حجت الاسلام علوی تهرانی : دنیا باید ما را به خدا برساند
یکی از راه های رسیدن به مقام رضا، عشق به خدا پیدا کردن است. چگونه می توان عاشق خدا شد؟ راهش بریدن از دنیا است. اگر بخواهیم حسینی شویم، باید بدانیم حسین با دنیا جمع نمی شود.
هر انسانی سه دشمن دارد: شیطان، دنیا، نفس. برای اینکه این کلام روشن شود کلامی را از حضرت عیسی علیه السلام می آوریم که فرمودند: « أبغضوا الدنیا یحببكم الله»1 نسبت به دنیا کینه و بغض داشته باشید تا محبوب خدا شوید. دنیایی که باید نسبت به آن بغض داشته باشیم چیست؟
دنیا
گاهی روایات در تمجید دنیا صحبت می کنند. می فرمایند: دنیا مزرعه و کشتگاه آخرت است. دنیا محل تجارت بندگان و دوستان خدا است. وقتی به روایات رجوع می کنیم می بینیم که بدترین روایات هم درباره دنیا آمده است. خداوند می فرماید: من بعد از اینکه دنیا را خلق کردم دیگر به آن نظر نکردم. ما هم معمولا به آن چیزی بیشتر توجه می کنیم که مورد نظر خدا و رسولش نیست. هر مزرعه ای هم خوب نیست. در روایت می گوید دنیا تجارت گاه است ولی تجارت گاه اولیاء خدا است. اینکه چه تجارتی بشود خیلی مهم است. دنیایی داریم به نام دنیای ممدوح و مذموم.
یک عده ای می گویند دنیا عبارت است از مال و دارایی. اگر بگوییم دنیا بد است باید بگوییم پول بد است. در حالی که این طور نیست. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده بودند: اموال خوب، یاوری هستند در مسیر اطاعت از خدا. یک عده ای می گویند مراد از دنیا همین کره خاکی است. در حالی که این مقطع دنیا هم مقطع بدی نیست. در روایت داریم: دنیا برای آخرت، کمک خوبی است. یک عده هم می گویند مراد از دنیا زندگی خوب و مرفه است. در حالی که عده ای همه این ها را داشته اند و دنیای مذموم نداشته اند. بستگی دارد ما به دنیا چگونه نگاه کنیم.
نیت در دنیا
اگر دنیا موجب شود من به خدا برسم خوب است ولو اینکه ثروت باشد. اگر دنیا موجب شود من از خدا دور شوم بد است ولو اینکه نماز و روزه باشد. هر نماز و روزه ای را از ما قبول نمی کنند. در روایت آمده که فرشتگان الهی پرونده کسی را دستشان می گیرند و همراهیش می کنند و به ایستگاه های مختلف روز قیامت می برند. به هر ایستگاه که می رسند اجازه آن شخص را از آن ایستگاه می گیرند. به ایستگاه 50 که می رسند به خود خدا نامه اعمالش را می دهند. خدا ملائکه اش را خطاب می کند: ای ملائکه شما فقط اعمال بنده های مرا نوشته اید و حفظ کرده اید ولی من می دانم که این بنده این اعمال را برای چه انجام داده است. این همه عمل را انجام داده است ولی مرا اراده نکرده بود. لعنت من بر این بنده باد و ملائکه هم می گویند لعنت الله علیه. پس نماز و روزه هم می شود در اعمال کسی باشد ولی بنده را به خدا نرساند. دنیای ممدوح آن چیزی است که ما را در این کره خاکی به رضایت خدا برساند و می تواند نماز و روزه را برای کلاه برداری از مردم انجام داده باشد.
بنابراین که می گوییم نماز و روزه با دنیا جمع نمی شود یعنی با وابستگی به دنیا جمع نمی شود. هر کسی که می خواهد حسینی شود باید از دنیایی که او را به خدا نمی رساند بگذرد. دنیایی که ما را به خدا نمی رساند اطاعت از خدا است که فاقد مولفه ایمان باشد.
مقام تسلیم
ساخت ایمان در سایه ستون ها و اجزا و ارکان تشکیل دهنده است. صبر، یقین، رضا و تسلیم. رضا یعنی اینکه من نسبت به مقدراتی که برایم حضرت حق نوشته است تناسب نداشته باشم و در درون خودم ناخشنودی حس کنم اما آن ناخشنودی را تحمل کنم و هیچ اعتراضی نمی کنم. این مقام رضا می شود.
چهارمین رکن سازنده ایمان، که مرتبه ای بالاتر از رضا است، مقام تسلیم است. رضا در حوزه تکوینیات و مقدرات است ولی تسلیم هم در مرتبه تشریع و هم در مرتبه تکوین است. در هر دو شق هم از علائم ایمان است. تسلیم به این معنا است که تسلیم محض نسبت به آنچه خدا فرموده است چه در تکوینیات و چه در تشریعیات باشد. اجتناب کردن از هر چیزی که شائبه اعتراض داشته باشد. در حوزه تشریع انسان وقتی تسلیم است که عقلش دربست در اختیار شرع باشد. خداوند فرامینی را اعم از واجبات و محرمات آورده است. دستورات واجب و مکروه و فرامینی را تحت عنوان اخلاق بایسته ها و نبایسته ها آورده است. بایسته است که کرم داشت و نبایسته است که بخل ورزید.
عقل نسبت به آن چیزی که خدا فرموده است انقیاد کامل دارد. روایت امام صادق علیه السلام است که نمرود را با یک زنبور فلج از دنیا برد. آدم های متکبر را با آسان ترین روش از بین می برد و در آخرت مثل مورچه می آورد که زیر پا باشد. در تکوینیات تقریبا شبیه مقام رضا است. یک تفاوت وجود دارد و آن این است که خدا مقدراتی را می نویسد و ممکن است با من نامتناسب باشد. مومن در مقام رضا می فهمد آنچه که آمده است نامتناسب است اما اعتراض نمی کند. مومن در مقام تسلیم اصلا خودی نمی بیند که ناخوشایند ببیند. هر چه به او بدهند می گوید همین خوب است. هر چه از دوست رسد نیکوست.
در مقام تسلیم اصلا چیز بدی نمی بیند که بخواهد اعتراض کند. این در مرتبه «الذین آمنوا اشد حبا لله»2 است. شدیدترین مرتبه رسیدن به حضرت حق است. کسی که دارای قلب سلیم باشد در مقام تسلیم قرار می گیرد. خوب و بد نمی بیند از نظر او همه چیز خوب است. قلب سلیم را چه کسی پیدا می کند؟ فرمودند: قلبی که در آن حب دنیا نباشد قلب سلیم است و روز به روز ازدیاد پیدا می کند و به مقام تسلیم تبدیل می شود. انسان در مقام تسلیم ربط محض است. اصلا خودی نمی بیند. مثل شعاع نور که به منبع نور متصل است. مقدر ما را فقر نوشتند البته فقری که محصول بی تدبیری و ظلم نباشد، از سر این باشد که هر کاری می کند بیشتر از این در نمی آید و باید راضی باشد. از راضی بالاتر این است که تسلیم باشد.
همچنان که رضایت به مقدرات الهی لازم است، تبعیت از مقررات الهی هم لازم است. مقررات الهی این است که باید کار کنیم و در زندگی تکلیف داریم. برای رسیدن به روزی خدا تکلیف داریم مقررات الهی را رعایت کنیم. مقررات الهی این است که اگر فقیر هستی باید کار کنی. اگر مریض هستی باید به دکتر بروی. اینکه بگوییم باید با این مشکل بسازیم و تحمل کنیم، اشتباه است. حضرت موسی علیه السلام بیمار شد و بنی اسرائیل آمدند به ایشان گفتند شما بیماریتان این است و باید این دوا را بخوری. او گفت من راضی هستم به رضای خدا! بنی اسرائیل هم رفتند. حضرت جبرئیل علیه السلام را خداوند فرستاد و گفت: اگر کسی مریض شد باید به دکتر برود.
هم چنان که رضایت به مقدرات الهی و لازمه اش این است که اعتراض نکنی و ناخشنودی در مقام تسلیم نبینی، تابعیت از مقررات الهی هم لازم است. مقررات الهی یعنی همه بندگان تکلیف دارند که باید کار کنند.
مورد دوم این است که راضی شوی و دعا نکنی. ایمان یعنی عبودیت خدا. علاوه بر اینکه رضایت نشانه بندگی خدا است یکی دیگر از نشانه های بندگی خدا دعا است. دعا اگر قطعی هم شده باشد آن را بر می گرداند. دعا کردن اعتراض کردن نیست. گام برداشتن در مسیر بندگی است.
پنجمین مرحله از مراحل سازنده ایمان، توکل است.
حضرت عباس (ع)
یکی از پیغمبرانی که بر پیامبران معاصرش برتری داشت حضرت یوسف علیه السلام بود. علاوه بر اینکه دارای مقام نبوت بود دارای مقام امامت هم بود. در سوره مبارکه یوسف آمده است که به خدا عرضه می دارد: « أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ»3 تو سرپرست من در دنیا و آخرتی، مرگم که فرا رسید در مقام تسلیم بوده باشم و مرا به طائفه صالحین ملحق کن. صالحین چه کسانی هستند؟ «السلام علیک ایها العبد الصالح» یوسف آرزویش بود از طائفه قمر بنی هاشم شود.
/1102101304
پی نوشت:
1.
مجموعه ورام، ج 1، ص 134
2.
سوره البقرة آیه 165
3.
انظر:سورة يوسف،الآية: 101،وانظر للفائدة:كتاب الفوائد لابن القيم،ص 436، و437.
تمام حقوق مادی و معنوی این خبر متعلق به سایت وارث می باشد و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع شرعاً اشکال دارد.