حجت الاسلام علوی تهرانی: تفاوت تسلیم با رضا چیست؟
وارث: مراسم روز عاشورا با سخنرانی حجت الاسلام علوی تهرانی و مداحی حاج حسن خلج در مسجد حضرت امیر علیه السلام برگزار شد.
در ادامۀ خبر متن سخنرانی حجت الاسلام علوی تهرانی را می خوانید:
خلاصه بحث در مورد ایمان
در آخرین جلسه از بحث ایمان و اجزای تشکیل دهنده آن هستیم. ایمان یک حقیقتی است که باید اموری در کنار هم قرار بگیرند تا ایجاد شود. اولین امری که باید ایجاد شود بحث یقین است و بعد بحث صبر که زائیده یقین است و بعد رضا و تسلیم است و بحثی که شب قبل گفتیم توکل بود. صبر نسبت به مقدرات است که انسان نسبت به مقدرات در درون خودش اعتراض دارد اما این اعتراض را برای مردم مطرح نمی کند. رضا نسبت به مقدرات است اما وضعیت در مقام رضا این است که شخص اعتراض دارد اما اعتراضش را بیان نمی کند. حتی برای خدا و بلکه نه تنها مطرح نمی کند، اظهار خشنودی هم دارد.
تفاوت تسلیم با رضا در این است که رضا زائیده محبت به سوی حضرت حق است و تسلیم زائیده عشق به حضرت حق است. باب توکل را بیان کردیم. توکل در امور دنیوی است. شئون دنیوی را چگونه به سرانجام برسانم؟ درکش بسیار پیچیده است. ما هر وقت برای یک امری از امور دنیایی مان تصمیم بگیریم که چه کاری را انجام بدهیم اگر بخواهیم آن کار منتج به نتیجه بشود آن غرضی که ما از انجام این کار داریم به آن برسیم، توکل یعنی اینکه در انجام آن کار اعتماد قلبی به سوی حضرت حق می کنیم و از اسباب ظاهری استفاده می کنیم. به دو شرط: پدید آورنده آن سبب را خود ذات مقدس حق می دانیم به عنوان مسبب الاسباب و اینکه آن سبب بتواند اثری داشته باشد این اثرگذاری و این نتیجه را هم از سبب نمی دانیم از ناحیه حضرت حق می دانیم که کار بسیار سختی است.
مراتب توکل
الان اگر بگوییم حقیقت انسان یک وضعیت دو عنصره است یک عنصر جسم است و دیگری روح است. همه ما با جسم سرو کار داریم جسم برایمان راحت تر هضم می شود. اینکه ما از اسباب استفاده می کنیم برایمان خیلی آسان است ولی این که اثر را نسبت به آن سبب نسبت ندهیم این برایمان سخت می شود ولی شخص در مقام توکل به این مرتبه می رسد. انسان در مقام توکل که می خواهد به خدا اعتماد کند به سه شکل اعتماد می کند. گاه اعتماد موکل است به وکیل. شما به وکیل یک اختیاراتی را می دهید و او کارهای شما را انجام می دهد. گاهی اعتماد ما به خدا در حد وکیل است و در امورش دخالت می کنیم. یک شکل اعتماد ما به خدا اعتماد فرزند به مادر است. طفل وقتی دستش در دست مادر است فقط به مادر اعتماد دارد و دیگران را نمی شناسد. اگر هم گاه نا فرمانی و تمرد داشته باشد باز به دنبال این است که به حریم او راهی پیدا کند. چون پشتوانه ای غیر از مادر ندارد. اما در این مرتبه هم گاهی تمرد وجود دارد.
شکل سوم از همه کامل تر است. غسال ها موقع شستن میت هر جوری که دلشان بخواهد او را تکان می دهند و می شورند. گاهی خارج از ادب و چهارچوب است ولی آن میت دیگر هیچ اعتراضی ندارد و نمی تواند اعتراضی کند. عالی ترین شکل توکل در امور واگذاری کار به خدا این است که کار را به خدا واگذار می کنی و هر کاری که او خواست انجام می دهد و من هیچ اعتراضی نسبت به او ندارم. در این مرتبه از توکل مومن کارش به جایی می رسد که دیگر دعا هم نمی کند. که دیگر از خدا درخواست هم نمی کند. این یک مقام معرفتی است که هر کسی به اینجا نمی رسد. در آنجایی که رابطه بین شخص و خدا، رابطه بین وکیل و موکل و فرزند و مادر بود، دخالت های فرد تحت عنوان دعا ورود پیدا می کند ولی در این شق سوم دیگر دعایی هم وجود ندارد. وقتی جناب ابراهیم علیه السلام در آتش نمرود بود جناب جبرئیل علیه السلام به او گفتند: به ما حاجتی است؟ گفت: نه. به خدا حاجتی است و فقط یک عبارت بیان کرد. کفایت می کند از درخواست من، علم او به حال من. او می بیند من در این وضعیت هستم. اگر صلاح بداند مرا از این وضعیت نجات می دهد و اگر صلاح نداند مرا از این وضعیت نجات نخواهد داد.
این یک مرتبه ای است که اول باید یقین برای آدم حاصل شود. در بین این سه مرتبه از مراتب توکل است و شکل سوم از مراتب تفویض است. بالاترین حد توکل است و من دیگر هیچ چیزی از خودم ندارم. این مرتبه فقط برای مقربان حاصل می شود.
ارکان توکل
توکل سه رکن دارد: 1) معرفت به خدا و صفاتش پیدا کنیم. بدانیم که خدا قادر علی کل شیئ قدیر است. بدانیم که اگر او پشت ما باشد کفایت می کند. صفت کافی بودن خدا باید برای انسان حل شود. اگر خدا کمک کند به تنهایی کافی است. هر کاری که خدا در اصل امور انسان به عهده بگیرد ما را کفایت می کند. قدرت حضرت حق باید برای ما کافی باشد. در همه امور خدا را وکیل قرار بدهد کفایت می کند. «أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ»1 بدانیم که قیوم است. «اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ ۚ»2 بدانیم که همه امور به روی او است. تا آدم این کارها را انجام ندهد به توکل نمی رسد. اگر نسبت به امری اراده کرده باشد تخطی وجود ندارد.
2) در مقام توکل انسان نفی به کارگیری اسباب ندارد بلکه نفی اعتماد به اسباب دارد. اگر خدا اراده کرده باشد دکتر می تواند مرا خوب کند. مرتبه دوم به کارگیری اسباب است نه نفی اسباب. آنچه در توکل معنا و مفهوم دارد این است که ما به اسباب اعتماد نکنیم.
3) انسان به یک مرتبه حال برسد و آن هم یاس از خلق است. «اسْتِعْمَالُ الْيَأْسِ عَنَ الْخَلْقِ»3 از خلائق به کلی مایوس شود. عملی را مگر برای خدا انجام نمی دهد. غیری را نمی بیند. نه امید و نه ترس از غیر خدا ندارد و در احدی طمع ندارد. باید به این حال برسد که از ما سوی الله و مخلوقات هیچی برنیاید. اگر از کسی دستگیری کرد تحت مشیت حضرت حق است. خدا چنین اراده کرده است.
تفویض
آخرین رکنی که وجود دارد رکن تفویض است. به واسطه یقین، صبر، رضا و توکل ایمان تشکیل می شود. تسلیم و تفویض که بیاید ایمان قوی می شود. تفویض مربوط به کارهای دنیوی انسان است. اموری که در شئون زندگی دنیوی ما است. اهل ایمان در مرتبه تفویض در کارهای خودشان نسبت به حضرت حق هیچ اظهار نظری ندارند. اصلا برای خودشان حدی را قائل نیستند تا بخواهند از خدا چیزی بخواهند. تفویض یعنی در برابر خداوند هیچ نظریه ای نداشتن و هیچ خواسته ای نداشتن. در مقابل آنچه خدا می کند از خود ابراز وجود نمی کنیم. مثل بچه خردسالی که در مقابل بزرگتر هیچ کاری نمی کند. «يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ»4 این شمائید که به سوی حضرت حق محتاج هستید. حتی به خداوند نمی تواند بگوید احتیاج مرا برطرف کن. مقام تفویض عقلی و منطقی است. همچنان که جاهد برای برطرف کردن جهلش به سوی عالم می رود اگر لوازم جهل من بیماری باشد برای درمان هم به سوی عالمی می روم که لوازم علمش پزشکی و درمان باشد. وقتی من به این نتیجه برسم که فقیر الی الله هستم و به این معرفت برسم که «هو الغنی عن العالمین»5 خدا از همه چیز بی نیاز است. هر کسی که به مرتبه تفویض نرسید، معرفتش به مرتبه کمال نرسیده است. انسان کامل کسی است که در مراتب ایمانی به مرتبه تفویض برسد. یعنی همه امور را به خدا واگذار کند.
سوره مبارکه مومن آیه 44 می فرماید: «و اُفوِّضُ أمری إلَی الله إنّ الله بصیرٌ بالعباد» همه امورم را به سوی خدا تفویض می کنم. چون خدا همه مصالح و مفاسد مرا می داند و حکیم است. من در مقابل حکمت او هیچ هستم. در مقام دعا هم می فرماید: من هر دعایی را مستجاب می کنم که به نفع بنده ام است.
رسیدن به مرتبه تفویض، عالی ترین مرتبه ای است که یک انسان در سیر صعودی به مسیر حق باید به آن برسد. اگر کسی بخواهد حسینی شود باید در مقام تفویض قرار بگیرد.
امام صادق علیه السلام فرمودند: کسی که در مقام تفویض باشد برای خودش مصلحت اندیشی نمی کند، بلکه تمام تدبیر زندگی اش را به دست خدا می سپارد. می توانی که تدبیر زندگیت را به دست خدا بسپاری؟ آنگاه اگر مومن بر اساس این 6 جزء مومن شد، 32 نشانه دارد. بعد این مومن نزد خدا ارزش بالایی دارد.
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «المومن اكرم علی الله من ملائكته المقربین»6 مومن با آن فرایند 6 گانه از این چهار ملک مقرب یعنی میکائیل، اسرافیل، جبرئیل، عزرائیل نزد خدا محترم تر است. امام صادق علیه السلام فرمودند: این مومن از کعبه احترامش بیشتر است. امام صادق علیه السلام فرمودند: مخلوقات نمی توانند به آخر صفات خدا برسند هم چنان که نمی توانند به انتهای صفات حضرت حق برسند از رسیدن به انتهای صفات رسول اکرم صلی الله علیه و آله هم عاجز هستند. هم چنان که رسول را نمی توانند از روی اوصافش بشناسند امام را هم نمی توانند بشناسند. امام معصوم فرقش با جامعه فرق امام و عالم نیست. فرق خورشید و کبریت است در نورشان. کبریت قمر بنی هاشم علیه السلام است در مقابل امام حسین علیه السلام. امام را به سادگی نمی توان شناخت. نه خدا و نه رسول و نه امام و نه مومن به این 6 خصوصیت را نمی شود شناخت. این ارزش و اهمیت مومن است.
/1102101304
پی نوشت:
1.
آیه 36 سوره زمر
2.
سوره البقرة آیه 255
3.
میزان الحکمه ، ج 10، ص 676
4.
سوره فاطر آیه 15
5.
آل عمران: 97.
6.
میزان الحكمه، حدیث 1402.
تمام حقوق مادی و معنوی این خبر متعلق به سایت وارث می باشد و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع شرعاً اشکال دارد.