چگونه می شود اخلاق ناپسند را تهذیب کرد؟

کد خبر: 44212
راه به دست آوردن اخلاق حسنه و گام زدن در وادى تهذيب اين است كه انسان خود را وادار به انجام كارهائى كند كه ثمره و نتيجه حسن اخلاق است.
وارث: فلانی خیلی خوش اخلاق است، فلانی هم خیلی خوش رو و خوش برخورد است. اصلا خلقتشان این طوری است. خدادادی است... حتما این عبارات را در جواب علت اینکه چرا فلانی خوش اخلاق و خوش برخورد است را شنیدید. 

 

اما آیا واقعا نمی شود انسان از بداخلاقی و ترش رویی رهایی پیدا کرده و خود را مثل خوش اخلاق ها کند؟

 

گروهى از كسانى كه عمر خويش به بطالت گذرانده از رسيدن به اهداف عالى انسانى قاصرند معتقدند كه تغيير اخلاق و تهذيب نفس از امور محال و غيرممكن است، اين گروه براى ادعاى خود دو دليل ذكر كرده‏ اند.

 

1 - خلق صورت باطنى انسان است و همان طور كه نمى‏توان صورت ظاهرى را تغيير داد تغيير صورت باطنى نيز ممكن نيست.

 

2 - حسن خلق با ريشه‏ كن شدن غضب و شهوت و حب دنيا و امثال آن حاصل مى ‏شود و ريشه‏كن نمودن اين رذائل محال و اشتغال به آن جز تضييع عمر ثمرى ندارد.

 

زيرا مطلوب اين است كه انسان از حظوظ و بهره‏ هاى زودگذر دنيا قطع توجه كند و اين امرى محال است.

 

اين اشكال را مى ‏توان به دو گونه جواب داد:

الف: دو جواب كلى ذكر مى ‏كنيم كه هر كدام از آنها براى رد دو دليل آنها و اثبات اصل مدعى كافى است.

 

اول: بايد به اين گروهى كه هيچ چيز را نمى‏ فهمند گفت اگر اخلاق انسان تغييرناپذير باشد، تمام سفارشات و موعظه‏ هاى شرعى در اين باره بيهوده است و نبايد شارع مقدس تا اين حد ما را به تهذيب اخلاق تشويق و ترغيب نموده باشد.

 

دوم: چگونه مى ‏توان تهذيب اخلاق و تغيير خود را در مورد انسان انكار كرد، در حالى كه به وضوح مى‏ بينيم اخلاق حيوانات به آسانى تغيير مى ‏كند، براى نمونه ما مى‏ بينيم كه شكار وحشى با تربيت و مرور زمان اهلى مى‏ شود و سگ شكارى در اثر تربيت حرص خوردن شكار را از دست مى ‏دهد و اسب چموش مطيع و رام مى ‏شود، آيا اينها تغيير اخلاق نيستند و آيا استعداد انسان براى ترقى و تكامل از حيوانات كمتر است؟

 

ب - اينكه به هر كدام از دو دليل يك جواب جداگانه بدهيم.

1 - جواب دليل اول: به طور كلى موجودات جهان بر دو گونه ‏اند اول آنهايى كه به صورت متكامل خلق شده ‏اند و انسان همان طور كه در آفرينش آنها دخالتى نداشته در تغيير و تبديل آنها دخالتى ندارد (1) مثل آسمان و ستارگان و اعضاء بدن انسان و غيره.

 

دوم آنهايى كه وجود ناقصى يافته و در كنار همين وجود ناقص استعداد كمال را دارا مى ‏باشند و انسان مى ‏تواند با كوشش آنها را كامل كند مثل دانه، مثلاً هسته خرما و دانه سيب با سعى انسان تبديل به درخت خرما و درخت سيب مى ‏شوند.

 

و خلق و خوى انسان از همين قسم موجودات است كه اگر كسى به اصلاح آن همت گمارد اصلاح‏پذير و قابل كمال است.

 

2 - جواب دليل دوم: انسان مكلف به ريشه ‏كن ساختن غضب و شهوت نيست، زيرا اگر قوه شهوت خوردن يا شهوت جنسى نباشد انسان از بين رفته نسلش منقطع مى ‏شود، اگر قوه غضب از بين برود انسان هيچ گونه ضررى را از خود دفع نمى ‏كند و در نتيجه هلاك مى ‏شود آنچه از بشر خواسته شده اين است كه اين قوا را در حد اعتدال نگه دارد و آنها را در محدوده عقل و شرع اعمال كند، به دليل اينكه حتى پيامبران خدا كه پيشگامان جهاد با نفس هستند از غضب و شهوت خالى نبوده‏ اند.

 

در قرآن مجيد خداوند تعالى درباره گروهى كه مى ‏خواهد آنها را ستايش كند مى ‏فرمايد: « وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ؛ و خشم خود را فرو مى‏ برند و از مردم در مى ‏گذرند و خداوند نكوكاران را دوست دارد»(آیه 134 سوره آل عمران) يعنى يكى از صفات آنان اين است كه غيظ و غضب خود را كنترل مى ‏كنند، در حالى كه اگر ريشه‏ كن كردن غرائز مطلوب بود بايد مى ‏فرمود: و الفاقدين الغيظ = يعنى آنهايى كه اصلاً غضب ندارند (2) و تعديل اين غرائز امرى است ممكن، چنان كه مى‏ بينيم گروهى موفق شده‏ اند تا به قله رفيع تهذيب نفس نائل آيند.

 

 

طريق وصول

راه به دست آوردن اخلاق حسنه و گام زدن در وادى تهذيب اين است كه انسان خود را وادار به انجام كارهائى كند كه ثمره و نتيجه حسن اخلاق است مثلا شخص بخيل خود را وادار به بذل و بخشش كند، و متكبر رخت تواضع پوشد و آن قدر اين كار را ادامه دهد تا به صورت خلق و خوى درآيد و خلق اولى خود را از دست بدهد و از انجام اين كارها لذت برد، چنان كه پيامبر اكرم (صلى ‏الله عليه و آله و سلم) مى ‏فرمود: جعلت قره عينى فى الصلاه‏ (3).

 

اين اعمال به مرور زمان و طولانى شدن عمر رو به ازدياد نهاده تا اينكه در نفس انسان ثابت شوند و اين همان چيزى است كه پيامبران الهى به خاطرش از خدا عمر طولانى مى ‏خواستند (4).

 

گاهى هم اتفاق مى ‏افتد كه حسن خلق با عنايت الهى به صورت يك كمال فطرى در نهاد انسان وجود پيدا مى ‏كند و آن به اين صورت است كه كودكى با عقل كامل و خلق نيكو متولد و قوه غضب و شهوتش را در كنترل داشته باشد.

 

در حديثى از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه فرمود: خلق نيكو هديه ‏اى است كه خداوند تعالى به مخلوقاتش عطا مى‏ كند.

 

به عبارت ديگر مى‏ توان گفت: خلق و خوى نيكو در بعضى به صورت طبيعت و سرشت و در بعضى ديگر به صورت قصد و نيت تعبيه شده.

 

راوى مى ‏پرسد كدام يك از اين دو برتر است؟ حضرت مى‏ فرمايد: كسى كه خلق نيكو به صورت طبيعت در او باشد، آفرينشش اين گونه است براى حركت در مسير ديگر يا روشى غير از آن قدرت ندارد ولى كسى كه خلق نيكو به صورت قصد و نيت در او باشد، براى انجام عبادات و اطاعت خدا بايد صبر بسيار داشته باشد، بنابراين، اين قسم افضل و برتر است.

 

 

پی نوشت‌ها:

1 - منظور اين است كه آخرين حد كمال آنها همان صورتى است كه در بدو آفرينش داشته‏ اند.

2 - در منطق اسلام خالى بودن از هيچ غريزه‏اى كمال نيست، بلكه همان طور كه گفته شد كمال اين است كه تمام غرائز در اختيار عقل انسان باشند، اگر آيه شريفه: اشداء على الكفار را با آيه شريفه و الكاظمين الغيظ ضميمه كنيم اين مطلب كاملاً روشن مى ‏شود، چه اينكه در آيه اول گروهى را مى ‏ستايد كه بر كفار سخت‏گيرى كرده اظهار غضب مى‏ كنند و در آيه دوم گروهى را مى ‏ستايد كه غضب را كنترل مى ‏نمايند، بنابراين غضب در هر جا و براى هر چيز كمال نيست، بلكه غضب كردن جايى دارد و غضب نكردن هم جايى.

3 - روشنى چشم من در نماز است.

4 - مرحوم فيض كاشانى (ره) در كتاب علم‏ اليقين در اين باره چنين مى ‏فرمايد، اينكه مرگ براى مؤمن ناخوشايند است فقط به خاطر خوف از خدا و ترس از حرمان است يا به اين خاطر است كه به وسيله مرگ فرصت عمل از او گرفته مى ‏شود و ديگر نمى ‏تواند اعمالى كه او را به جوار قرب خدا و لقاى او مى ‏رسانند انجام دهد. بنابراين باقيمانده عمر مؤمن هر چه باشد باارزش است. و رسول خدا (صلى ‏الله عليه و آله و سلم) مى‏ فرمايد: هيچ كدام از شما آرزوى مرگ نكنيد و آن را قبل از زمان رسيدنش نخوانيد، زيرا چون بميريد رشته عمل قطع مى‏ شود و بدانيد كه عمل مؤمن جز خير چيزى بر او نمى‏ افزايد.

سپس اضافه مى‏ كند كه: اين كراهت از مرگ با شوق و محبت به لقاءالله منافات ندارد بلكه آن را تشديد و تأكيد مى ‏كند.

/1102001307