حجت الاسلام کاشانی: شناخت درجۀ نفاق معاویه با بررسی نوع حرف زدن او با مردم شام و کوفه و مدینه

کد خبر: 42962
مراسم شب هشتم محرم با سخنرانی حجت الاسلام حامد کاشانی و مداحی کربلایی حنیف طاهری و کربلایی محسن فتاحیان در هیئت عبدالله ابن حسن علیه السلام برگزار شد

وارث: مراسم شب هشتم محرم با سخنرانی حجت الاسلام حامد کاشانی و مداحی کربلایی حنیف طاهری و کربلایی محسن فتاحیان در هیئت عبدالله ابن حسن علیه السلام برگزار شد.

در ادامۀ خبر متن سخنرانی حجت الاسلام کاشانی را می خوانید:

حجت الاسلام کاشانی: شناخت درجۀ نفاق معاویه با بررسی نوع حرف زدن او با مردم شام و کوفه و مدینه

نفاق و خطرناک تر از نفاق

در دوران قوت دین و دورانی که پرچم اسلام قاهر است و پیروزی ظاهری و پیروزی نظامی دارد، جریان نفاق هم رشد می کند. اگر جریان دین جریان کمرنگی باشد، داعی ای برای نفاق ندارد، رسماً وارد میدان می شود. این جریان خطرناک تر از نفاق است.

مهم ترین شاخصۀ جریان نفاق، تخریب و تضعیف جریان و شخص و جایگاهی است که از آن سیلی خورده است، لذا شخص تمام وقتش را برای تخریب آن علمدار صرف می کند. شخصی زمان صدر اسلام از پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله خورده، لذا تمام تلاشش را می کند تا آن وجود مقدس را خراب کند. فقط هم به زمان پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله برنمی گردد. به مختاری هم که برای خونخواهی حکومت تشکیل می دهد، می گویند دعوی نبوت دارد. مگر مختار چوب بر سرش خورده بود که دعوی نبوت کند؟! مگر آدم زیرکی نبوده است؟ کسی که می خواهد حکومتی را اداره کند سعی می کند افکار عمومی را علیه خود نشوراند.

ابن کثیر و کتاب البدایة و النهایة

کتاب "البدایة و النهایة" که یک کتاب تاریخی مفصل است، از یک نویسندۀ سلفی مورد اعتماد همه بزرگان اهل سنت و وهابیت به نام ابن کثیر است. ابن کثیر شخصی تندرو از سنخ تندروترین ها است. که مثلاً می گوید این که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فرموده اگر معاویه را روی منبر هم دیدید، شکمش را بدرید، باطل است. پس می توان گفت او حتی فردی متمایل به شیعه هم نبوده است. چون ما سنی دوازده امامی هم داریم، یعنی با یک بشکن شیعه می شود، اصلاً کتاب درباره دوازده امام ما نوشته است، یعنی تحت تاثیر شیعیان بوده است. ابن کثیر اینگونه نیست. ازتندروترین هاست. طرفدار معاویه است. او در این کتاب موارد متعددی از رفتار معاویه را ذکر کرده است.

معاویه چگونه رفتار می کرد تا نفاق جا بیفتد؟

نکتۀ اول

در جلد 11 صفحه 402 از کتاب البدایة و النهایة آمده است که پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله معاویه را لعن کرده است. می گوید: «وقد انتفع معاوية بهذه الدعوة فيدنياه و أخراه أما في دنياه فإنه لما صار إلى الشام أميرا ، كان يأكل في اليوم سبع مرات...» خوش به حال معاویه که از این دعوت و نفرین در دنیا و آخرت نفع برد. دعای پیامبر مستجاب می شود. معاویه سیر نمی شد. روزی هفت وعده غذا می خورد. همه هم گوشتی بود. مثل کرگردن می خورد. آقا می گوید در دنیا به نفعش شد، مثل کرگدن شده بود.

«...وأما في الآخرة فقد أتبع مسلم هذا الحديث بالحديث الذي رواه البخاري وغيرهما من غير وجه عن جماعة من الصحابة. أن رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله قال : اللهم انما أنا بشر فأيما عبد سببته أو جلدته أو دعوت عليه وليس لذلك أهلا فاجعل ذلك كفارة و قربة تقربه بها عندك يوم القيامة.» اما در آخرت هر مومنی را که دشنام دادم و لعن کردم این را به قرب خودت نزدیک کن. یعنی پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله یکی را یک فحش می دهد و دیگری را دو فحش. خدا به او توفیق دهد روزی اش بوده ، سه فحش دیگر روزی بسیار زیادی است! این جریان نفاق است. ابن کثیر سال 774 از دنیا رفته است.  این جریان هشت قرن حاکم است. امروز هم حاکم است. هنر نفاق این است که انسان یک چیزی را در دین بزند و برود و مردم 1400 سال دنبال آن بدوند. این هنر تبلیغاتی معاویه است.

نکتۀ دوم

این نکته بسیار حیرت آور است. خلیفۀ دوم و بعد معاویه شاگردش آنقدر به تبع او در مسالۀ قبیله کار کردند، تا اذهان را از اهل بیت علیهم السلام بردارند و زوم را روی قبیله بگذارند. شما الان بخواهید در این جامعه ارتقاء مقام پیدا کنید باید در یکی از امور، از خواص جامعه باشید، مالی یا سیاسی یا علمی ارتقاء پیدا کنید. در جامعۀ خلیفه دوم و معاویه کسی خاص است که نژادش خاص است! فرقش این است که امروز اگر شما پول ندارید می توانید عالم شوید ولی نژادتان را نمی توانید تغییر دهید، پس دیگر از این جهت رشد نمی کنید. جامعه ای که بگوید درجه فقط به نژاد است اگر در آن عالم یا پولدار هم شوید درجه دو محسوب می شوید! برای این که در جامعه حرمت پیدا کنید باید کارهای دیگر کنید. روی این مساله هم دقت کرده بودند. چون وقتی مثلاً می خواستید نهی از منکر کنید اول می گفتند شما برای کجا هستید؟ نژادتان چیست؟ ایرانی هستی، حرف هم می زنی؟ کسی جرات نداشت حرف بزند. اینقدر ایرانی ها را تخریب کرده بودند که در کربلا انسانی که برده نباشد، ایرانی باشد نمی بینید. یعنی می گفتند جنگ عرب با عرب به ما چه؟ این هنر جریان نفاق است که ارزش ها را جابه جا می کند. بعد مختار آمد و گفت برای من مرام، مرام علی بن ابیطالب علیه‌السلام است، نژاد چیست. بعد از آن می بینید عمدۀ سپاه خونخواه ایرانی اند. یعنی مساله قبیله کاری کرده بود که ایرانی هایی که طرفدار اهل بیت علیهم السلام بودند گفتند جنگ برای خودشان است اینها ما را آدم حساب نمی کنند. مگر مثلا شما در دعوای جمهوری خواه ها و دموکرات های امریکا دخالت می کنید؟ می گویید به ما چه ربطی دارد.

معاویه با مردم که حرف می زد یک جور نبود.

شناخت درجۀ نفاق معاویه با بررسی نوع حرف زدن او با مردم شام و کوفه و مدینه

معاویه با مردم شام چگونه صحبت می کرد؟

با شامی ها که حرف می زد، می گفت رأی مردم مهم است. شعار رأی مردم یکی از شعارهای اصلی منافقین است، وقتی که می خواهند خلاف شرع عمل کنند. می گفت اگر به من رای بدهی، راضی ات می کنم. خدمت به خلق عبادت بالایی است، ولی اگر کسی شعار غیراسلامی بدهد، بگوید انتخابات را جوری که مردم می خواهند برگزار کنید یعنی اجازه بدهیم دزدان و خیانتکاران دوباره بیایند انتخابات شرکت کنند، آنجور که مردم می خواهند، و در واقع یعنی آنجور که من می خواهم! این دیگر عبادت محسوب نمی شود!

یک مورد از موردهای جالب دیگر هنگام خطبه خواندن معاویه است. در شام یک جور خطبه می خواند در کوفه یک جور خطبه می خواند و در مدینه جور دیگری خطبه می خواند. هنگام صحبت با مردم شام می گوید می دانید که اعلم از من در دنیا و آخرت پیدا نمی کنید. «ایها الناس اعقلوا قولی فلن تجدو اعلم بامورالدنیا والاخرة منی.»1 عاقل باشید از حرف من استفاده کنید. عالم تر از من نمی یابید. من از اهل بیت پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله هستم(چون خواهرش همسر پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله است، برادر ام المومنین است) حال تو که دایی مومنین هستی بچه های پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله کجا هستند؟ مردم شام فکر می کنند نسل پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله منقرض شده است! مردم شام عین پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله با او برخورد می کردند چون دین تازه در آنجا آمده بود و آنها مغزپخت نشده بودند.

معاویه با مردم کوفه چگونه صحبت می کرد؟

کوفی ها کاملاً معاویه را می شناختند. در سپاه امیرالمومنین علیه‌السلام بودند و خطبه ها را شنیده بودند. شاید حال نداشتند به جنگ بروند چون جنگ سخت است و تحریم دارد و ممکن است آدم در جنگ از بین برود ولی به هر حال شناخت کوفی ها خوب بود ولو اگر از نظر عملی پاکار نبودند. معاویه هم با آنها رودربایستی نداشت. وقتی رفت با کوفیان صحبت کند گفت: «ما قاتلتکم لتصوموا و لا لتصلوا.» من نجنگیدم که شما روزه بگیرید. نجنگیدم که شما دیندار شوید. چون شما را می شناسم. می دانم این کار را می کنید، می دانم اهل نماز و روزه هستید. فقط برای این جنگیدم که امیرتان شوم. خدا هم این مسئولیت را به من داده است! اگر نپذیرفتید مشیت خدا را نپذیرفته اید!

معاویه با مردم مدینه چگونه صحبت می کرد؟

مردم مدینه بینابین بودند. هیچ وقت طرفدار امیرالمومنین علیه‌السلام نبودند. در هیچ سه جنگ امیرالمومنین علیه‌السلام دخالت نکردند. دفاع هم نکردند. در کربلا هم دفاع نکردند. امام سجاد علیه‌السلام فرمود: «بیست خانه که طرفدار ما باشد در کل مکه و مدینه نیست.» چون تهاجم فرهنگی مدینه از همه جا سخت تر بوده است. چون مدینه خواستگاه اسلام بود آنجا را نابود کردند.

معاویه با مردم مدینه جور دیگری حرف می زد. مردم مدینه پایۀ دینی دارند اما نه مرام و حال و حوصله دفاع دارند و نه خیلی دوآتشه طرفدار علی علیه‌السلام هستند. لذا به اینها می گوید ای مردم من می دانم شما خیلی از من خوشتان نمی آید،(چون مردم مدینه درجه شش هایشان هم از معاویه سابقه دارتر بودند) ولی می دانید چرا من اقدام کردم؟ چون از من قوی تر برای ادارۀ کشور کسی را سراغ ندارید و من نمی توانم امت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله را بی سرپرست رها کنم. من احساس تکلیف می کنم. باید مصیبت درگیری با علی بن ابیطالب علیه‌السلام را به خودم بخرم و بیایم ملت را نجات دهم!

پس با هر گروهی یک جور صحبت می کرد.

پوشیده بودن نفاق معاویه حتی در زمان مرگش

وقتی معاویه داشت از دنیا می رفت، یک نفر عبای پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله را برد و دور او پیچید. یک بسته آوردند گفتند موی مبارک محاسن پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله است، در قبر او بگذارید. می گفتند این شخص کاملا پای بند به اسلام است!

جریان نفاق اینگونه است. جریان نفاق بروز نمی دهد. 

/1102101306

حجت الاسلام کاشانی: شناخت درجۀ نفاق معاویه با بررسی نوع حرف زدن او با مردم شام و کوفه و مدینه

پی نوشت:

1. کتاب البدایة و النهایة، صفحه 437 جلد 11

تمام حقوق مادی و معنوی این خبر متعلق به سایت وارث می باشد و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع شرعاً اشکال دارد.