وارث : مراسم شب چهارم (دهه سوم) مصادف با شب بیست و چهارم محرم حسینیه بیت الزهرا (سلام الله علیها)، دیشب با نماز جماعت مغرب و عشاء و تلاوت آیاتی از قرآن کریم آغاز گردید سپس با پیش از منبر خوانی ادامه یافت در ادامه حجت الاسلام و المسلمین قاسمیان سخنرانی پرداختند و در ادامه حاج منصور ارضی به مرثیه سرایی و روضه خوانی پرداختند سپس با مداحی و نوحه خوانی حاج عزیز اسماعیلی ، حاج مصطفی روحانی و حاج ابوالفضل بختیاری این جلسه به پایان رسید.
اجمالی از سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین قاسمیان در شب چهارم (دهه سوم ) مصادف با شب بیست و چهارم ماه محرم1394 در حسینیه بیت الزهرا سلام الله علیها
شب چهارم دهه سوم محرم 94 حسینیه بیت الزهراء با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین قاسمیان همراه بود ایشان بعد از استعانت از نور صلوات و عذرخواهی بابت دیر رسیدن به واسطه فاصله دور اصفهان تا تهران بلافاصله بحث اول منبر خود را با روایتی از جعفربن ابیطالب آغاز نمودند.- برگرفته از الصحیح من سیره النبی الاعظم(ص) جلد 17 و یا باب تواضع کافی مجلد2-
جناب جعفربن ابیطالب در هجرت خودبه حبشه مشاهده میکند نجاشی پادشاه حبشه در میان خاک نشسته و سر به سجده فرو برده و باتواضع فراوان از خاکی شدن هم ابایی ندارد، فلذا سوال میکند ای پادشاه این سرزمین چرا خود را به این حال در میآوری؟
نجاشی جواب میدهد حضرت عیسی علیه السلام به ما یاد دادند متنعم باید تواضع عندالله کند و اتفاقاً کسی که بهرمند است تا میتواند باید خود را پایینتر به حساب آورد ، وقتی خداوند به واسطه حضرت محمدصلی الله علیه و آله این نعمت(هدایت) را برمن ارزانی داشته میخواهم سپاسگزار آن باشم و چنین تواضعی کنم!
این خبر را به پیامبر میرسانند ایشان میفرمایند"إِنَّ الصَّدَقَهَ تَزِیدُ صَاحِبَهَا کَثْرَهً فَتَصَدَّقُوا یَرْحَمْکُمُ اللَّهُ وَ إِنَّ التَّوَاضُعَ یَزِیدُ صَاحِبَهُ رِفْعَهً فَتَوَاضَعُوا یَرْفَعْکُمُ اللَّهُ وَ إِنَّ الْعَفْوَ یَزِیدُ صَاحِبَهُ عِزّاً فَاعْفُوا یُعِزَّکُمُ اللَّهُ" بدانید صدقه داراییهای صاحب خود را زیاد میکند و تواضع جایگاه صاحب خود را بلند مرتبه میسازد و عفو دیگران باعث عزت است پس دیگران را ببخشید تا خدا شما را ببخشد.
یکی از مشکلات ما در زندگی فردی و اجتماعی عدم عفو وگذشت از خطاهای دیگران است، دوستان و همکاران ،ارباب رجوع و کارمند ، همسران و همسایگان، کلاً به سختی از اشتباهات هم میگذرند و به سختی در پی وصل و بازسازی روابط هستند، میگویند اگر پیش قدم شوی ذلیل میشوی کسرشأن دارد. این فکرو حرف برطبق روایت، نظر و سیره انبیاء الهی نیست ! این زمزمههای شیطان است خداوندکسی را که تواضع دارد عزیز میدارد این سیره پیامبران است.آنچه که موجب درک نفحات رحمانی است همدلی با سیره انبیا ء و بی کینه بودن دل است این قدرت عفو نشانه ای از این خواستگاه میباشد، اگر میخواهیم خدا ما را عفو کند باید آدمی باشیم که میتواند دیگران را عفو کند ، این دو استدلال قرآنی دارد.
استدلال اول قرآن :
" وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ " (نور22)
"عفو کنند و درگذرند، آیا دوست ندارید که خدا شما را ببخشاید؟ و خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است "
خداوند برای عفو و گذشت مردم این استدلال را میآورد" آیا نمیخواهید خدا شما را ببخشاید "در عمل هم یعنی برای به دست آوردن عفو و گذشته الهی کاری انجام دهید تا در قبال آن خداوند هم شما را ببخشاید .
استدلال دوم قرآن:
"وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلاَّ بِالْحَقِّ وَإِنَّ السَّاعَةَ لآتِیَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ"(حجر85)
"و ما آسمانها و زمین و آنچه را که در میان آنهاست جز به حق (و هدفى والا و عقلانى) نیافریدهایم، و بىتردید قیامت آمدنى است پس به نحوى نیکو گذشت کن"
وقتی خداوند میفرمایند ما زمین و آسمان را جز برای اهداف عالی نیافریدیم ،و قیامت زمان پاسخگویی اعمال نزدیک است و به زودی میرسد، پس " فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ" ببخشید به نحوی زیبا !یعنی تلاش خود را به نحوی جدی برای بخشیدن به کار گیرید. این بخشش و نحویه گذشت شما، ارتباط مستقیمی با دلیل آفرینش و جایگاه شما برای عفو الهی در روز قیامت دارد. در روایاتی از امام رضا و دیگر ائمه علیهم السلام وارد است " فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ" یعنی عفو بدون سرزنش! یعنی این موضوع را دیگر به حساب نیآور.
بحث دوم منبر نکتههای قرآنی در مورد منطق دین
" وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ" (طلاق3)
مجموعه باورهای قرآنی و اسلامی است که یک جامعه ایمانی را میسازد و ایمان و اعتقاد به این باورها روابط درون جامعه و بین افراد را میسازد. یکی از حرفهای بی تردیدقرآن این است " وَمَا أَنفَقْتُم مِّن شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ وَهُوَ خَیْرُ الرَّازِقِینَ" (سبا39) و هر چه را انفاق کردید عوضش را او مىدهد و او بهترین روزى دهندگان است.
خداوند جای آنچه شما انفاق کردید را پر میکند. چقدر این را شنیدید؟ چقدر تاکید بر این موضوع شده؟ تا جایی که امام جواد علیه السلام میفرماید من عهده میگیرم کسی که از مالش انفاق میکند از مالش کم نمیشود!پس برای غیر مسلمان و مومن اگر عجیب باشد برای ما نباید عجیب باشد، این که روایت است انفاق 7برابر 70 برابر و یا 700برابر میشود چرا بیان میشود؟ "إِنَّ رَبِّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَیَقْدِرُ لَهُ" روزی در دست خداوند است و او برای هر مومن و هرکسی بخواهد این روزی را گسترده و یا مقدر میسازد . خب این مطلب را به عنوان معرفت میپذیریم! میبینیم این سخت است ! همین جا شیطان نفوذ میکند" الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُکُم بِالْفَحْشَاء وَاللّهُ یَعِدُکُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلاً" (بقره268) شیطان شما را (به هنگام هر انفاقى) وعده فقر مىدهد و شما را به کار زشت (بخل و غیره) امر مىکند، و خداوند شما را وعده آمرزش از جانب خود و فضل و فزونى مىدهد. شیطان میگوید این محاسبه بسیار ساده است شما عدد انفاق را از عدد دارایی خود کسر کن میبینی کم میشود ، این خداوند است که میفرماید تو کسر نمیآوری من تضمین میکنم ، همین وسوسه میشود ! به حسب ظاهر وبا عقل ما این کار منطقیی است. این یعنی ما وعدههای خداوند را به اندازه وعدهای خودمان هم قبول نداریم ، چون بعید نمیدونیم خداوند به وعده خود عمل نکند و دست ما هم به جایی بند نیست !
کم شدنی که زیاد میکند!
یک مثال: وقتی میخواهید میوههای یک درخت پر بارتر و بهتر شود باید از شاخه و برگهای اضافی آن صرف نظر کنیم این هرس کردن مگر به معنی کم کردن نیست ؟ مگر به معنی از میان برداشتن شاخه وبرگهای درخت نیست، پس چرا باعث افزایش است؟ از قضا برای بار بهتر میوه باید درخت هرس شود این قانون است! میگویند خمس و زکات خود یعنی صدقههای واجبت را بده و نه تنها صدقه واجب بلکه انفاق کن " فِى أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ لِّلسَّآئِلِ وَ الْمَحْرُومِ وَالَّذِینَ یُصَدِّقُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ "(معارج24الی26) و آنان که در اموالشان حقّى است معلوم.براى افراد سائل و محروم.و آنان که روز جزا را باور دارند.شمای که حقوقی حلال دارید از این پول خودتان برای سائل و محروم پول کنار بگذارید این کسر باعث افزایش در ماباقی مال است. توجه کنید استدلال شیطان حجت و برهان نمیآورد چرا که وقتی اهل ایمان شدی حرف خداوند برای تو حجت است ، و تمام رزق ما براساس آنچه ما میپنداریم میآید؟" مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ" این کاشف وسوسه شیطان است !
" وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ"(اسراء64)
(استفزز یعنی ریز ریز کردن و پایینترین شکل صدا) و هر کس از آنها را بتوانى به آواى خود برانگیز.شیطان با صدایی در حد سوت انسانها را به سوی خود میکشدو خیلیها را هم به سوی خود میکشد و این یعنی باورهای ما به صورت ایمان در نیامده است البته در زبان و اعتقاداتمان جای دارد اما آیا اعتقادات از زبان به قلب و از قلب به عمل رسیده؟ نه ،نرسیده! چون وقتی انفاق میکنیم نمیگوییم چقدر خوب دارم دارایی هایم را افزایش میدهم!
وسوسه شیطانی در مقابل حکم خدا باعث مجادله با رسول الله میشود
در تاریخ اسلام آمده است در جریان جنگ بدر تازه مسلمانان با چوب و سنگ به جنگ لشگر مسلح کفار میروند، تازه با این حال بعضی از مومنین از این کار میترسیدند و اعتقادی به آن نداشتند اتفاقاً با پیامبر مخالفت کرد تا جایی که مقابل ایشان ایستاده اند!شاهد این ادعا " کَمَا أَخْرَجَکَ رَبُّکَ مِن بَیْتِکَ بِالْحَقِّ وَإِنَّ فَرِیقاً مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ لَکَارِهُونَ یُجَادِلُونَکَ فِی الْحَقِّ بَعْدَمَا تَبَیَّنَ کَأَنَّمَا یُسَاقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَهُمْ یَنظُرُونَ " (انفال6-5) (پارهاى از آنها به جهت محرومیّت از غنایم بدر ناخشنودند) همانگونه که پروردگارت تو را از خانهات به حق و درستى (به سوى بدر) بیرون آورد در حالى که پارهاى از مؤمنان کراهت داشتند. با تو درباره آن کار حق (اقدام به جنگ بدر) گفتگو و مجادله مىکردند (که این جهاد جنگ نابرابر است) پس از آنکه (مصلحت آن و نصرت خدا در آن) روشن شده بود (و طورى وحشتزده بودند که) گویى به سوى مرگ رانده مىشوند در حالى که خود مىنگرند.
با رسول خدا بعد از اینکه حکم و وعده خداوند رسیدبه مجادله پرداختند به صورتی که انگار رسول خدا آنها را به هلاکت انداخته و خون آنها هدر شده است تازه ادامه آیات جالبتر هم میشود " وَإِذْ یَعِدُکُمُ اللّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتِیْنِ أَنَّهَا لَکُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَیْرَ ذَاتِ الشَّوْکَةِ تَکُونُ لَکُمْ وَیُرِیدُ اللّهُ أَن یُحِقَّ الحَقَّ بِکَلِمَاتِهِ وَیَقْطَعَ دَابِرَ الْکَافِرِینَ" و (به یاد آرید) هنگامى که خداوند یکى از آن دو گروه را به شما وعده مىداد که نصیب شما خواهد شد (کاروان تجّار مکه حامل اموال تجارتى از شام به سوى مکه، و گروه مسلّح از مکه به سوى آن قافله براى حراست آنها)، و شما دوست مىداشتید که آن گروه غیر مسلح از آن شما باشد، و خداوند مىخواست که با کلمات خود (با وعدههایى که از ازل در لوح محفوظ نگاشته) حق را ثابت و استوار سازد و ریشه و دنباله کافران را قطع نماید (از این رو شما را با گروه مسلح درگیر کرد) رسول خدا برای آنها پیش بینی کرده بود که یا به کاروان تجاری قریش و یا لشگریان قریش برخورد میکنید که در هر دو صورت پیروزید اگر خدا بخواهد ! این یعنی بعضی از بدریون هم به دنبال غنائم بودند ولی خدا چیز دیگری میخواست و آن مواجهه با کفاری بود که اموال شما را مصادره کرده بودند ! ولی شما نمیخواستید با آنها در گیر شوید !
وعدهای خداوند این جا محقق شد شما آنها را کم دیدید و آنها هم شما را کم دیداند ! شما انها را کم دیدید تا با جرأت به آنها حمله کنید و آنها شما را کم دیداند تا آمادگی مبارزه با شما را نداشته باشند.
غزل امام حسین علیه السلام
عشق او قطعاً مرا قلباً مسلمان کرده است
نوکری اش رتبه ام را به زِ شاهان کرده است
هر زمان باران لطفش میرسد بر قلب من
این بیابان را ز رحمت چشمه ساران کرده است
عیش من ذکر حسین و نوش من چای عزا
عیش و نوشم را فراهم بر سرِ خوان کرده است
گریه در سوگش تمامیِ گناهان مرا
یک شبه تبدیل بر نیکی و احسان کرده است
انتخاب نوکران او به دست فاطمه ست
فاطمه این خیر را در روضه مهمان کرده است
گرچه از کرب و بلا دورم، خدا را شاکرم
چون که من را رعیت شاه خراسان کرده است
آنکه خود گفته ست بر جدم فقط گریه کنید
سالیانی گریه بر ارباب عطشان کرده است
داشت جانی در بدن وقتی سرش را میبرید
ضربههای شمر، زینب را پریشان کرده است
سر جدا شد، مادرش در گوشه ای از حال رفت
نالههای « یا بنیّ » باز طوفان کرده است
شعر مرثیه دوطفلان حضرت زینب سلام الله علیهم
خواهر شدم که خواهری ام را نشان دهم
حال و هوای حیدری ام را نشان دهم
اصلاً برات، مادری ام را نشان دهم
یک گوشه از دلاوری ام را نشان دهم
.
نوبت به زینب است، جگر را بیاورد
یعنی که پیشکش، دو پسر را بیاورد
.
ناقابل است دار و نداری که میدهم
بی یار من، برای تو یاری که میدهم
پس رد نکن دگر کس و کاری که میدهم
نذر شماست این دو سواری که میدهم
.
تحویلشان بگیر، میآیند با امید
آقا مکن امید کسی را تو ناامید
.
تو اذن جنگشان بده من جا نمیزنم
اصلا گریز روضهی خود را نمیزنم
حرفی ز درد پهلوی زهرا نمیزنم
با غیر خون، به حکم تو امضا نمیزنم
.
قدری محل بده تو بر این گریه هایشان
دایی حسین جان، پدری کن برایشان
.
دارند میروند تو حسرت مکش فقط
پیش سپاه نالهی غربت مکش فقط
زینب فدات، بار مصیبت مکش فقط
آقای خوب من، تو خجالت مکش فقط
.
حالا که وقت سوختن این دوتا شده
دِین قدیمی ام به تو قدری ادا شده
.
آمد هر آنچه بر سرشان، زودتر بیا
افتاد اگر زمین پرشان، زودتر بیا
سر نیزه خورد پیکرشان، زودتر بیا
گریه نکن برابرشان، زودتر بیا
.
این دو سرِ شکسته فدای سرت حسین
صدها پسر فدای علی اکبرت حسین
.
بهتر که رفته اند و گرفتار نیستند
با من اسیر کوچه و بازار نیستند
آتش گرفتهی گذر از خار نیستند
در کوفه زخم خورده انظار نیستند
.
دق میکنند اگر ببینند خسته ام
باران سنگ آمده و سر شکسته ام
منبع : قدیم الاحسان
/1102101305