنی. جهل باعث شد چهارشنبه پشت کسی ایستادند که نماز جمعه خواند. حضرت صدیقه سلام الله علیها در خطبه فدک فرمودند: گرفتار دین داری فصلی می شوید. عاریه ای است دین داریتان. انگار امروز کربلایی ها را می دید حضرت. دین مجموعه باور هاست شامل احکام، اخلاق، اعتقادات، و جهان بینی است. باور های دینی ما مانند اطلاعات پزشکی نیست. مقتضیات زمان و مکان حکم نمی کند که کجا از احکام استفاده کنیم و کجا نکنیم. نمی توانی بگویی حجاب برای حرم است نه خارج حرم. باب باز است . همه بیایند ولی مبنا و شئونی داریم. همه بنی امیه لعنة الله علیه دنبال این بودند که صورت دین داشته باشی و باطن دین نداشته باشی.
موسی بن جعفر علیهالسلام دعایی دارند:« اللّهُمَّ لاتَجْعَلْني مِنَ المُعارينَ وَ لَا تُخْرِجْنِي مِنَ التَّقْصِيرِ»5
قرآن تذکر این دین داری فصلی را در سوره حج آبه 11 می دهد:« وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلي حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلي وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبينُ » و از مردم کس هست که خدا را یک طرفه می پرستد ( در اعتقاد مردّد ، و در عمل معلّق است ) پس اگر خیری ( ثروت ، صحت ، مقام ) به او رسید بدان دلگرم شود و چون آزمونی ( ضرری در مال و جان ) به او رسید رخ برتافته برمی گردد. چنین کسی در دنیا و آخرت خود زیان کرده است ( در دنیا اعمالش حبط و در آخرت گرفتار کیفر شرک و فسق است ) ، این است همان زیان آشکار.
"علی حرف" یعنی دین حاشیه ای. این تعریف آن اندیشه است. امام حسین علیهالسلام با این جماعت رو به رو بود که دین را به اندازه ظرفیت و ضرورت می خواهند نه بیشتر. کمی بخواهد حلقه را تنگتر کند این دین خطرناک می شود باید با آن مقابله کرد.
برخی مردم خدا را بخاطر این مقتضیات و فقط با زبان او را می پرستند. تا اطمینان یافتند و خدا حلقه را تنگ کرد به عنوان امتحان سریع ناراحت می شوند و به سوی کفر می روند. امام صادق علیهالسلام معنی دین معار را زیبا می فرمایند. در کافی الشریف : «إِنَّ الْعَبْدَ یُصْبِحُ مُؤْمِناً وَ یُمْسِیَ كَافِراً وَ یُصْبِحُ كَافِراً وَ یُمْسِیَ مُؤْمِناً وَ قَوْمٌ یُعَارُونَ الْإِیمَانَ ثُمَّ یُسْلَبُونَهُ وَ یُسَمَّوْنَ الْمُعَارِینَ» 6
بنده، شب را با ایمان به صبح میرساند و شب كافر میشود و شب را در حال كفر به صبح می رساند و شب مؤمن میشود، و گروهی ایمان را به عاریه میگیرند، سپس آن را از دست میدهند و به آنان عاریه گیرندگان گفته میشود.
دو نمونه دیندار عاریه ای عرض کنم:
اشعث بن قیس کندی7
در ده هجری با جمعی از قبیله اش خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسید و اسلام آورد. در صدر اسلام در جنگ ها بودند، شد حکومت علی علیهالسلام، حکومت عدل باج به کسی نمی دهد. دیدند به هر چیزی نمی توانند دست یابی کنند، بعد از نهروان، جزء خوارج شد. در کوفه بالای خانه مناره ای درست کرده بود می رفت هنگام اذان و فریاد می زد:« یا رجل انک لکذاب ساحر » امیرالمومنین علیهالسلام را کذاب و جادوگر می خواند.
همانی که سالها از علی علیهالسلام مواجب گرفته بود. که امام علی علیهالسلام به او خطاب کردند:«اشعث بن قیس عنق النار است و به گردنش آتش انداخته است و به جهنم می رود.»
شبث بن ربعی8
داریم در مقاتل که یا در زمره ده نفر اسب دوان بر پیکر سید الشهدا علیه السلام بود یا نیزه ای بر پهلوی حضرت زد. در صدر اسلام، اسلام آورد. زنی بود که ادعای پیغمبری کرد و او رفت و سخنگوی او شد. بعد او را حد زدند و شبث شهادتین گفت و اسلام آورد. پیامبر صلی الله علیه و آله سال 10 هجری رحلت کردند و کودتای سقیفه پیش آمد و دید علی علیهالسلام خانه نشین شد و رفت سراغ خلفا. عثمان را که کشتند رفت خدمت علی بن ابی طالب علیهالسلام و اظهار ندامت کرد مانند طلحه و زبیر دید اثری ندارد و علی علیه السلام باج نمی دهد. آمد سر سپرده معاویه شد. در نهروان شمشیر به روی علی علیهالسلام کشید. امام شهید شد و حکومت به دست امام مجتبی علیهالسلام رسید. وقتی شرایط به جایی رسید که امام خنجر به ران پایش خورد دست از حسن بن علی علیهالسلام کشید و حتی دیگران را برای قتل حضرت تحریک کرد. رفت و باز نوکری معاویه را کرد و بعد با یزید همراه شد و در سپاه عمر سعد کسی است که به امام جسارت می کند. مختار سرکار آمد. رفت تا همراه او باشد دید مختار قتله را می گیرد رفت دنبال آل زبیر. شبه انسان است. ببینید چقدر تغییر موضع دارد! تاریخ می گوید در 90 سالگی در کوفه مالی خولیا گرفته و به درک واصل شد. این مصداق عینی یک دین دار عاریه ای و فصلی است. در سال 70 هجری هم به درک واصل شد.
کم کم استخفاف می آورد این تعاون در بی دینی و عدم مسئولیت. دقت کنیم در خطر حضور این نوع اندیشه.
/1102101302
پی نوشت:
1. 1-
المصنّف (عبدالرّزّاق صنعاني متوفاي 211 هـ)/مسند (احمد بن حنبل متوفاي 241 هـ)
2. 2-
سوره مائده آیه 2
3. 3-
عبدالله بن عفیف ازْدِی غامِدِی والِبی، از شیعیان علی علیه السلام بود که در جنگ جمل و صفین همراه آن حضرت شرکت داشت وی که چشم چپش را در جنگ جمل و چشم راستش را در جنگ صفین از دست داده بود.
4. 4-
سوره توبه 71
5. 5-
(الکافی، باب الاعتراف بالتقصیر)
6. 6-
الكافی، ج 2، ص 418
7. 7-
اَشْعَثِ بْنِ قَیسِ کِنْدی، ابومحمد (د ح ۴۰ یا ۴۱ق/۶۶۰ یا ۶۶۱م)، از مردان مشهور در تاریخ نیمه نخست سده ۱ق. وی بزرگ قبیله پر نفوذ کنده ، از آغاز مسلمانی تا هنگام مرگ در بسیاری حوادث نقش عمده داشت و میتوان گفت که حضور او در پارهای مواقع خود حادثه ساز بود. ملکداری و فرمانروایی در خاندان او سابقهای دراز داشت و به همین سبب توجه به وضع و موقعیت قبیله کنده در شبه جزیره عربستان ، برای شناخت بسیاری از رفتارها و مواضع سیاسی اشعث مهم مینماید.
8. 8-
شبث بن ربعی از شخصیتهای چندچهره تاریخ اسلام، وی از سرکردگان کوفه و از طایفه بنی تمیم، ابتدا از یاران علی بود و در دوره بعد از جمله افراد موثر در قتل حسین بن علی و دفع مختار بود. شبث در دوران جاهلیت فردی سرشناس بهشمار میرفت. وی در زمان پیامبر اسلام مسلمان شد اما از صحابی وی نبود. گفته شده پس از مرگ پیامبر اسلام، مرتد گردید و موذن سجاح (از نظر مسلمانان از جمله پیامبران خودخوانده) گردید و پس از آن دوباره جایگاه سابق خود در مسلمانان یافت. در عهد عثمان او را حامی خلیفه دانستهاند و یا اینکه گفته شده او از جمله شورشیان بر خلیفه بود و بدنبال آن از اقدام خود پشیمان شد.سپس از صحابی علی شد و در جنگها در سپاه علی نقش بسیار داشت اما در جنگ نهروان پا پس کشید و به خوارج پیوست اما در جنگ شرکت نکرد.مورخین شیعه وی را در زمان خلافت کوتاه حسن بن علی از یاران سست عنصری بشمار میآورند که پس از صلح حسن بن علی به سمت معاویه رفت.شبث در واقعه عاشورا از کسانی بود که به حسین نامه نوشتند و او را به کوفه دعوت کردند. اما او با روی کار آمدن عبیدالله زیاد در کوفه به سمت وی رفت و با مسلم بن عقیل دشمنی کرد. او که تا روز پنجم محرم از رفتن به کربلا طفره میرفت، مجبور به شرکت در واقعه کربلا شد، در روز عاشورا که فرمانده نیروهای پیاده لشکر دشمن ( شمر ابن ذالجوشن) بود، حسین بن علی در اولین سخنرانی خود از او و دیگر سران کوفه نام برد و نامه نوشتن و دعوتشان را یادآوری کرد.وی در معرکه کربلا زیرکانه عمل کرد و از رویارویی مستقیم با حسین و یارانش پرهیز کرد تا جایگاه خود را در آینده به خطر نیندازد. از جمله اینکه پس از قتل مسلم بن عوسجه از شخصیت وی تمجید کرد.او بعدها به همراهی مختار ثقفی به خونخواهی حسین در آمد و رئیس پلیس مختار شد اما پس از اعزام ابراهیم پسر مالک به ستیز با شام از کسانی بود که با مختار رودررو شد اما بنا به تغییر اوضاع از کار خود منصرف شد. مختار که به قلع و قمح قاتلین حسین مشغول شد او را نیز تعقیب کرد که شبث به بصره نزد زبیریان فرار کرد و پس از آن در کشته شدن مختار توسط زبیریان حضور داشت. سپس با غلبه حجاج بن یوسف (فرمانروای مروانیان) بر زبیریان در کوفه او به مروانیان پیوست.شبث سرانجام در سال هشتاد قمری با بیش از یک قرن عمر در کوفه مُرد.
تمام حقوق مادی و معنوی این خبر متعلق به سایت وارث می باشد و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع شرعاً اشکال دارد.