شب بیست و پنجم محرم در حسینیه بیت الزهرا(س) برگزار شد
مراسم شب پنجم (دهه سوم) مصادف با شب بیست و پنجم محرم الحرام در حسینیه بیت الزهرا (سلام الله علیها) با حضور عزاداران حضرت امام حسین (علیه السلام) برگزار شد.
وارث: مراسم شب پنجم (دهه سوم) مصادف با شب بیست و پنجم محرم حسینیه بیت الزهرا (سلام الله علیها)، دیشب با نماز جماعت مغرب و عشاء و تلاوت آیاتی از قرآن کریم آغاز گردید سپس با پیش از منبر خوانی ادامه یافت در ادامه حجت الاسلام و المسلمین قاسمیان سخنرانی پرداختند و در ادامه حاج منصور ارضی به مرثیه سرایی و روضه خوانی پرداختند سپس با مداحی و نوحه خوانی حاج ابوالفضل بختیاری این جلسه به پایان رسید.
اجمالی از سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین قاسمیان در شب پنجم(دهه سوم ) مصادف با شب بیست و پنجم ماه محرم1394 در حسینیه بیت الزهرا سلام الله علیها
سخنرانی شب پنجم دهه سوم محرم هیئت بیت الزهراء توسط حجت الاسلام والمسلمین قاسمیان با صلوات بر محمد و آل محمد آغاز شد ،خطیب ارجمند به سرعت بحث اول منبر خود را با موضوع وجوب مستحبات ونوافل آغاز نمودند.
امروزه تقسیم بندی در اعمال شرعی مومنین به صورت واجب یا مستحب است ولی در عمل به صورت حرام یا غیر حرام میشود.یعنی بلافاصله بدون توجه به جنبههای دیگر یک موقعیت فقط به حرام نبودن یک امر توجه داریم. مثلاً میپرسیم شطرنج حرام است؟ میگوییم به فتوای امام خمینی ره اگر به قصد قمار نباشد حرام نیست ! این حرام نبودن را به معنی شطرنج بازی کردن امام میگیرند! میپرسند آدم میتواند هدیه خودش را پس بگیرد ؟ میگوییم حرام نیست ، میرود و پس میگیرد! نمیایستد به او بگوییم "مَنْ رَجَعَ فی هِبَتِهِ فَهُوَ کَالرَّاجِعِ فی قَیْئِهِ " (وسائل الشیعه جلد13باب هبه) کسی که هدیه خودش را پس بگیرد او مثل کسی است که قی خود را خورده است.
توجه داشته باشیم این گونه رفتار کردن ما با شرط حرام نبودن کاری و اقدام به انجام آن ، یا در صورت واجب بودن امری آن را انجام دادن یعنی بر روی لبهای پرتگاه شرع حرکت میکنیم. در این باب امام خمینی ره در کتاب شرح چهل حدیث یک نکته ظریف را بیان میفرمایند،حب و عشقی که در نوافل و مستحبات است در واجبات نیست. یعنی کسی که میخواهد با خدا عشق بازی کند باید نوافل را جدی بگیرد،چرا؟! به دلیل اینکه امر وجوبی واجبات ملاکهای قویتری برای انجام دارد. قهراً ملاک و اهمیت واجبات از مستحبات بیشتر است ولی به همین میزان کمتر بودن ملاک در مستحبات و نوافل میزان حب و عشق بیشتر است.
برای مثال: مدیری به کارمند خود دستور انجام کاری میدهد حال اگر کارمند علاوه بر دستور ،کارهای مرتبط با دستور را هم انجام دهد مدیر هم شکل بهتری با او برخورد میکند چون فقط به فکر رفع مسئولیت نیست ! وقتی که بنده با نافله با خدا ارتباط برقرار میکند یعنی علاوه بر آن وظایف بندگی حب و عشقم را هم ابراز میکنم " وَ مَا یَتَقَرَّبُ إِلَیَّ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِی بِشَیْءٍ أَحَبَّ إِلَیَّ مِمَّا اِفْتَرَضْتُ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ إِذاً سَمْعَهُ اَلَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ اَلَّذِی یُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ اَلَّذِی یَنْطِقُ بِهِ"(کافی جلد2 باب کفر و ایمان) و تقرّب نجوید هیچ بنده اى به من به عملى که محبوبتر باشد نزد من از آنچه بر او واجب کرده ام، و به راستى که او با عمل نافله به من تقرّب جوید تا آنجا که دوستش دارم و چون دوستش داشتم در این صورت گوش او شوم که با آن بشنود و چشم او شوم که با آن ببیند و زبانش شوم که با آن بگوید و...
امام صادق علیه السلام "اِنَّ العَبدَ یقُومُ فَیقضی النَّافِلَهَ فَیعجِبُ الرَّبُّ مَلائِکَتِه مِنهُ فَیقُولُ: یا مَلائِکَتی عَبدی یقضی ما لَم اَفتَرِض عَلَیهِ "(الکافی، ج ۳، باب نافله) بنده ای که نمازقضای نافله خود را به جاآورد خداوند به او مباهات میکند وبه ملائکه میفرماید این بنده من است که قضای که ری را به جا میآورد که اصل آن را بر او واجب نشده است.
باید توجه داشته باشیم کسی که شب میخوابد و قصد بلند شدن برای نماز شب نداشته باشد این خواب جزو خوابهای مکروه بشمار میرود. ما در روایات داریم کسی که نماز شب و نافله نخواند و قضای آن را هم به جا نیاورد حرمت رسول الله را نگاه نداشته است ! ما که عاشق ابی عبدالله هستیم، ما که خود را پیرو پیامبر میدانیم ،نمیتوانیم بگوییم پیامبر کاری را دوست داشته من از آن دوری میکنم و یا آن را دوست ندارم، این یعنی حرمت نگذاشتن بر رسول الله.این روش موجود برای تقسیم اعمال شرعی برای رسالههای عملیه علما است و الا روش ائمه اطهار و سنت این گونه نبوده که بگویند این مستحب است این واجب است و یا این مکروه است میفرمودند این کار را انجام بده و این گونه باش ! بسیاری از لطیفههای و ظرافتهای دینی را از همین مستحبات گرفتید ولی توجهی به آن ندارید!
مجموعه نوافل و همه مستحبات یک حریمی ایجاد میکند که شخص اگر بلغزد در حرامها نمیلغزد یعنی فاصله ای گذاشته تا مرز حدود الهی.
حدود اللهی در قرآن:
حدود اللهی در قرآن:
- " تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ فَلاَ تَعْتَدُوهَا وَمَن یَتَعَدَّ حُدُودَ اللّهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ "﴿بقره ۲۲۹﴾ اینها مرزهاى خداوند است، از آنها تجاوز نکنید، و کسانى که از مرزهاى خدا تجاوز کنند آنها حقیقتا ستمکارند.
و در جایی دیگر میفرماید:
- " تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ فَلاَ تَقْرَبُوهَا کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ آیَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ "(بقره 187) اینها مرزهاى (حلال و حرام) خداوند است، نزدیک آنها نروید (تخلف نکنید). این گونه خداوند آیات خود را براى مردم روشن مىسازد، شاید بپرهیزند.یعنی به حدود الهی نزدیک نشوید و از مرزهای غیر شرع هم فاصله داشته باشید.
نتیجه بحث منبر اول :
نتیجه بحث منبر اول :
البته خیلی فرایض داریم که وجوب دارد ولی فقها براساس آن فتوا نمیدهند برای مثال قرائت قرآن واجب است.سوال این مجلس عزاداری ابی عبدالله واجب است یا مستحب؟ این مستحب کارایی و روشنگری زیادی دارد و زمینه خیلی از واجبات است." تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ"(سجده16) پهلوهایشان (در دل شب) از بسترهاى خواب تهى مىشود، پروردگارشان را در حال بیم و طمع مىخوانند، و از آنچه روزى آنها کردهایم انفاق مىکنند.
بحث دوم منبر تقسیم بندی گناهان کبیره و صغیره
" إِن تَجْتَنِبُواْ کَبَآئِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَنُدْخِلْکُم مُّدْخَلاً کَرِیمًا "(نسا31)
اگر از گناهان بزرگى که از آنها نهى مىشوید دورى گزینید ما گناهان کوچک شما را از شما مىزداییم و شما را به جایگاهى گرامى درمىآوریم. (کبیره و صغیره بودن گناهان نسبت به مفاسد فردى یا اجتماعى آنهاست و اما نسبت به نافرمانى خدا همه گناهان، کبیره است)
این تقسیم بندی به معنی اجازه برای انجام گناهان صغیره و کوچک نیست ولی ابعاد وجودی انسان را هم در نظر دارد و میداند با اینکه اجازه انجام گناه را نداریم ولی ممکن است گناهانی سهواً از ما سر بزند. برای مثال میگویند مومن دروغ نمیگوید این خود یک دروغ بزرگ است!(مغالطه) مومن مطبوع کذب و خیانت نیست" اَ لْمُؤْمِنُ لایُخْلَقُ عَلَى الْکِذْبِ وَلا عَلَى الْخیانَةِ "( تحف العقول، ص۳۶۷)مؤمن در سرشتش دروغ و خیانت نیست. یعنی مومن کذاب نیست .(مومن شاید دروغی هم بگوید ولی دروغگو نیست)
وظیفه مومن این است" وَسَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ"(آل عمران 133) و به سوى آمرزشى از جانب پروردگارتان و بهشتى که پهناى آن (به اندازه) آسمانها و زمین است ،براى پرهیزکاران آماده شده بشتابی. این وظیفه مومنان است حالا این مومنینی که قرآن به آنها اشاره دارد چه ویژگی هایی دارند؟ یک سری از ویژگیها را اینجا بیان میفرماید" الَّذِینَ یُنفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ"(آل عمران 134) همانان که در وسعت و شادی و فقر مالی و حالی انفاق میکنند و فرونشانندگان خشم و بخشایندگان مردم اند. ویژگی دیگر مومنین در قرآن برای ما اموزندهتر است چرا که به بعضی از گناهان مومنین اشاره دارد:
" وَالَّذِینَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْ أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُواْ اللّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَمَن یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ وَلَمْ یُصِرُّواْ عَلَى مَا فَعَلُواْ وَهُمْ یَعْلَمُونَ"(آل عمران135) و آنان که چون کار زشتى (گناه کبیرهاى) انجام دهند و یا (به گناه صغیرهاى) بر خود ستم نمایند، خدا را به یاد آرند و براى گناهان خود آمرزش خواهند- و کیست جز خداوند که گناهان را ببخشد؟- و بر آنچه کردهاند در حالى که مىدانند اصرار نمىورزند.
مومن ممکن است گناه کند حتی گناه فاحش و بزرگ ،ولی ناگهان یاد خدا بر او چیره شده و توبه میکند و استغفار میطلبد" ذَکَرُواْ اللّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ" با خود نمیگوید دارند دیگران گناهان بزرگتر و یا بیشتری انجام میدهند این هم روش ! و یا ویژگی دیگر مومنین این است دانسته اسرار به گناه نمیکنند" وَلَمْ یُصِرُّواْ عَلَى مَا فَعَلُواْ" این نکته بسیار مهم است که خلاصه گناه کبیره خود به تنهایی وعده دوزخ دارد،البته اگر برای گناه کبیره هم استغفار طلبیده شود میتواند بخشیده شود مگر گناه کبیره ای که "تعرب بعد الهجرة" باشد.
"تعرب بعد الهجرة"
در میان گناهان کبیره که گفتیم میتواند با توبه بخشیده شود گناه کبیره ای است که فرد و جامعه را درگیر میکند و به این واسطه قابلیت دوزخی نمودن پیدا میکند. برای بحث راجب این موضوع احتیاج به مقدماتی است که کمی از این مقدمه این جلسه گفته میشود و ما باقی آن در جلسه بعد، اما مقدمه این بحث :
واژه قرآنی اعراب فقط به معنی عربها نیست. " الأَعْرَابُ أَشَدُّ کُفْرًا وَنِفَاقًا وَأَجْدَرُ أَلاَّ یَعْلَمُواْ حُدُودَ مَا أَنزَلَ اللّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ"(توبه97) بادیهنشینان (به سبب دورى از اجتماع و تمدن) کفر و نفاقشان سختتر، و به اینکه حدود و مرزهاى آنچه را که خدا بر رسولش نازل کرده ندانند سزاوارترند و خداوند دانا و با حکمت است. خداوند که با قومی خاص مشکل نداردتوجه داشته باشید اَعراب جمع کلمه اَعرابی است و جمع کلمه عَرب میشود عُرب !
غزل امام حسین علیه السلام
-
هرکجاپرچمبهدیواراستزهرامیرسد
زودتر از ما خود زهرا به اینجا میرسد
پیرهای روضه، دلهایی جوان دارند، پس
زورشان در نوکری بر ما جوانان میرسد
هر کسی تعظیم کرده در حرم، تعظیم شد
قد خم، پای شما تا عرش اعلی میرسد
آنقدر جارو زدن در روضه شأن بی حد است
که برایش کار بین ما به دعوا میرسد
ظرف دل را شب به شب بشکن، خدایی راضی ام
شکر، بر مجنون شکستنهای لیلا میرسد
از نفس افتاده اینجا میشود صاحب نفس
از تن سینه زنان بوی مسیحا میرسد
نهضت ارباب را زینب جهانی کرده است
نالهی وا زینب ما کل دنیا میرسد
کربلا هر کس نرفته با رضا مطرح کند
از میان پنجره فولاد، امضا میرسد
غرل مرثیه امام سجاد علیه السلام
-
به خاطر تو چهل سال محتضر بودم
به یاد تشنگی ات یک جهان شرر بودم
می آمدم سرِ سفره غذا نمیخوردم
چون از گرسنگی ات خوب با خبر بودم
برای تو ولیِّ دم شدم ولی ای وای
میان قافله با شمر همسفر بودم
شتر که رم بکند، میدود به هر سمتی
به روی ناقهی رَم کرده در خطر بودم
عمامه ام همه اش سوخت بعد سر هم سوخت
ز بام آتشی آمد که بی خبر بودم
شبیه عمه، تنم رگ به رگ به شلاق است
شبیه عمه برای همه سپر بودم
به خواهرم، زن رقاصه ای جسارت کرد
تو حق بده به من اینقدر خونجگر بودم
همان زمان که غلامی، کنیزی از ما خواست
میان حلقه آهن شکسته پر بودم
ولی نشد که سرش را جدا کنم ز تنش
ولی نشد، که گرفتار صد نفر بودم
/1102001307
/1102001307