کسانی که قرآن خواندن سر مطهر امام حسین (ع) را شنیدند؟
با مدارک معتبری که در منابع شیعه و اهل سنت وجود دارد، شکی در صحت خبر قرآن خواندن سر مبارک امام حسین علیهالسلام باقی نمیماند.
وارث :قرآن تلاوت كردن سر مقدس سيد الشهداء عليه السلام در معتبرترين و مستندترين روايات و اسناد تاريخی آمده است، علمای شیعه و علمای اهلسنت آن را به سند صحیح نقل کردهاند؛كه به برخي از آن موارد اشاره مي كنيم:
از جمله شیخ مفید رحمت اللهعلیه در کتاب شریف و معتبرالإرشاد مینویسد:
عن زیدبن أرقم أنه قال: مر به علی وهو علی رمح وأنا فی غرفت ، فلما حاذانی سمعته یقرأ: أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا [1] فقف - والله - شعری ونادیت: رأسک والله - یابنرسولالله - أعجب وأعجب. [2]
زید بنارقم گوید در آن روز من در میان غرفه نشسته بودم، هنگامی که سر بریده حسین علیهالسلام که بر فراز نیزه جا داشت، از برابرم گذشت، شنیدم آیه 9 سوره کهف را قرائت میفرمود: «آيا گمان کردی اصحاب کهف و رقيم از آيات عجيب ما بودند؟! » بهخدا سوگند! به مجردی که این آیه را از آن سر بریده نورانی شنیدم، موی بر اندامم راست شد و عرض کردم: بهخدا سوگند! سر بریده شما ای فرزند رسولخدا شگفتآورتر از پیشآمد اصحاب کهف است.
قطبالدین راوندی نیز مینویسد:
عنالمنهالبن عمرو قال: أنا والله رأیت رأسالحسین علیهالسلام حین حمل وأنا بدمشق، وبین یدیه رجل یقرأالکهف، حتی بلغ قوله: أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا، فأنطقاللهالرأس بلسان ذرب ذلق، فقال: أعجب من أصحابالکهف قتلی وحملی. [3]
از «منهالبن عمرو اسدی» روایت میکند که به خدا سوگند! من در دمشق دیدم که سر مطهر امام حسین علیهالسلام را بر سر نیزه کرده بودند و مردی پیش روی سر مبارک، سوره کهف را میخواند. همین که به این آیه رسید: أم حسبت أنّ أصحابالکهف والرّقیم کانوا من آیاتنا عجباً ، ناگهان سر مطهر اباعبدالله علیهالسلام به قدرت خدا سخن گفت و به زبان فصیح و شیوا، فرمود: ماجرای من از قصه اصحاب کهف شگفتانگیزتر است!
ابنشهرآشوب مینویسد:
روی أبومخنف عنالشعبی انه صلب رأسالحسین بالصیارف فیالکوفت فتنحنح الرأس وقرأ سورت الکهف إلی قوله: إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى [4] فلم یزدهم إلا ضلالا. وفی أثر انهم لما صلبوا رأسه علیالشجرت سمع منه: و سیعلمالذین ظلموا أی منقلب ینقلبون. وسمع أیضا صوته بدمشق یقول: لا قوة الا بالله. و سمع أیضا یقرأ: أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا، فقال زیدبن أرقم: أمرک أعجب یابنرسولالله. [5]
ابومخنف از شعبی نقل میکند که گفت: هنگامیکه سر مبارک امام حسین علیهالسلام را در کوفه در محل صرافها به دار زدند، آن سر مقدس تنحنح کرد و سوره کهف را تلاوت کرد، تا آنجا که میفرماید: إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى. و این جز بر ضلالت و گمراهیشان نیافزود.
در روایت دیگری مینگارد: هنگامی که سر مقدس امام حسین را بر فراز درخت زدند، شنیدند که میفرمود: وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ [6]؛ نیز در دمشق صوت آن حضرت را شنیدند که میفرمود: لا قوة الا بالله، نیز شنیده شد که میفرمود:أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا. زیدبن ارقم میگفت: یابنرسولاللّه! تعجب سر بریده تو از همه بیشتر است.
مرحوم محمدبن سلیمانالکوفی مینویسد:
[حدثنا] أبوأحمد قال: سمعت محمدبن مهدی یحدث عن عبداللهبن داهرالرازی عن أبیه عنالأعمش: عنالمنهالبن عمرو قال: رأیت رأسالحسینبن علی علیالرمح وهو یتلو هذهالآیت : أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا[الکهف: 9] فقال رجل من عرضالناس: رأسک یابنرسولالله أعجب؟ [7]
ابنحمزه طوسی مینویسد:
عنالمنهالبن عمرو، قال: أنا والله رأیت رأسالحسین صلواتاللهعلیه علی قنات یقرأالقرآن بلسان ذلق ذرب یقرأ سورت الکهف حتی بلغ: أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا فقال رجل: و رأسک - والله - أعجب یابنرسولالله منالعجب.
و عنه، قال: أدخل رأسالحسین صلواتاللهعلیه دمشق علی قنات ، فمر برجل یقرأ سورت الکهف وقد بلغ هذه الآیت أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا فأنطق اللهتعالی الرأس، فقال: أمری أعجب من أمر أصحابالکهف والرقیم. [8]
علیبن یونس عاملی مینویسد:
قرأ رجل عند رأسه بدمشق أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا فأنطقالله الرأس بلسان عربی: أعجب من أهلالکهف قتلی وحملی. [9]
سیدهاشم البحرانی نیز مینویسد:
فوقفوا بباب بنی خزیمت ساعت منالنهار، والرأس علی قنات طویلت ، فتلا سورت الکهف، إلی أن بلغ فی قراءته إلی قوله تعالی: أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا. قال سهل: والله إن قراءته أعجبالأشیاء. [10]
مرحوم علامه مجلسی رحمت اللهعلیه در کتاب شریف بحارالأنوار، بابی را به همین مطلب اختصاص داده است. [11]
از علمای اهل سنت، ابنعساکر در کتاب تاریخ مدینه دمشق مینویسد:
نا الأعمش نا سلمت بن کهیل قال رأیت رأسالحسینبن علی رضیاللهعنهما علیالقنات وهو یقول فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللّهُ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ [12]. [13]
و محقق کتاب در پاورقی آن مینویسد:
وزید بعدها فی م: قال أبوالحسنالعسقلانی: فقلت لعلی بنهارون انک سمعته من محمدبن أحمدالمصری، قال: الله انی سمعته منه، قالالأنصاری فقلت لمحمدبن أحمد: الله انک سمعته من صالح؟ قال: الله إنی سمعته منه، قال جریربن محمد: فقلت لصالح: الله انک سمعته من معاذبن أسد؟ قال: الله انی سمعته منه، قال معاذبن أسد: فقلت للفضل: الله انک سمته منالأعمش؟ فقال: الله انی سمعته منه، قالالأعمش: فقلت لسلمت بن کهیل: الله انک سمعته منه؟ قال: الله انی سمعته منه ببابالفرادیس بدمشق؟ مثل لی ولا شبه لی، وهو یقول: فسیکفیکهمالله و هوالسمیعالعلیم.
همچنین ابنعساکر در جایی دیگر از همین کتاب مینویسد:
عنالمنهالبن عمرو قال أنا والله رأیت رأسالحسینبن علی حین حمل وأنا بدمشق و بین یدیالرأس رجل یقرأ سورت الکهف حتی بلغ قوله تعالیأَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا قال فأنطقاللهالرأس بلسان ذرب فقال أعجب من أصحابالکهف قتلی و حملی. [13]
بنابراین، با مدارک معتبری که در اینباره وجود دارد، شکی در صحت خبر قرآن خواندن سر مبارک امام حسین علیهالسلام باقی نمیماند.
[1] آیه 9 سوره کهف
[2] الإرشاد - الشیخالمفید - ج 2 - ص 117 – 118
[3] الخرائج والجرائح - قطبالدینالراوندی - ج 2 - ص 577.
[4] آیه 13 سوره کهف
[5] مناقب آلابی طالب - ابنشهرآشوب- ج4، ص 68
[6] آیه 227 سوره شعرا
[7]مناقبالإمام أمیرالمؤمنین علیهالسلام - محمدبن سلیمانالکوفی - ج 2 - ص 267.
[8] الثاقب فیالمناقب - ابنحمزت الطوسی - ص 333.
[9] الصراطالمستقیم - علیبن یونسالعاملی - ج 2 - ص 179
[10] مدینت المعاجز - السیدهاشم البحرانی - ج 4 - ص 123
[11] بحارالأنوار - العلامت المجلسی - ج 45 - ص 121
[12] آیه 137 سوره بقره
[13] تاریخ مدینت دمشق - ابنعساکر - ج 22 - ص 117 – 118.
[14] تاریخ مدینت دمشق - ابنعساکر - ج 60 - ص 369 – 370.
/1102101350